روشنفکران دينی
www.Fallosafah.org
شماره: ۲۴
عنوان: روشنفکران دينی
نويسنده: ادوارد شيلز
مترجم: محمد سعيد حنايي کاشاني
درج: شنبه، ۱۷ فروردين ۱۳۸۷ | ۸:۱۲ ب ظ
آخرين ويرايش: شنبه، ۱۷ فروردين ۱۳۸۷ | ۹:۲۴ ب ظ


در تابستان سال ۷۶، حسين پایا، مدير انتشارات طرح نو، کتابی «درباره‌ی روشنفکران» از من خواست. چند روز بعد طرحی از کتابی با عنوان روشنفکران، سنت، قدرت در چند صفحه به دست او دادم. طرح را با تعجب گرفت و به آن نگاهی انداخت و در گاوصندوقش گذاشت و در طی يکی دو سال بعد که با او رفت و آمد داشتم ديگر سخنی از آن طرح به ميان نياورد. اين کتاب مجموعه‌ای از مقالات درباره‌ی روشنفکران بود که نويسندگان متخصص بين‌المللی نوشته بودند. ناشر از سرعتی که در تهيه‌ی طرح به خرج داده بودم متعجب شده بود، شايد توقع نداشته بود که حرف او را اين قدر جدی بگيرم، يا شايد هم فکر ديگری کرده بود. اما من کار خودم را کرده بودم. چند کتاب خوب يافته بودم، مقالاتی از اينجا و آنجا تهيه کرده بودم، و مقالات و کتابهای ديگری را نيز فهرست کرده بودم تا سفارش دهم دوستم مهدی از لندن برايم بفرستد، يا به آن مؤسسه‌ای سفارش دهم که آن زمان برايم زيراکس مقالات را از کتابخانه‌های اروپا و کانادا يا امريکا با قيمتی گزاف تهيه می‌کرد. اکنون می‌توانستم برای خودم طرحی تحقيقاتی بريزم. از اين موضوع خوشم می‌آمد، از هنگامی که نخستين بار با کتابی درباره‌ی مفهوم «روشنفکران» آشنا شده بودم سالها می‌گذشت — خدمت و خيانت روشنفکران از جلال آل احمد. سخنان آل احمد و شريعتی و نقل قولهايی پراکنده از آنتونيو گرامشی و ارنست کاسيرر و مانس اشپربر و ويلهلم رايش و اريک فروم و چيزهايی ديگر از اينجا و آنجا را از همان سالهای قبل از انقلاب و آغاز انقلاب هنوز به خاطر داشتم. اما به دنبال وقايع سالهای آغاز انقلاب و تحولات جهانی و بعد خود «انقلاب»، و بعد از همه مهمتر، فلسفه، ديگر کلمه‌ی «روشنفکر» برايم جذابيتی نداشت. سارتر که «مُرد»، روشنفکری هم گويی در جهان مُرد. فقط يک تن را می‌شناسم که بعد از سارتر همچنان پُرشور از رسالت «روشنفکر» سخن می‌گويد: ادوارد سعيد.

در طی سالهای تحصيل و پس از آن با مفهوم و مصداقی ديگر از صاحب دانش و انديشه آشنا شدم: «دانشور» (scholar) و «دانشگاهی» يا «محقق» (academic). کسانی همچون روان‌شادان دکتر عباس زرياب خويی و دکتر حميد عنايت تصوير ديگری از کار فکری را در برابر آدم می‌گذاشتند، تصويری که با کار روشنفکرانی همچون آل احمد و شريعتی متفاوت بود. نويسندگان اروپايی و امريکايی و شرق‌شناسان با فضل و دانش و سخنان سنجيده‌شان، نه اينکه در انديشه‌های آنان سوء برداشت و اغراض يا چيزی ديگر نباشد، شيوه‌ی ديگری از نگارش و کار فکری را می‌آموزاندند: اول دانستن، بعد فهميدن، بعد نقد کردن، بعد اعتراض کردن. و حال آنکه در کار روشنفکران آنچه ابتدا به چشم می‌خورد «اعتراض» است. و همين اعتراض به وضع موجود به «روشنفکر» اجازه می‌دهد برای رسيدن به مقصود خود «روايتی» از «حقيقت» به دست دهد که تن به هيچ معياری برای نقد ندهد، چرا که معيارهای دانش حاکم نيز معيارهای طبقه‌ی حاکم است!

