آزادی، آزادی، آزادی — فلُّ سَفَه
جمعه، ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ | 
Friday, 29 March 2024 | 
شماره: ۶۲۳
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی
درج: دوشنبه، ۱۱ مهر ۱۴۰۱ | ۴:۳۳ ب ظ
آخرين ويرايش: دوشنبه، ۱۱ مهر ۱۴۰۱ | ۴:۳۳ ب ظ
موضوع: سیاست

  • آزادی، آزادی، آزادی

به نظر نمی‌آید که هیچ‌گاه انقلابی در جهان بوده باشد که تنها «آزادی» را شعار و هدف خود ساخته باشد. و این عیبی بزرگ است. با این همه، هیچ انقلابی هم نیست که بدون خواست «آزادی» آغاز شده باشد، حتی اگر این کلمه را به زبان هم نیاورده باشد. اما این «آزادی» که «انقلاب»ها می‌خواهند چیست؟ «انقلاب‌های سیاسی» نخست «آزادی از» را می‌خواهند که «رهایی» است و نه «آزادی».   

 «انقلاب سیاسی»، انقلابی که مردم می‌باید برای پیروزی آن از جان و مال و آرامش و آسایش و امنیت خود بگذرند، چیزی نیست که همچون انقلابی فلسفی یا علمی یا هنری متفکری یا دانشمندی یا هنرمندی در خلوت خویش آن را اندیشیده و طرح‌ریخته باشد. «انقلاب‌های فلسفی و علمی و هنری» بس راحت‌تر و پایدارترند، گرچه آنها نیز بدون رنج و محنت و تلاش و کوشش و مبارزه به جایی نمی‌رسند. اما آنها در آغاز فردی‌اند و نیازی به مشارکت‌کنندگان بسیار ندارند. آنها فقط باید پذیرفته شوند و ذهن‌ها را به تسخیر درآورند. اما «انقلاب‌های سیاسی» همچون چیزی ناگزیر به «انقلاب‌کنندگان» تحمیل می‌شوند توگویی مردم به جایی می‌رسند که به حاکم می‌گویند: «یا من یا تو». دیگر نه تنها آشتی و سازگاری و همزیستی با وجود همهٔ تضادها میان «من و تو» دیگر ممکن نیست، بلکه حتی «تحمل» نیز ممکن نیست. در «انقلاب» تضادها به تناقض تبدیل شده‌اند: دو چیز دیگر با هم جمع نمی‌شوند. «انقلاب»های سیاسی وقتی روی می‌دهند که مردم از «بار گرانی» که سال‌ها بر دوش برده‌اند، آن‌قدر خسته شده‌اند که دیگر ترجیح می‌دهند «بمیرند اما تحمل نکنند». بنابراین، «آنقلاب» را آن کسی تحمیل کرده و ناگزیر ساخته است که آن‌قدر بر مردم خود بار کرده است که دیگر توان کشیدن این بار گران را ندارند. مردم به ناگزیر برمی‌شورند تا خود را «از او» رها کنند.

 اما نکته این است «فردا»ی انقلاب چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آیا باز همه دنبال کار و زندگی خود خواهند رفت.  کسانی می‌روند و کسانی می‌آیند و باز همین دور باطل را تکرار می‌کنند: باز ضحاک‌های نو سر برمی‌آورند؟ آنقلاب‌های شکست خورده انقلاب‌هایی‌اند که چیزی مهم‌تر از «آزادی» جای آزادی را می‌گیرد. ما در «مشروطیت» و «انقلاب ۵۷» آنچه از دست دادیم «آزادی» بود. چون «آزادی» را به خودی خود «قدر» ندانستیم. برای گروهی از ما «دین» و «عقیده» و «آیدئولوژی» و «مبارزه» و «جنگ» و «زن» و «زندگی» و «پول» و «مقام» مهم‌تر از «آزادی» بود. آنچه اکنون می‌باید بیاموزیم آین است: تنها و تنها «آزادی» است که ارزش دارد. بدون آزادی نه خدا ارزش دارد، نه عقیده، نه دین، نه ایدئولوژی، نه مبارزه، نه زن، نه زندگی. آزادی همه چیز است. با آزادی همه چیز هست و باقی می‌ماند. بدون آزادی هرچه هم به دست آید از چنگ ما ربوده می‌شود و از میان می‌رود. آزادی، آزادی، آزادی.



آدرس دنبالک اين مطلب: http://www.fallosafah.org/main/weblog/trackback.php?id=623
مشاهده [ ۸۱۵ ] :: دنبالک [ ۰ ]
next top prev
دفتر يادها گفت و گوها درسها کتابها مقالات کارنامه
يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / جمعه، ۱۰ فروردين ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org
Powered By DPost 0.9