حجاب «قانون» (اجباری) است یا «اخلاق» (اختیاری)؟ — فلُّ سَفَه
پنجشنبه، ۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ | 
Thursday, 25 April 2024 | 
شماره: ۶۰۲
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی
درج: چهارشنبه، ۲۲ تير ۱۴۰۱ | ۴:۰۳ ب ظ
آخرين ويرايش: چهارشنبه، ۲۲ تير ۱۴۰۱ | ۴:۰۳ ب ظ
موضوع: دين

  • حجاب «قانون» (اجباری) است یا «اخلاق» (اختیاری)؟

احمد خاتمی، امام جمعهٔ تهران، گفته است که «حجاب قانون است و اجباری نیست. اجباری نامیدن قانون مغلطه است!» (چیزی شبیه به این را علی مطهری نیز گفته است!). این گفته به‌وضوح نشان می‌دهد که امام جمعهٔ تهران نه معنای «قانون» را می‌داند و نه معنای «اجبار» را و نه معنای «مغلطه» را! یکی از «مغالطه‌»های رایج همین «مغلطه» نامیدن چیزی است که سخن ما را به چالش می‌گیرد و ما پاسخی برای آن نداریم، و ما آن را «مغالطه» می‌نامیم، بی‌آنکه روشن کنیم که کجای این ادعا «مغلطه» است! با «مغلطه» نامیدن چیزی آن چیز «مغلطه» نمی‌شود. «مغلطه» را باید روشن کرد و نادرستی آن را نشان داد. اما قانون ذاتاً اجباری است. 

چرا «قانون» ذاتاً «اجباری» است؟ «قانون» اجباری است، چه در دولتی «مردم‌سالار» باشد، و با اجماع همگان تصویب و برقرار و اجرا شود، و چه در دولتی «خودکامه» یا «استبدادی». تفاوت این دو قانون در «اجباری» بودن‌شان نیست، هردو چیزی را الزام و اجبار می‌کنند، بلکه در رضایت و پذیرش عمومی آنهاست. به‌طور نمونه، عبور از چراغ قرمز و نپرداختن مالیات بنا به قانون جرم است و شخص قانون‌شکن مجازات می‌شود. بنابراین، همهٔ افراد «مجبور»ند که در هنگام قرمز بودن چراغ از آن عبور نکنند. رعایت این قانون برای همهٔ افراد الزامی (اجباری) است، مگر آمبولانس‌ها در حالت ضرورت یا پلیس و آتش‌نشانی در هنگام ضرورت. نمایندهٔ مجلس یا وزیر یا فلان مقام هم نمی‌تواند به‌طور شخصی از چراغ قرمز عبور کند و مجازات نشود، مگر پلیس او را همراهی کند و برای او راه باز کند. بنابراین، «قانون» دستور یا فرمانی است که دولتی آن را وضع کرده است و بدین وسیله ما را ملزم به انجام دادن یا انجام ندادن کاری می‌کند. بنابراین، وجود «قانون» وابسته به وجود «دولت» است و «دولت» نهادی است که «زوری اجبارکننده» برای رعایت «قانون» دارد. اگر «زور» نباشد، «دولت» نیست و اگر «دولت» نباشد «قانون» نیست. در جایی دولت هست که «زور» باشد. برای برانداختن هر دولتی باید قدرت به کارگیری «زور» را از او گرفت. به‌طور نمونه، ما «باید» (مجبوریم) به دولت مالیات دهیم یا از چراغ قرمز عبور نکنیم. اگر مالیات دهیم یا از چراغ قرمزعبور نکنیم، کسی به ما جایزه نمی‌دهد و از ما تشکر هم نمی‌کند، چون «می‌باید» این کارها را می‌کردیم، اما اگر این کارها را نکنیم مجازات می‌شویم. بنابراین، وظیفهٔ «قانون» این است که افراد را «مجبور» به انجام دادن یا انجام ندادن کاری برخلاف میل‌شان کند. اگر «دولت» قدرت به کارگیری زور را از دست بدهد، «قانون» هم اجرا نمی‌شود. به همین دلیل، بدترین وضعیت برای جامعه‌ای «بی‌دولتی» است، چون «قانون» دیگر اجرا نمی‌شود و همه چیز از هم می‌پاشد و کشور دستخوش آشوب می‌شود. وقتی «دولت» زور نداشته باشد نه می‌تواند مالیات بگیرد و نه می‌تواند افراد را ملزم به رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی کند. بنابراین، هم «کشف حجاب» رضا شاه «قانون» بود و «اجباری» و هم «حجاب» نظام ولایت فقیه «قانون» است و «اجباری». 

اما آیا «دولت» این اختیار را دارد که هرچیزی را به «قانون» تبدیل کند؟ یا آیا «قانون» به خودی خود مقدس است و تغییرناپذیر؟ مردم تا وقتی «مالیات» می‌پردازند که آن را عادلانه بدانند، اما اگر دولت «مالیات» ناعادلانه وضع کند، مردم شورش می‌کنند، تا قانون را عوض کنند، اگر «قانون» عوض نشد، خود «دولت» را برمی‌اندازند و «قانون» را عوض می‌کنند. بنابراین، «قانون» به خودی خود نه مقدّس است و نه مشروع. مشروعیت هر قانونی به عادلانه بودن آن قانون است و مردم حق دارند به «قانون» ناعادلانه اعتراض کنند و آن را براندازند. نکتهٔ دیگر اینکه دولت نمی‌تواند در هر حوزه‌ای وارد شود و در آنجا به «وضع قانون» بپردازد. هر فرد حوزه‌ای خصوصی و نوعی «خودمختاری» دارد که هیچ‌کس نمی‌تواند جز خودش برای آن تصمیم بگیرد و در آن به وضع قانون بپردازد. این حوزه به وجدان و اخلاق مربوط است.   