هنگامی که مطالعه‌ی بيشتری کردم پی‌بردم «روشنفکر» طيفی از معانی دارد که هنوز برای ما به‌درستی شرح نشده است و خود «ترجمه»ی ما هم از اين کلمه سوءتفاهم‌هايی به وجود آورده است که بايد زدود (درباره‌ی ديدگاههای آل احمد و شريعتی بحث خواهم کرد). عجالةً از ترجمه‌ی آن متون منصرف شدم، اما طرحی ديگر را در سر پروردم و به دنبال تهيه‌ی مقدمات آن رفتم: «غربت روشنفکران در جامعه‌ی اسلامی». آيا می‌توان از تاريخ فرهنگی جامعه‌ی اسلامی گزارشی به دست داد که به ما نشان دهد چرا به اينجايی رسيديم که اکنون هستيم؟ و اگر نمی‌خواهيم در اينجايی که اکنون هستيم باشيم چه بايد بکنيم؟ روشنفکران جامعه‌ی اسلامی چه راهی را رفتند و رقيبان‌شان چگونه بر آنان پيروز شدند؟ گفتار روشنفکری و روشنفکرستيزی چگونه در جامعه‌ی اسلامی شکل گرفت؟

چند ماهی است که بحث بر سر مفهوم و مصداق «روشنفکر دينی» نقل برخی روزنامه‌ها و مجلات فرهنگی و محافل است و چه سخنان و مقالات تأسف‌برانگيزی، آن هم از جانب روشنفکران و دانشگاهيان، که گفته نشده و نوشته نشده است. اين بحثها مرا ناگزير ساخت به سراغ منابعم بروم و تا جايی که فکرم قد می‌دهد در اين بحث شرکت کنم، تا بدين ترتيب هم مقدمات کار خودم را تهيه کنم و هم بيشتر از اين آبروريزی نشود و نسلهای آينده روشنفکران و دانشگاهيان کنونی ما را همچون ديگر روشنفکران، در سده‌ی اخير، و دانشگاهيان‌مان، در نيم سده‌ی اخير به بيسوادی متهم نکنند. اما چيزی که اين گونه بحثها در جامعه‌ی ما مطرح می‌کند اين است که جامعه‌ی فکری ما هنوز در «الفبا» مشکل دارد. هنوز معنای بسياری مفاهيم برای خود «روشنفکران» و «دانشگاهيان» روشن نيست، مفاهيمی که تبارشان در جای ديگری است و آن وقت کسی بی‌آنکه تحقيقی به خرج دهد، شايد با خواندن و شنيدن مطلبی، شتابان به اجتهاد می‌پردازد و چيزی را ادعا می‌کند که در اصل هم پذيرفته است. عجالةً ترجمه‌ی يکی از مقالات همان مجموعه را در اينجا منتشر می‌کنم و سعی می‌کنم در ادامه‌ی اين بحث يکی دو مقاله‌ی نسبتاً مبسوط هم خودم بنويسم و يا در صورت امکان ترجمه‌ی مقاله‌ی ديگری از همين نويسنده را باز در همين جا منتشر کنم.

در همین زمینه، همچنین ببینید: سنت روشنفکری در ایران

ادوارد شيلز (۱۹۹۵–۱۹۱۰) نويسنده‌ی اين مقاله، چهل و پنج سال عضو کميته‌ی انديشه‌ی اجتماعی دانشگاه‌ شيکاگو و استاد دانشگاه کمبريج و استاد افتخاری مدرسه‌ی علوم اقتصادی لندن، جامعه‌شناس و فيلسوف برجسته‌ی امريکايی است که تحقيقاتش در خصوص روشنفکران نامبردار است. دو مقاله‌ی مهم ”intellectuals“ را در دايرة‌المعارف بين‌المللی علوم اجتماعی، زير نظر ديويد ل. سيلز، و نيز دايرة‌المعارف دين، زير نظر ميرچئا الياده، او نوشته است و از کتابهای اوست:

Toward a General Theory of Action (with Talcott Parsons, 1952), The Intellectual Between Tradition and Modernity: The Indian Situation (1961), The Calling of Sociology, and Other Essays on the Pursuit of Learning (1980), Tradition (1981), On the Constitution of Society (1982), The Academic Ethos (1984), Portraits: A Gallery of Intellectuals (1997), and The Intellectuals and the Powers and Other Essays (؟).

روشنفکران دينی٭

ادوارد شيلز

ترجمه‌ی محمدسعيد حنايی کاشانی

 

 

روشنفکران [intellectuals] اشخاصی هستند که آثار فکری [intellectual works] پديد می‌آورند يا سخت به مطالعه‌ی آثار فکری می‌پردازند. آثار فکری مجموعه‌های منسجمی از هيئتهای نمادی است که به بحث از ويژگيهای جدی يا نهايتاً مهم عالم و زمين و انسانها اختصاص دارد. اثر فکری با ارتباط منطقی و هويت ذاتی دستمايه‌اش وحدت می‌يابد و به صورتی عرفی [conventional] ارائه می‌شود.

آثار فکری دينی [religious intellectual works] آن آثاری است که به بحث از قوای متعالی و تجليات لفظی و جسمانی و الهامی آنها اختصاص دارد. اين آثار به بحث از روابط قوای متعالی با متونی اختصاص دارد که آسمانی (مقدس) شمرده می‌شوند و از نفوذ قوای متعالی در تکوين و اداره‌ی عالم، در زندگانی و تقدير بشری، و در هنجارهايی بحث می‌کنند که عمل انسانها را هدايت می‌کند.

