«گورنشینان»: چرا «شاهان» و «رهبران» صدای «مردم» را نمی‌شنوند؟ — فلُّ سَفَه
جمعه، ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ | 
Friday, 19 April 2024 | 
شماره: ۶۲۷
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی
درج: دوشنبه، ۱۸ مهر ۱۴۰۱ | ۳:۰۰ ب ظ
آخرين ويرايش: دوشنبه، ۱۸ مهر ۱۴۰۱ | ۳:۰۰ ب ظ
موضوع: سیاست

  • «گورنشینان»: چرا «شاهان» و «رهبران» صدای «مردم» را نمی‌شنوند؟

تفاوت «کاخ» با «گور» بسیار است. اما اگر از سویی دیگر به آن توجه کنیم در یک چیز با هم مشترک‌اند: اگر «گور» جایی باشد «بسته» که نه «صدایی» به درون آن می‌رسد و نه چیزی از درون آن «دیده» می‌شود، می‌توان گفت که «ساکنان کاخ‌ها» ــــ «شاهان»، «رهبران»، «دولتمردان»، یا به‌طور کلی، «بالادستان» ــــ و همهٔ کسانی که به روی جهان باز نیستند و در خود محصورند ــــ اگر «صدای مردم» را نشنوند و یا «ستم بر مردم» را نبینند، با «مردگان» فرقی ندارند. چون زنده بودن، یعنی: «شنیدن»، «دیدن»، «اندیشیدن». کسانی که همهٔ درها و پنجره‌ها را به روی خود بسته‌اند و در «جهان بی در و پنجرهٔ» خود زندگی می‌کنند و محبوس پندارها و اوهام و خیالات خویش‌اند با «مردگان» فرقی ندارند. بنابراین، «اهل صومعه»، «مراجع دینی»، «روشنفکران برج عاج‌نشین»، «دانشگاهیان چشم و گوش بسته»، «بازاریان غرق در کسب و کار»، «ثروتمندان خوشگذران»، «هنرمندان کاسبکار»، و خلاصه همهٔ «خودپرستان» و «خودکامگان» و هرکس که در جهانی بسته زندگی می‌کند که جز خودش و خواهش‌ها و امیال خودش چیزی نمی‌بیند و نمی‌شنود در«گور» است و در «جهان مردگان». کسانی نیز که می‌خواهند همهٔ درها و پنجره‌ها ــــ روزنامه‌ها و رادیوها و تلویزیون‌ها و کتاب‌ها و فیلم‌ها و اینترنت و خلاصه هر در و پنجره‌ای ــــ را جز آنچه خودشان به صلاح می‌دانند به روی مردم ببندند، جز ساختن گورستان سودای دیگری در سر ندارند. و البته اینان را هیچ کس و هیچ چیز نمی‌تواند «شنوا» کند مگر آن‌گاه که «روز واقعه» در رسد و «واقعیت» خردکننده بر سرشان آوار شود.

رسالت حکیمان و عالمان و پیامبران و فیلسوفان و دانشمندان و روشنفکران و هنرمندان همین است که ما را از «گور» (جهان بستهٔ خودمان) بیرون کشند، چشم‌ها و گوش‌های ما را باز کنند و به ما «شنیدن» و «دیدن» چیزهایی را بیاموزند که تاکنون نشنیده‌ایم و ندیده‌ایم. بدین گونه است که می‌توان به کسی یا ملتی زندگی بخشید. بدون شنیدن آنچه از خود هست‌ها شنیده می‌شود و بدون دیدن آنچه از خود هست‌ها دیده می‌شود، چیزی به نام زندگی انسانی نخواهد بود. اما آیا هرکسی چشمی و گوشی برای دیدن و شنیدن دارد؟ آیا هرکس میلی به دیدن و شنیدن دارد؟ قرآن در آیات زیر به خوبی رسالت پیامبرش را روشن می‌کند:    

«وَمَا يَسْتَوِي الْأَحْيَاء وَلَا الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَن يَشَاء وَمَا أَنتَ بِمُسْمِعٍ مَّن فِي الْقُبُورِ، إِنْ أَنتَ إِلَّا نَذِيرٌ» (و زندگان و مردگان يكسان نيستند خداست كه هر كه را بخواهد شنوا مى‏‌گرداند و تو كسانى را كه در گورهايند نمى‏‌توانى شنوا سازى، تو جز هشداردهنده‏‌اى نيستى»، فاطر، ۲۳-۲۲)

تفاوت مرده و زنده به شنیدن و دیدن است. و مرده را هیچ کس نمی‌تواند شنوا کند، مگر خدا. آیا ناشنواتر و مرده‌تر و در گورتر از«بالادستان» و «خودکامگان» کسی هست؟ پیامبر خدا نیز نمی‌تواند هر گوشی را شنوا کند، چه رسد به «مردم»! پیامبر «بیم‌رسان» یا هشداردهنده است و نه «حاکم» و «سلطان». هیچ «پیامبر»ی نمی‌تواند چیزی را به کسی «زور» کند، چون «پیامبر» جز رساندن «پیام» به «دیگران» وظیفه‌ای ندارد. هر که خواهد بشنود، و هرکه نخواهد نشنود. پیامبر سلطان نیست.



آدرس دنبالک اين مطلب: http://www.fallosafah.org/main/weblog/trackback.php?id=627
مشاهده [ ۱۱۴۸ ] :: دنبالک [ ۰ ]
next top prev
دفتر يادها گفت و گوها درسها کتابها مقالات کارنامه
يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / جمعه، ۳۱ فروردين ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org
Powered By DPost 0.9