علی بن ابی‌طالب (ع) چگونه «نظام» را فدا کرد و «اخلاق» و «کرامت انسان» را حفظ کرد؟ — فلُّ سَفَه
جمعه، ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ | 
Friday, 19 April 2024 | 
شماره: ۶۱۳
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی
درج: چهارشنبه، ۲۶ مرداد ۱۴۰۱ | ۹:۳۲ ب ظ
آخرين ويرايش: چهارشنبه، ۲۶ مرداد ۱۴۰۱ | ۹:۳۵ ب ظ
موضوع: دين

  • علی بن ابی‌طالب (ع) چگونه «نظام» را فدا کرد و «اخلاق» و «کرامت انسان» را حفظ کرد؟

آیا حفظ «نظام» (دولت و حکومت) از «اوجب واجبات» است یا حفظ «اخلاق» و «کرامت انسان»، یا حفظ «آزادی» و «عدالت»؟ آیا می‌توان «دین» و «اخلاق» و «انسانیت» و «وجدان» و «شرف» و «مروت» و «فتوت» و خلاصه همه چیز را برای حفظ «نظام» زیر پا گذاشت و به «آدمی بی‌همه چیز» (a man of no principle) تبدیل شد و آن‌گاه مدعی شد که «دین» حفظ شده است؟ آیا با زدن و کشتن و شکستن و بستن می‌توان از «زوال دین» پیشگیری کرد؟ اگر چنین بود که «دین جاهلیت» باید می‌ماند؟ ارزش «اسلام» در مقام «دین» به چیست؟ به اینکه فقط «دین» است، مجموعه‌ای از شعائر و مناسک، و عبادات و معاملات، و یا دینی مانند همهٔ دین‌های دیگر است؟ یا به اینکه دینی «اخلاقی» و «انسانی» و «عقلانی»، ضامن «آزادی» و «عدالت» و «کرامت انسانی» و پشتیبان «علم و حکمت» و «تعقل» و «اندیشیدن» است و به خیر و به سود زندگی عموم مردم و حافظ نوع انسان است؟ یا به اینکه دینی به سود «سلطه» و «قدرت» و «ثروت» گروهی اندک به نام شیخ و شحنه و محتسب است؟ 

شناخت «دین» را از چه کسی می‌باید بیاموزیم؟ از فقیهان و متکلمان و روشنفکران؟ یا از واضع و بنیانگذار «دین» و نخستین مؤمنان به آن؟ برای شناخت راستین «دین» باید به «خود» آن در «سرآغاز»ش و «امامان»، «سرمشق‌»های راستین آن نگریست و در خصوص آنچه «فقیهان» یا «متکلمان» و دیگر «عالمان» و «محققان» و «مورخان» و «روشنفکران» دربارهٔ آن می‌گویند باید بر همین مبنا داوری کرد. علی بن ابی‌طالب (ص)، پس از قرآن و محمد (ص)، در مقام نخستین مسلمان، به گواهی گفتار و کردارش، شایسته‌ترین کسی است که او را می‌توان نماینده‌ٔ فهمی از «دین» دانست که «اخلاقی‌ترین و حکیمانه‌ترین و عالمانه‌ترین و انسانی‌ترین» فهم از «اسلام» در میان مسلمانان باشد. رفتار او در برخورد با «فتنه‌ها» یا «آشوب‌ها و جنگ‌های داخلی» که در دوران زمامداری تقریباً ۵ ساله‌اش با مدعیان و رقیبان و مخالفان سیاسی‌اش داشت گواه روشن و گویایی است بر پایبندی او به «اصول اخلاقی» عقلانی و عادلانه‌ای که نخلف و تخطی از آنها را به هیچ وجه روا نمی‌دانست و حفظ و رعایت آنها را نه تنها بر حفظ جان خودش بلکه بر حفظ «نظام» یا «دولت و حکومت»‌اش نیز مقدم می‌دانست. علی بن ابی‌طالب (ع) هیچ چیز را فدای «حفظ نظام» نکرد. او «نظام» را باخت و فدا کرد، اما «اسلام انسانی و اخلاقی و عقلانی» را تا ابد از شرّ کژفهمان و قدرت‌پرستان و خدعه‌گران مزوّر در لباس دین و به نام دین حفظ کرد. در قطعهٔ زیر علی (ع) دو درس در رفتار با معاندان و مخالفان و دشمنانی به ما می‌دهد که نه در بیرون از مرزها بلکه در درون قلمرو حکومت او و زیر فرمان او زندگی می‌کنند. با این همه، او حقوق آنها را پاس می‌دارد، حتی در ابراز مخالفت و تهدید به قتل و لعن کردن امیر‌المؤمنین. 