فعاليتهای دينی، هم فکری و هم عملی (يعنی، اعمال دينی)، هدف‌شان پديد آوردن يا حفظ کردن حالتی از اعتقاد است که شامل رابطه‌ای با قوای متعالی است. فعاليتهای فکری دينی، با تجسم بخشيدن به اين حال خاص يا اعتقاد، رسيدن به شناخت و انتقال دادن آن يا فهميدن قوای متعالی و تجليات آنها را مقصود دارند. رسيدن به حال دينی شامل اعتقاداتی از قبيل انجام دادن شعائر فريضه دانسته شده، سر دادن سرودهای مقدس، ذکرگويی، و خوردن و بسودن و حمل کردن اشياء متبرکه است. اين گونه فعاليتهای عملی دينی متصل با مؤلفه‌های نمادی است و لذا عميقاً مرتبط با فعاليتهای دينی فکری است که هيئتهای نمادی و زيربنايی آنها را ساخته‌اند. روشن ساختن فکری معنای فعاليتها و متعلقات دينی عملی رابطه‌ای عميق ميان سپهرهای فکری و عملی فعاليت دينی را به وجود می‌آورد.

اما مجموعه‌های اعتقادات و اعمال دينی فرق می‌کنند، از اين حيث که اعتقادات و اعمال تا چه اندازه پرداخت‌شده و عقلی‌شده‌اند. اديانی که در حول متون آسمانی ساخته شده‌اند بيشتر مستعد طيفی پرداخت‌شده از تأويلات‌اند تا آن اديانی که هيچ متن آسمانی ندارند. اين تأويلات پرداخت‌شده تنها بر اساس مطالعه‌ی طولانی و مفصل روشنفکران دينی [religious intellectuals] ممکن است که آن آثار فکری دينيی را مطالعه می‌کنند که اساس مجموعه‌ی اعتقادات امت است و [بر اين اساس] آثار خودشان را پديد می‌آورند.

اديان «ابتدايی» و اديان «جهانی». همه‌ی امتها، يعنی، امتهای دارای اعتقادات و اعمال دينی مشترک، روشنفکر نمی‌پرورند يا متکی به روشنفکران نيستند. اکثر اين اديان ِ بدون روشنفکران اديان ابتدايی‌اند، يعنی، اديان جوامعی که خود را با محل و دودمانی تعريف می‌کنند که هيچ متن مکتوبی شامل انديشه‌های بنيادی آنها نيست. اين گونه اديان اعتقادات و شعائر دارند، اما تعاليم [doctrines] ندارند. اعتقادات دينی اين اديان متمرکز بر ربوبيتهای محلی و موقتی و کارکردی باقی می‌ماند. شعائر آنها اغلب رمزپردازی شده‌اند، چنانکه در خصوص دين رومی صادق است و آنها گاهی روحانيان را به‌منزله‌ی اقشار حرفه‌ای متمايزی بسط داده‌اند؛ اما هيچ کتاب آسمانی یا مقدسی نداشته‌اند و به‌طور کلی هيچ گونه روشنفکران دينی برای ساختن تعاليمی نداشته‌اند که به تمامی مرتبط با رعايت شعائر آنها باشد. جوامع بزرگتر و متفاوت‌تری که به طرفداری از اديان ابتدايی‌شان ادامه داده‌اند روشنفکرانی به وجود آورده‌اند، از جمله روشنفکران دينی، اما اين دسته از روشنفکران هيچ‌گونه نقش کليسايی نداشته‌اند. در اين جوامع، از قبيل جوامع يونان و روم، ساختن نظريه‌های کلامی - فلسفی به غيرروحانيانی واگذار شده بود که نظريه‌هايشان در بيرون از قلمرو عمل و نفوذ دينی باقی ماند.

اما، هم در نظر و هم در عمل، خط فاصل اديان ابتدايی از اديان «جهانی» [“world” or “universal” religions]، يعنی، اديان تعليمی که تعاليم‌شان را با کار روشنفکران دينی کسب کرده‌اند، به‌طور دقيق قابل ترسيم نيست. دين ابتدايی در اصل می‌توانست قوام فکری بيابد. خدايان اساطيری اين اديان اين امکان را داشت که صورت عقلی بيابد و شعائرش دلالت آشکارا متعالی‌تری بدهد و رهبردهای جادويی آن تأويل رمزی و صريحتری بيابد. اديان جهانی از اديان ابتداييی که بومی مناطق خود بودند يا به مناطق آنها وارد شدند بسيار چيزها گرفته‌اند. ولی هيچ‌يک از اديان ابتداييی که بومی مناطق ظهور يا ورود اديان جهانی بودند نتوانستند بدون متون آسمانی یا مقدس و بدون روشنفکرانی که از اين متون تعاليمی بسازند به اديان جهانی تبديل شوند.

