چهارشنبه، ۲۹ فروردين ۱۴۰۳ | 
Tuesday, 16 April 2024 | 
• برای دسترسی به بایگانی سايت قدیمی فلُّ سَفَه اينجا کليک کنيد.
• برای دسترسی به بایگانی روزانه بخش روزنامه اينجا کليک کنيد.
• برای دسترسی به بایگانی زمانی بخش روزنامه اينجا کليک کنيد.
• برای دسترسی به نسخه RSS بخش روزنامه اينجا کليک کنيد.

موضوع:    
اول<۱۰۱۱

۱۲

۱۳۱۴۱۵۱۶۱۷۱۸۱۹۲۰>آخر

: صفحه


شماره: ۶۲۶
درج: شنبه، ۱۶ مهر ۱۴۰۱ | ۱۱:۴۶ ق ظ
آخرين ويرايش: شنبه، ۱۶ مهر ۱۴۰۱ | ۱۱:۴۷ ق ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • چه کسی مسئول ظلم عُمّال یا کارگزاران والی است؟

آن‌که [والی، ولی امر، سلطان، امام] بدان قناعت نکند که خودْ ظلمْ دست بدارد، لیکن غلامان و چاکران و نایبان خود را مهذَّب کند و به ظلم ایشان رضا ندهد، که وی را از ظلم ایشان بپرسند.

عمر خطّاب (رض) نامه‌ای نبشت به بوموسی الاشعری ـــ که وی عامل وی بود: «اما بعد نیکبخت‌ترین رعیت‌داران آن کس است که رعیت بدو نیکبخت است و بدبخت‌ترین کسی است که رعیت بدو بدبخت است ... »


۰

شماره: ۶۲۵
درج: پنجشنبه، ۱۴ مهر ۱۴۰۱ | ۳:۴۱ ب ظ
آخرين ويرايش: پنجشنبه، ۱۴ مهر ۱۴۰۱ | ۳:۴۱ ب ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

أَفَلَا يَعْلَمُ إِذَا بُعْثِرَ مَا فِي الْقُبُورِ، وَحُصِّلَ مَا فِي الصُّدُورِ، إِنَّ رَبَّهُم بِهِمْ يَوْمَئِذٍ لَّخَبِيرٌ («آیا نمى‏‌داند آن‌گاه که آنچه در گورهاست بيرون ريخته شود، و آنچه در سينه‏‌هاست آشکار شود، در چنان روزى پروردگارشان به [حال] ايشان نيک آگاه است»: العادیات، ۱۱-۹)

  • آن روز که گورها سخن بگویند و شهادت دهند!

هانا آرنت مدعی بود که باور به جهان دیگر و پاداش و مکافات روز بازپسین در اصل جنبه‌ای سیاسی داشت و بازدارنده بود. اما اکنون گویا دیگر کسی به جهان دیگر باور ندارد، چون بازدارندگی آن از میان رفته است. در عصری که صدایی و تصویری از کسی نمی‌ماند باور به خدایی که همه چیز را می‌دید و می‌شنید و در روز بازپسین از همه حساب می‌کشید و کرده‌های آنان را در پیش چشمان‌شان می‌گذاشت شاید مردمان عادی را از بسیاری از جرم‌ها و جنایت‌ها و ستم‌ها باز می‌داشت و برای ستمدیدگان تسلایی بود که روزی «عدالت» خداوندی فرا می‌رسد وستمکاران به سزای اعمال‌شان می‌رسند. امروز برای ما دشوار نیست تصور کنیم که هر چیزی می‌تواند «دیده» و «شنیده» شود و جاوید بماند! اما باور به «روز جزا» انگار بیش از همه با همان کسانی بیگانه است که لباسی برای آن دوخته‌اند و بر تن کرده‌اند و از آن دکانی برای خود باز کرده‌اند. حافظ این را به نیکی دریافته بود، آن‌گاه که گفت: «گوییا باور نمی‌دارند روز داوری/کاین همه قلب و دغل در کار داور می‌کنند».


۰

شماره: ۶۲۴
درج: چهارشنبه، ۱۳ مهر ۱۴۰۱ | ۲:۲۱ ب ظ
آخرين ويرايش: چهارشنبه، ۱۳ مهر ۱۴۰۱ | ۲:۲۱ ب ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • آیا نسل گذشته «اشتباه» کرد که انقلاب کرد؟

