دوشنبه، ۱۴ آبان ۱۴۰۳ | 
Sunday, 3 November 2024 | 
شماره: ۱۹
عنوان: هاْْْيدگر روباه
نويسنده: هانا آرنت
مترجم: محمد سعيد حنايي کاشاني
درج: شنبه، ۲۹ ارديبهشت ۱۳۸۶ | ۱:۲۸ ق ظ
آخرين ويرايش: شنبه، ۲۹ ارديبهشت ۱۳۸۶ | ۱:۲۸ ق ظ
موضوع: فلسفه


هايدگرِ روباه


نوشته‌ی هانا آرنت

ترجمه‌ی محمدسعيد حنايی کاشانی

 


هايدگر با غرور بسيار می‌گويد: «مردم می‌گويند که هايدگر روباه است». داستان حقيقی هايدگر روباه اين است: روزی روزگاری روباهی بود که آن قدر از موذيگری بی‌بهره بود که نه تنها در دامها گرفتار می‌شد بلکه حتی از گفتن فرق دام و غيردام نيز ناتوان بود. اين روباه به ناتوانی ديگری نيز دچار بود. خز پوستش عيب داشت و بنابراین او در برابر سختيهای زندگی روباهها به‌طور کامل از محافظ طبيعی بی‌بهره بود. اين روباه بعد از آنکه تمامی جوانی خود را صرف گشتن در اطراف دامهای مردم کرد، و يک تکه از پوستش هم سالم نماند، تصميم گرفت از جهان روباهها نيز کناره بگيرد و برای خودش سوراخی دست و پا کند. او، با وجود تجربه‌ی گسترده و باورنکردنی خود از افتادن در دامها، و نادانی تکان‌دهنده‌‌اش از فرق ميان دامها و غيردامها، به انديشه‌ای کاملاً تازه و ناشنيده در ميان روباهها رسيد: او از سوراخ خود دام ساخت. او خودش را تو سوراخ جا داد و آن را مانند سوراخی معمولی ساخت —‌ نه از روی حيله‌گری، بلکه به اين دليل که او هميشه گمان می‌کرد که دامهای ديگران سوراخهايشان بود — و سپس تصميم گرفت که به شيوه‌ی خودش موذی شود و اين دام را که خودش ساخته بود و تنها مناسب خودش بود برای ديگران نامناسب سازد. اين باز ثابت می‌کرد که چقدر نادانی او از دامها زياد است: هيچ کس در دام او نمی‌رفت، چون خودش در آن نشسته بود. اين مسأله او را آزار می‌داد. با اين همه، همه می‌دانند که همه‌ی روباهها با وجود موذيگريشان گهگاه در دام گرفتار می‌شوند. چرا دام روباه — به‌ويژه دامی که روباهی ساخته باشد که بيش از هر روباه ديگر به دام افتاده است — نبايد با دامهای انسانها و شکارچيها رقابت کند؟ بديهی است به اين دليل که اين دام چندانکه بايد به‌وضوح نشان نمی‌داد که دام بود! و بنا بر اين به ذهن روباه ما گذشت که دام خود را به زيبايی بيارايد و نشانه‌های کاملاً واضحی در همه جا بر آن بياويزد که کاملاً بهوضوح بگويد: «همه بياييد اينجا؛ اين دام است، زيباترين دامی که در دنياست». از همين نکته معلوم بود که هيچ روباهی اشتباهی گذارش به اين دام نمی‌افتاد. با اين همه، بسياری آمدند. زيرا اين دام سوراخ روباه ما بود، و اگر شما می‌خواستيد او را ببينيد خانه‌اش همانجا بود، و شما بايد به دام او قدم می‌گذاشتيد. البته، همه بجز روباه ما می‌توانستند باز از آن بيرون بيايند. اين دام دقيقاً به اندازه‌ی قامت خودش بود. اما اين روباه که در اين دام زندگی می‌کرد مغرورانه می‌گفت: «بسياری برای ديدنم به دامم قدم می‌گذارند چون من از همه‌ی روباهها بهتر شده‌ام». و حقيقتی نيز در اين سخن بود: هيچ کس ماهيت دامها را بهتر از کسی نمی‌شناسد که تمام عمر طولانی خويش را در دامی می‌نشيند.

يادداشتها:

٭     ترجمه‌ی فارسی اين نوشته نخستين بار در بخارا (ويژه‌نامه‌ی هانا آرنت)، ش ۵۸، زمستان ۱۳۸۵، ص ۸۴-۳۸۳، منتشر شده است و ترجمه‌ای است از:

Hannah Arendt, “Heidegger the Fox”, in Essays in Understanding: 1930-1945, ed. by Jerome Kohn, Harcourt Brace & Company, 1994, pp. 361-62.

٭٭     اين نوشته از Denktagebuch آرنت در سال ۱۹۵۳ است. Denktagebuch او کتابچه‌ای است که او انديشه‌هايش را در آن ثبت می‌کرد، و نيز نقل قولهايی از ديگر نويسندگان، برای اينکه در آينده به آنان ارجاع دهد. ترجمه‌ی انگليسی اين نوشته از رابرت و ريتا کيمبر است. — ويراستار انگليسی.



مشاهده [ ۱۴۲۴۴ ]

next top prev
روزنامه‌ها دفتر يادها گفت و گوها درسها کتابها کارنامه
يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / دوشنبه، ۱۴ آبان ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org
Powered By DPost 0.9