تعليم. اديان جهانی در وهله‌ی نخست اديان تعليمی [doctrinal religions] بوده‌اند که در آنها اصول [articles] تعريف و رعايت شعائر تجويز می‌شود و اعتقاد و التزام به رعايت شعائر لازمه‌ی مؤمن بودن به آن دين است. آيين بودا و مسيحيت و اسلام بی‌هيچ قيد و شرطی از زمره‌ی اين اديان‌اند. آيين کنفوسيوس هيچ قيد و شرط ابتدايی ندارد: ورود به اين آيين برای همه‌ی کسانی که می‌توانند متون باستانی را بخوانند مجاز است. در آيين هندو، شخص در اصل با زاده شدن در «کاستی» هندوست که هندوست، اما آيين هندو نيز دينی است متمرکز در حول متون مقدس و شعائر فريضه دانسته‌شده در متون مقدس. بدين لحاظ، آيين يهود نيز در موضعی حاشيه‌ای است. آيين يهود نيز يقيناً تا آنجا که سنتی مندرج در متنی مقدس و پرداخت‌شده با کمک تفسير دارد دينی دارای تعاليم است، اما آيين يهود دينی ابتدايی نيز هست: يهودی کسی است که از والدين يهودی زاده شده است. با اين وصف، هردو اين اديان جهانی، با وجود اين عنصر ابتدايی، جايگاهی برجسته را برای روشنفکران دينی روا شمرده‌اند.

اگرچه اديان جهانی، وقتی حاکم شدند، مؤمنان خود را از ميان نوادگان مؤمنان کنونی‌شان می‌گيرند، برای اينکه انتقال و گسترش واقع شود، بايد تعليمی وجود داشته باشد که مستعد ساده‌سازی و شرح است. حتی اگر بنيانگذار آن دين، به تعبير ماکس وبر، بيشتر پيامبری «اسوه» [“exemplary”] است تا پيامبری «اخلاقی» [”ethical“]، اين اسوه‌سازی [exemplification] بايد به تعاليمی شرح‌پذير و آموختنی به‌منزله‌ی شرط بسط و گسترش آن تبديل شود. تعليم در آثار فکری تحقق می‌يابد و ساختن اين تعليم دستاورد روشنفکران دينی است.

اديان ابتدايی با جنبش هواداران‌شان به صورت منطقه‌ای گسترش يافته‌اند، اما تا آن حد گسترش نيافته‌اند که به دين تمامی جوامعی تبديل شوند که بومی آن جوامع نبودند. آنها چون هيچ تعليمی نداشتند نتوانستند به اديان جهانی تبديل شوند.
تأليف آثار مکتوب و شرح و تفسير و نظرورزيهای نظاموار روشنفکران دينی نفوذی به اديان جهانی در تاريخ جهان داده است که اعتقادات ناقص و نامکتوب و ناپخته‌ی اديان ابتدايی نتوانسته است به آن دست يابد. اعتماد به نفس مروّجان اديان جهانی در درون و در بيرون جوامع خاستگاه‌شان، تا اندازه‌ای، مبتنی بر آگاهی جمعی از مشارکت در نظامی از اعتقادات بوده است که به پرسشهای نهايی و مبرم پاسخ می‌دهد. برای هواخواهان اديان بی‌تعليم بر پا ايستادن در برابر بيانيه‌ها و نکوهشهای نيرومند دينی جهانی که واجد تعليمی پرداخت‌شده و عقلی‌شده بود دشوار بود. به نيروی فرهمند بنيانگذار نبوی و متن مقدس او نيروی فرهمند و اقتباسی ِ تعليمی پرداخت‌شده افزوده شد که فره‌ی متمرکز و شديد بنيانگذار دين را گسترش داد. اديان ابتدايی محلی در برابر گسترش اديان جهانی از مراکز خاستگاه خود به بيرون رانده شدند.

اديان جهانی، برخلاف اديان ابتدايی، در برابر بسط و گسترش يکديگر مقاومت کرده‌اند. به‌طور نمونه، چينيها با نگرشهای روشنفکرانه پرداخت‌شده‌ی آيين کنفوسيوس و آيين بودا در برابر استدلال فکری مسيحيت حصار کشيدند. گسترش اديان جهانی در وهله‌ی نخست به قيمت از ميان رفتن اديان ابتدايی تمام شده بود که هيچ‌گونه عقلی‌سازی فکری مهمی برای مقاومت در برابر حملات يک دين جهانی روشنفکرانه پرداخت‌شده نداشتند. در هنگامی که اديان جهانی گسترش يافته بودند، اديان ابتدايی، به‌منزله‌ی موجوداتی محسوس، تقريباً از صفحه‌ی روزگار محو شده بودند. بقای آنها در درون گسترش اين اديان تنها به واسطه‌ی جذب بدون تصديق‌شان بود. سنتهای اين اديان چندان نيرومند بود که به صورت ناقص باقی بماند، اما آنها چندانکه بايد صورت عقلی‌ نيافته بودند تا قادر باشند به‌منزله‌ی کلهايی شناختنی باقی بمانند.