کثير بن تمار حضرمى گفت:

 به مسجد كوفه وارد شدم ... در آنجا پنج مرد را ديدم كه خليفه على را لعن مى‌كردند. يكى از آنان، كه «بُرنوس» پوشيده بود، گفت: «با خدا عهد بسته‌ام كه او را بكشم». آن مرد را گرفتم و به نزد على بردم و آنچه را شنيده بودم براى او گزارش كردم. على گفت، «او را نزديك‌تر بياور». آن‌گاه افزود: «وای بر تو. کیستی؟» آن مرد پاسخ داد، «سوّار منقوری هستم». خليفه گفت، «بگذار برود»، كه حضرمى در پاسخ گفت : «خواهى گذاشت برود در حالى كه با خدا عهد بسته است تو را بكشد؟» على پاسخ داد، «آيا بايد او را بكشم در حالى كه مرا نكشته است؟» گفتم، «او تو را لعن كرده است». على گفت، «پس تو هم بايد او را لعن مى‌كردى يا رهايش مى‌كردى» (همان؛ سرخسی ۱۹۸۶).

خوارج مدعى بودند كه بسيارى از صحابهٔ برجسته (يعنى، عثمان و على و طلحه و زُبَيْر) كافر بودند و تجاوز عليه زندگى و اموال مسلمانانى را كه از پيوستن به آنان خوددارى مى‌كردند مباح مى‌شمردند (شوكانى بى‌تا؛ El Awa 1980؛ اسماعيل ۱۹۸۶). (محمد هاشم کمالی، آزادی بیان در اسلام، ص ۱۳). 

امروز در جامعه‌های اسلامی دولت‌هایی هستند که هرکس را به کوچک ترین سخنی در مخالفت یا نارضایتی با سنگین‌ترین اتهام‌ها از «براندازی» تا «تجمع و تبانی علیه امنیت ملی» و «تبلیغ علیه نظام» و «محاربه با خدا و رسول» و «توهین به شخص اول مملکت» و کذا و کذا رو به رو می‌کنند، بی‌انکه فرصتی برای دفاع و محاکمهٔ عادلانه به آنان بدهند، و از آنان با شدیدترین و غیرانسانی ترین شکنجه‌ها به گفته‌ها و کارهای نکرده اعتراف می‌گیرند تا شجاعت هرگونه ابراز نظر و مخالفت را در دیگر افرادی سرکوب کنند که هنوز شهامت سخن گفتن دارند. اما علی چه کرد؟ حتی با ابن ملجم، قاتلش. مولوی در مثنوی چه زیبا از «مسامحت او با خونی خویش» سخن می‌گوید. علی نه اهل «ابتکار عمل» یا «حملهٔ پیشگیرانه» به شیوهٔ پوتین و شیعیانش بود و نه اهل دادن حکم «محارب» و «مرتد»، به شیوهٔ فقیهان، به هرکس که علیه او سخنی بگوید. علی (َع) این اصول بدیهی عقلانی و اخلاقی و عادلانه را در نظر داشت که ۱) کسی را به جرم کار نکرده نمی‌توان مجازات کرد، حتی اگر قسم بخورد یا بگوید که می‌خواهد ترا بکشد یا خواهد کشت! ۲) هر عملی فقط با عملی متناسب با همان عمل می‌باید تلافی شود، اگر کسی بخواهد تلافی کند. چون عدالت می‌گوید: «چشم در برابر چشم و لعن در برابر لعن». و نه چیزی بیش‌تر. درود خدا و فرشتگان و خلق بر او باد تا ابدالدهر.     




آدرس دنبالک اين مطلب: http://www.fallosafah.org/main/weblog/trackback.php?id=613
مشاهده [ ۱۲۷۸ ] :: دنبالک [ ۰ ]
next top prev
دفتر يادها گفت و گوها درسها کتابها مقالات کارنامه
يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / جمعه، ۳۱ فروردين ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org
Powered By DPost 0.9