یکی از سخنان نااندیشیده و به ظاهر حق به جانبی که نسل نو یا جدید به نسل گذشته یا قدیم می‌گویند این است که شما «اشتباه کردید که انقلاب کردید!». چنین سخنی مانند این است که فرزندان به پدر و مادرشان بگویند شما آشتباه کردید که با هم ازدواج کردید باید با کسی دیگر ازدواج می‌کردید تا ما به جای این شکل و قیافه یا جنسیت کسی دیگر می‌بودیم؟ آری، ما ممکن است هر بار که کاری می‌کنیم و به نتیجهٔ دلخواه نمی‌رسیم خود را سرزنش کنیم که «اشتباه کردیم که چنین کردیم». نباید این رشته را می‌خواندیم. یا این شغل را انتخاب می‌کردیم یا با این شخص ازدواج می‌کردیم یا اینجا می‌ماندیم و از این قبیل. اما باید از خود بپرسیم که از کجا معلوم که اگر این کار را نمی‌کردیم و کار دیگر را می‌کردیم نتیجه بهتر از این بود؟ ما همواره راه‌های مختلفی را در برابر خود می‌بینیم و برای زیستن ناگزیر از انتخاب کردن یا انتخاب نکردن هستیم. برخی از انتخابی که کرده‌اند یا انتخابی که نکرده‌اند خشنودند و برخی نه. نتایج کردارهای ما همواره به دلخواه ما نیست، چون همواره همه چیز پیش‌بینی‌پذیر نیست. ما تنها در جایی می‌توانیم کسی را سرزنش کنیم که کاری را به خطا انجام داده است که از پیش معلوم بوده باشد که «خطا»ست. اما پنجاه سال پیش چه کسی تصور می کرد که «انقلاب» خطاست؟ ما در زندگی چگونه می‌‌توانیم از پیش بدانیم که اگر بر این هواپیما سوار شدیم و هواپیما سقوط کرد یا آن را در آسمان با موشک زدند «خطا» کرده‌ایم که سوار هواپیما شده‌ایم؟ ما در جایی می‌توانیم از «درست» و «خطا» سخن بگوییم که «درست» و «خطا» از پیش معلوم باشد. من اگر «بنزین» بنوشم و از پیش بدانم که بنزین است «خطا» کرده‌ام و هر اتفاقی که برایم بیفتد خودم را باید سرزنش کنم. اما اگر شیر نوشیدم و مسموم شدم و مُردم چه کسی حق دارد مرا سرزنش کند که «خطا» کرده‌ام که «شیر» نوشیده‌ام؟ 


۰

شماره: ۶۲۳
درج: دوشنبه، ۱۱ مهر ۱۴۰۱ | ۴:۳۳ ب ظ
آخرين ويرايش: دوشنبه، ۱۱ مهر ۱۴۰۱ | ۴:۳۳ ب ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • آزادی، آزادی، آزادی

به نظر نمی‌آید که هیچ‌گاه انقلابی در جهان بوده باشد که تنها «آزادی» را شعار و هدف خود ساخته باشد. و این عیبی بزرگ است. با این همه، هیچ انقلابی هم نیست که بدون خواست «آزادی» آغاز شده باشد، حتی اگر این کلمه را به زبان هم نیاورده باشد. اما این «آزادی» که «انقلاب»ها می‌خواهند چیست؟ «انقلاب‌های سیاسی» نخست «آزادی از» را می‌خواهند که «رهایی» است و نه «آزادی».   


۰

شماره: ۶۲۲
درج: شنبه، ۹ مهر ۱۴۰۱ | ۷:۲۱ ب ظ
آخرين ويرايش: شنبه، ۹ مهر ۱۴۰۱ | ۷:۲۸ ب ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • چه کسی می‌تواند برای آزادی بمیرد؟

«مدرنیته» دستاوردهایی تازه‌ برای انسان داشت. انسان پس از هزاره‌ها توانسته بود بر احساس بیگانگی خود با جهان چیره شود و تنهایی خود را بپذیرد و باور کند که به جای اندیشه‌ «رستگاری»، آزاد شدن از زندگی پُرمحنت در زمین و قرار گرفتن در جهانی دیگر همراه با بقا و امنیت و آزادی کامل، در اندیشه ساختن جهانی برای خود باشد که در آن بقا و امنیت و آزادی وجود داشته باشد. نخستین گام این بود که او ایمان بیاورد چنین کاری ممکن است. انسان خالق و آفریننده است و می‌تواند جهانی به دلخواه خود بیافریند. طبقه‌ای که این وظیفه تاریخی را در عصر جدید به عهده گرفت «بورژوازی» نام داشت. «بورژواها» شهرنشینانی بودند که در نتیجه تجارت و کار و کسب ثروت به امکانات لازم برای تحقق بخشیدن به بقا و امنیت و آزادی دست یافتند.



۰

اول<۱۰۱۱

۱۲

۱۳۱۴۱۵۱۶۱۷۱۸۱۹۲۰>آخر

: صفحه

top
دفتر يادها گفت و گوها درسها کتابها مقالات کارنامه
يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / چهارشنبه، ۲۹ فروردين ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org
Powered By DPost 0.9