سنت و ابتکار. نگرشی ايجابی نسبت به سنتی خاص ذاتی فعاليتهای روشنفکران دينی است، چون آنها مدعی انتقال مجموعه‌ای از اعتقادات به آينده‌اند که مبتنی بر آن چيزهايی است که به بنيانگذار دين‌شان وحی شده است، يا متنی مقدس به‌طور الهی به وجود آمده است، يا هردو. روشنفکران دينی ملتزم به سنتی‌اند که با کمی کاهش استمرار قداست عصر يا دوره‌ی بنيانگذاری دين در گذشته است. همه‌ی حقايق بعدی بايد به‌طور اثبات‌پذيری پيوسته با آن واقعه‌ی مقدس گذشته يا توالی وقايع باشند.

در اديان جهانی ابتکار [originality] تنها برای بنيانگذار دين يا برای متون مقدسی جايز است که در آنها بنيانگذار دين به‌منزله‌ی صدای قدرتی متعالی عمل می‌کند. اين برداشت از قداست مبتکرانه‌ی مجموعه‌ای از کتابها هيچ‌گونه ابتکار بعدی روشنفکران دينی را به رسميت نمی‌شناسد، روشنفکرانی که مسئوليت گسترش و تفسير و تأويل اين کتابها را خود به عهده می‌گيرند.

ابتکار پيامبرانه — فرهمند، بنيانگذارانه، و تجديدکننده — در اکثر اديان جهانی تصديق می‌شود. ابتکار عقلی‌کننده در تأويل و تفسير به‌منزله‌ی ابتکار تصديق نمی‌شود. ولی ابتکار در درون سنتهای آيين بودا و در کار خاخامها يا ربانيون يهودی و متکلمان کليسای کاتوليک و پروتستان و صاحبان مذاهب و متکلمان اسلامی و فيلسوفان هندی رخ می‌دهد. اما اين ابتکار ابتکار شمرده نمی‌شود. از اين ابتکار يا به‌منزله‌ی ايضاح تعليم بدون ‌تغيير بحث می‌شود يا به‌منزله‌ی بدعت رد می‌شود. در اديان جهانی، علاوه بر عقلی کردن ابتکار در تأويل و تفسير،  ابتکار عارفان و صوفيانی وجود دارد که در عين قبول اکثر اصول اساسی دين، از فشارهای تعليم کلامی و عقلی‌شده‌ی دين و شعائر روزانه‌ی آن می‌گريزند.

روشنفکران دينی [religious intellectuals] از روشنفکران دنيوی يا غيردينی [secular intellectuals] که آثار علمی و ادبی و هنری پديد می‌آورند و اين آثار گويای خلاقيت يا ابتکار آنان دانسته می‌شود دارای خلاقيت يا ابتکار کمتری نيستند. از آنجا که معنای متن مقدس بديهی و آشکار نيست، تأويل و تفسير لازم است. تأويل و تفسير به قصد تشخيص معنای «حقيقی»، يا از پيش موجود، متن مقدس است. کشف موفقيت‌آميز اين معنای «حقيقی» نبايد چيزی علاوه بر دانش موجود درک شود بلکه بايد به معنای اظهار دوباره و تأييد حقيقتی از قبل موجود درک شود. با اين وصف، در واقع در درون سنت به ميزان معتنابهی از ابتکار می‌توان دست يافت.

وقتی روشنفکران تعاليمی را پرداخته می‌کنند که مبتنی بر متون مقدس ذاتاً مسئله‌ساز است، جريانهای تعليمی مختلف و لذا متضاد از اعتقاد به ناگزير به ظهور می‌رسد. چنين تضادهايی در هر دين جهانی رخ داده‌اند و به مباحثات شديد انجاميده‌اند تا هنگامی که يک جريان بر جريانهای ديگر غالب شده است و موضعی سالم‌عقيده را به کرسی نشانده است. اما تفاوتی مهم وجود دارد ميان تعليمی غالب که تنها به‌واسطه‌ی اجماع فکری اساسی عقيده‌ی سالم [orthodox] است و تعليمی غالب که با قدرت نهادهای دارای مرجعيت عقيده‌ی سالم اعلام شده است. تعليمی که با قدرت نهادهای دارای مرجعيت اعلام شده اصول دين [dogma] است. و در جايی که اصول دين وجود دارد، عقايد ناسالم يا دگرانديش [heterodoxies] ممنوع و مدافعان فکری آنها سرکوب می‌شوند.

مراجعی که روشنفکران دينی بايد با آنها رويارويی کنند مرجعيت متون مقدس و تعاليم شکل‌گرفته از آنهاست، مرجعيت اجتماع فکری دينی، و مرجعيت نهادهای کليسايی است. مرجعيت نوشته‌های مقدس، در اصل، نقض‌نشدنی است. اما مرجعيت اين نوشته‌ها در واقع مرجعيت سنت تعليمی غالب و مرجعيت آن کسانی است که در درون آن نهاد از آن دفاع می‌کنند. تأويل و تفسير انتقادی متون مقدس بنابراين تهديدی دائماً بالقوه برای مرجعيت «رسمی» و مؤثر نهاد دينی است.