اکنون به تفاوت «قانون» (اجباری و دولتی) و «قواعد» یا «دستورات» یا «اندرزها»ی اخلاقی (شخصی و اختیاری) توجه کنیم. «اخلاق» را در اینجا می‌توانیم به «اخلاق انسان‌گرایانه» یا «عقلی» (سکولار) و «اخلاق دینی» تقسیم کنیم. «اخلاق» برخلاف قانون به «زور» نیاز ندارد. کسی را به دلیل انجام دادن یا انجام ندادن کاری اخلاقی نمی‌توان «مجازات» کرد. «پاداشی» نیز به کسی داده نمی‌شود. اما در اخلاق از «مدح» و «ذم» یا «ستایش» و «نکوهش» استفاده می‌شود که می‌تواند چیزی شبیه به «پاداش» یا «مجازات» معنوی باشد. فرد اگر کار خوبی انجام دهد «ستوده» می‌شود، و اگر کار بدی انجام دهد «نکوهیده» می‌شود. آنچه می‌تواند فرد را برانگیزد یا «از درون مجبور» کند که کاری خوب انجام دهد یا کاری بد انجام ندهد، این است که او تا چه اندازه به این «ستایش» یا «نکوهش» دیگران اهمیت می‌دهد. بنابراین، کمک به دیگران یا بخشندگی ستوده است، اما کسی از نظر قانونی (دولتی و به اجبار) ملزم یا مجبور به این کار نیست. خودپرستی و خسّت نکوهیده است، اما کسی به این دلیل که «خسیس» یا «خودپرست» است بازداشت یا روانهٔ زندان نمی‌شود. نمی‌توان از کسی به دلیل «خسّت» یا «بزدلی» یا «حسادت» یا «خودپرستی» به مراجع قضایی شکایت کرد. 

اما «اخلاق دینی» چیست؟ «اخلاق دینی» فرمان‌ها و توصیه‌هایی است که خدا به انسان می‌کند و برای انجام دادن یا انجام ندادن آنها به انسان‌ها در آخرت «ثواب» یا «پاداش» می‌دهد، مانند، صدقه دادن و نیکوکاری. شخص اگر «صدقه داد» ثواب می‌برد، اما اگر نداد ثوابی نمی‌برد. و البته مجازات هم نمی‌شود. شخص مجبور نیست که «صدقه» بدهد. «صدقه دادن» خوب است، اما واجب نیست. اما «مالیات دادن» به دولت واجب است و نپرداختن آن موجب مجازات است. اما چیزهایی هم هست که اگر شخص انجام داد «ثواب» می‌برد و اگر انجام نداد «مکافات» می‌شود، مانند عبادات (اما در آخرت نه در دنیا). اینها بین شخص و خداست. اما دستهٔ دیگری هم از احکام در اسلام هست که شکل قوانین اجتماعی و دولتی (شریعت) به خود گرفته است و نه اخلاق صرف. به همین دلیل برای آنها «حدود» و «تعزیر» مقرر شده است، مانند شرابخواری و زناکاری. در اینجا، خدا تا اندازه‌‌ای مانند «دولت» عمل می‌کند و «قانون‌گذاری» (شریعت) می‌کند.  

اکنون باید بپرسیم که «حجاب» از نظر مسلمانان چیست؟ آیا «حجاب» را دولت «وضع» کرده (قانون) است یا خدا (شریعت)؟ آیا حجاب «قانون» (اجباری) است، همچون پرداختن «مالیات» به «دولت»، یا همچون احکام شرعی دربارهٔ شرابخواری و زناکاری است، یا «اخلاق» (اختیاری) است، همچون پرداختن «صدقه»؟ یا آیا «حجاب» از مقولهٔ «عبادات» است، همچون نماز و روزه (ثواب و عقاب آن به خدا مربوط است)؟ اما اگر «قانون» است و «خدا» آن را وضع کرده است، مانند احکام مربوط به شرابخواری یا زناکاری، این قانون اجباری است، مانند هر قانون دیگری، اما اگر «دولت» آن را وضع کرده است، و اکثر افراد آن را مانند «قوانین راهنمایی و رانندگی» یا دادن «مالیات» و احکام شرعی دربارهٔ «شرابخواری» و «زناکاری» نمی‌پذیرند، پس چنین «قانون»ی نمی‌تواند مشروعیت داشته باشد، و بنابراین قانون‌گذاری در چنین حوزه‌ای اصلاً در صلاحیت «دولت» و هیچ نهاد قانون‌گذاری دیگری نیست. اما اگر «حجاب» چیزی از زمرهٔ «عبادات» است، پس «ثواب» و «عقاب» آن به خدا مربوط است و به کسی دیگر مربوط نیست. و بنابراین همان طور که نمی‌توان کسی را به نماز خواندن یا روزه گرفتن مجبور کرد به داشتن حجاب نیز نمی‌توان مجبور کرد.




آدرس دنبالک اين مطلب: http://www.fallosafah.org/main/weblog/trackback.php?id=602
مشاهده [ ۹۸۳ ] :: دنبالک [ ۰ ]
next top prev
دفتر يادها گفت و گوها درسها کتابها مقالات کارنامه
يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / پنجشنبه، ۶ ارديبهشت ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org
Powered By DPost 0.9