در جوامع پيچيده‌تر، حتی جوامع بسيار محدود از حيث سواد، برخی از افراد غيرمتخصص خودآموخته از حيث اشتغال و منزلت‌شان با اکثريت روشنفکران دينی جامعه‌شان تفاوت داشته‌اند. آنان را می‌توان روشنفکران دينی غيرمتخصص [lay] يا غيرحرفه‌ای [amateur] ناميد. اين اشخاص گاهی بازرگان يا صنعتگر، گاهی کاتب و کارمند يا سرباز بوده‌اند. اين افراد غيرمتخصص متون را با اشتياق مطالعه کرده‌اند و گاهی به نتايجی متفاوت با تعاليم غالب رسيده‌اند. آنان از تظاهرهای رسماً تصديق‌شده و روحانيانه خودنمای روشنفکران دينی دانشگاهی يا صومعه‌نشين نيز بيزار بوده‌اند. ناخشنودی آنان از تأويل و تفسيرهای نوشته‌های مقدس گاهی در انفجار موقت ناخشنودی پرشور و عمومی از تعاليم حاکم و از ارائه‌ی روحانيانه‌ و دانشگاهی آن تعاليم بروز کرده است. اين روشنفکران خودآموز، گاهی تقويت‌شده به وسيله‌ی ياغيانی از لايه‌ی تثبيت‌شده‌تر روشنفکران دينی، اغلب به تقبيح بدنه‌ی اصلی روحانيت برخاسته و آنان را به‌طور بنيادی از معنای «حقيقی» متون مقدس دور دانسته‌اند. روحانيان، و به‌ويژه سطح بالاتر سلسله مراتب روحانيت، به خدمت مفرط به خاندان حاکم و خانواده‌های قدرتمند زميندار نيز متهم شده‌اند.

تعاليم ناسالم يا مخالفت‌آميز گاهی کار روشنفکران درون خود روحانيت نيز بوده است. چنين تأويل و تفسيرهايی در وهله‌ی نخست در حياتی «زيرزمينی» به سر می‌برند. برخی از آنها را روشنفکران دينی خودآموز و ناراضی در انزوا و خلوت پرورش داده‌اند. اين گروه از روشنفکران اغلب زيرک و فرهيخته و نابغه‌اند.

از جمله‌ی بزرگترين اين روشنفکران که ناقد تأويل و تفسير روحانيان يا سالم‌عقيده بودند آن پيامبرانی بوده‌اند که بنيانگذاران اديان تازه بوده‌اند، يعنی، اديانی که خود را متمايز از پيکر تاکنون غالب اعتقاد دينی و مدافعان آن اعلام کردند. بودا، عيسی [ع] و محمد [ص] از اين گونه پيامبران بودند. آنان منتفعان وحيها يا اشراقهای تازه بودند.

عيسی [ع] گفت که خدا او را برگزيده بود تا رسالت پيامبران پيشين را به انجام رساند. بودا پيامبری عميقاً مبتکر بود، اما او نيز ادامه‌دهنده‌ی آيين هندو بود. محمد [ص] نه تنها مدعی بود که گيرنده‌ی وحيی تازه است بلکه مدعی بود دین ابراهيم [ع] و عيسی [ع] را درست‌تر شناخته است. برخلاف اين پيامبران، دانشوران کنفوسيوسی در چين مدعی هيچ مرجعيتی از ناحيه‌ی وحی نبودند، و از صفوف‌شان پيامبری نيز برنخاست.

پيامبرانی نيز بوده‌اند که مدعی وقوف به نيات حقيقی تعاليم از ديرباز پذيرفته‌ در برابر آن تعاليمی شده‌اند که آنها را باطل دانسته‌اند. روشنفکران نبوی عبرانی در هيچ زمانی ادعا نمی‌کردند که دينی تازه بنياد گذاشته‌اند. آنان طالب اعاده‌ی دين يهوديان به وضع خالص آن در آغاز بودند. مارتين لوتر، جان وايکليف و مصلحان صومعه‌نشين سلسله‌های دينی مسيحی را بايد به‌منزله‌ی روشنفکران نبوی در همين مقوله قرار داد، چراکه آنان می‌انديشيدند که امت‌شان از معنای آغازين دين‌شان دور شده بود و به شیوه‌های دنيای مادی تن داده بود.

سنتهای فکری دينی از ناحيه‌ای به ناحيه‌ای ديگر و از نسلی به نسلی ديگر دگرگون می‌شود. اديان جهانی — آيين هندو، آيين بودا، آيين کنفوسيوس، آيين يهود، مسيحيت، و اسلام — فراز و نشيبهای تعليمی متعددی را به خود ديده‌اند. آنها عمدتاً به اين دليل باقی مانده‌اند که تعاليم‌شان با جرح و تعديلها و افزايشهای روشنفکران دينی دريافت شده بودند و دوباره انتقال يافته بودند. بدون اثبات مجدد پايدار و جرح و تعديلهای سنتهای اعتقادی روشنفکران دينی، هيچ امتی نمی‌توانست با اعمال و اعتقادات کم يا بيش يکدست در طی دوره‌های ممتد و مناطق بزرگ جغرافيايی وجود داشته باشد.

فعاليتهای فکری دينی و غيردينی. در هيچ جامعه‌ی بزرگی فعاليتهای فکری دينی يگانه فعاليتهای فکری نبوده است. ولی بجز در يونان و روم قديم، اکثر فعاليتهای فکری در جوامع جهان قديم را روشنفکران دينی انجام می‌دادند. در عصر نو، حجم متزايد آثار فکری، و تفکيک متزايد موضوعات فعاليت فکری، و تخصصی شدن متزايد روشنفکران در بحث از جنبه‌های جهان (که اکنون به‌طور نسبی مستقل از قوای متعالی پنداشته می‌شود) با افزايش بسيار در تناسب روشنفکران غيردينی و کاسته شدن از دايره‌ی نفوذ روشنفکران دينی همراه بوده است.

در مناطقی که سنتهای فکری خودمختار — هم دينی و هم غيردينی — خوب توسعه يافته بودند، روشنفکران دينی اغلب سنتهای فکريی را جذب کردند که در بيرون از سنت دينی خود آنها قرار داشت. به‌طور نمونه، اين امر در مسيحيت و بعدها در اسلام رخ داد و آن هنگامی بود که اين اديان در قلمرو تمدنهای يونانی‌مآب مستقر شدند. روشنفکران مسيحی ميان اعتقادات مسيحی خودشان و فلسفه‌ی افلاطونی و، بعدها ارسطويی، خويشاونديهايی يافتند. روشنفکران اسلامی به سرعت دانش علمی و فلسفی دوره‌ی يونانی‌مآبی را جذب کردند که در سوريه و ديگر بخشهای خاورميانه در عهد سلوکيان و روميها پرورش يافته بود. روشنفکران دينی مسيحی، تا پايان قرون وسطی، مستقيماً از منابع غربی غيردينی قديم اخذ دانش می‌کردند. تا قرن هفدهم، هم کميت و هم مرجعيت فکری آثار فکری غيردينی رشد صعودی کسب کرد. روشنفکران دينی مقداری از اين دانش غيردينی را جذب کردند و کوشيدند آن را با اعتقاد مسيحی سازگار کنند.

روشنفکران انسان‌گرای دوره‌ی رنسانس، با وجود قبول سنتهای فرهنگهای غيردينی يونان و روم، همچنان مسيحی باقی ماندند، اما توجه آنان به سوی مطالعه‌ی امور زمينی معطوف شد. بعد از اصلاح‌طلبی دينی اين تفکيک و تکثر روشنفکران دنيوی يا غيردينی ادامه يافت. روشنفکران دينی نيز در مقايسه با روشنفکران دنيوی يا غيردينی روز به روز از منزلت‌شان کاسته شد.

روشنفکران دينی اکنون اقليتی کوچک از روشنفکران جوامع اروپايی و امريکايی را تشکيل می‌دهند. بسياری از آنان امتيازهای بسيار گسترده‌ای به معيارهای اساسی و فنی روشنفکران دنيوی يا غيردينی داده‌اند. آنان يافته‌های تحقيقات دانشمندان طبيعی و زيست‌شناس و رويکردها و تحليلهای مورخان دنيوی يا غيردينی و دانشمندان اجتماعی را پذيرفته‌اند.
روشنفکران دينی، در عصر نو، فعاليتهای فکری خود را محدود به موضوعات دينی به معنايی محدود کرده‌اند: مطالعات کلامی يا خداشناختی، تحليل تاريخی و متنی نوشته‌های مقدس و تفاسير آنها، باستان‌شناسی اماکن مقدس، تاريخ کليسا و تاريخ تعاليم دينی، و مباحث دقيقاً مربوط به آنها. اما حتی در درون برخی از اين سپهرهای محدود مطالعه‌ی دينی، معيار غيردينی اعتبار غالب شده است. شيوه‌های غيردينی مطالعه در تحليل پديدارهای دينی مسلط شده‌اند، و در برخی حوزه‌ها، از قبيل تاريخ کليسا، تاريخ تعاليم، و مطالعه‌ی جامعه‌شناختی و انسان‌شناختی دين، شگردهای تحقيق و تأويلهای روشنفکران غيردينی مسلط شده‌اند.

روشنفکران دينی، قرنها، از اجزاءِ لازم زندگانی سياسی جوامع مربوط به خود بودند. مراکز زمينی قدرت نمی‌توانستند بدون گواهی روشنفکران دينی مدعی مشروعيت خود برای جلوس بر تخت قدرت باشند. گمان می‌رفت که نظم اجتماعی تنها در صورتی می‌تواند استوار باشد که مرکز زمينی به‌طور اخص با مرکز متعالی متحد باشد. مراکز زمينی برای خدمات اداری خود به روشنفکران دينی متوسل می‌شدند. آموزش اشخاص جوان و کودکان به روشنفکران دينی سپرده می‌شد. روی هم رفته رابطه‌ی حمايت متقابل ميان روشنفکران دينی و اميران و مالکان بزرگ وجود داشت. روشنفکران دينی، در عصر بورژوازی، بيشتر به ناقدان نخبگان توانگرسالار جديد و نظم بورژوايی جامعه تبديل شدند. در کشورهای اروپای غربی و امريکای شمالی روشنفکران دينی به‌طور روزافزون در فعاليتهای سياسی مخالفت‌آميز با روشنفکران غيردينی همداستان می‌شوند.

در سرزمينهايی که زمانی مستعمره بودند و اکنون دولتهای آنها دارای حاکميت مستقل‌اند، روشنفکران دينی «‌سنت‌گرامآب» و «‌احياگرمآب» فعالتر شده‌اند. در اين کشورها، در اثنای دوره‌ی حکومت خارجی، روشنفکران دينی سنتی عمدتاً در مقابل فرمانروايان بيگانه منفعل بودند. فرمانروايان بومی در جوامع آسيايی دارای استقلال نيز به همين گونه از تسليم روشنفکران برخوردار بودند. چنين انفعالی در ميان روشنفکران دينی سنتی ديگر چندان متداول نيست. به‌طور نمونه، آنان در ايران موفق به استقرار حکومتی دينی [theocracy] شده‌اند. آنان در چند کشور اسلامی ديگر نيز آن قدر نفوذ داشته‌اند که فرمانروايان نظامی و مدنی غيردينی را مجبور به نامگذاری دولتهايشان به دولتهای «اسلامی» و تدوين «قوانين اساسی اسلامی» بکنند. روشنفکران دينی مسيحی در جوامع سابقاً استعماری از حيث سياسی چندان فعال نبوده‌اند، آنان درصدد غلبه بر موقعيت «بيگانه»‌شان با تأويل دوباره‌ی مسيحيت بوده‌اند تا آن را با سنتهای فرهنگی بومی سازگار سازند.

روشنفکران دينی، در کشورهای غربی در قرن بيستم، فعاليتهای فکری خود را مطابق با گرايشهای غالب به سوی تخصصی‌ شدن و حرفه‌ای شدن تنگ‌تر کرده‌اند. آنان، در عين حال، بسياری از سنتهای علمی و فرهنگی و اخلاقی و سياسی روشنفکران دنيوی يا غيردينی را کسب کرده‌اند. روشنفکران دينی در کشورهای غربی، از بسياری جهات، اکنون به روشنفکران دنيوی يا غيردينی شبيه شده‌اند.

يادداشت:

٭ اين مقاله نخستین بار در شنبه، ۸ آذر ۱۳۸۲، در سایت قدیم، منتشر شد و ترجمه‌ای است از:

Edward Shils, “Intellectuals,” in The Encyclopedia of Religion, ed. by Mircea Eliade, Macmillan Publishing Company, New York, 1987, Vol. 7, pp. 259-63.

کتابنامه

Arnold, Thomas W. The Caliphate. 2d ed. Oxford, 1965.

Baron, Salo W. The Jewish Community: Its History and Structure to the American Revolution. 3 vols. Philadelphia, 1942.

Burkert, Walter. Greek Religion. Cambridge, Mass., 1985.

Eliot, Charles. Hinduism and Buddhism. 3 vols. 3d ed. London, 1957.

Gibb, H. A. R., with Harold Bowen. Islamic Society and the West, vol. 1, Islamic Society in the Eighteenth Century, Oxford, 1950.

Goldziher, Ignácz. Die Richtungen der islamischen Koranauslegung (1920). Leiden, 1952.

Harnack, Adolf von. The Constitution and Law of the Church in the First Two Centuries. London, 1910.

Hooke, S. H. Prophets and Priests. London, 1938.
James, E. O. The Nature and Function of Priesthood. London, 1955.

Le Bras, Gabriel. Institutions ecclésiastiques de la chrétienté mèdièvale. Paris, 1959.

Moore, George Foot. Judaism in the First Centuries of the Christian Era, the Age of the Tannin. 3 vols. Cambridge, Mass., 1927-1930.

Marrou, Henri Irénée. A History of Education in Antiquity. New York, 1956.

Nilsson, Martin P. Geschichte der griechischen Religion. 2 vols. 3d ed. Munich, 1967-1974.

Ryan, John. Irish Monasticism: Origins and Early Development. Dublin, 1931.

Schacht, Joseph. The Origins of Mohammedan Jurisprudence. Oxford, 1950.





يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / دوشنبه، ۱۴ آبان ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org