استیصال (!؟): یعنی چه؟ — فلُّ سَفَه
شنبه، ۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ | 
Saturday, 20 April 2024 | 
شماره: ۶۵۱
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی
درج: جمعه، ۹ دی ۱۴۰۱ | ۱۲:۴۰ ب ظ
آخرين ويرايش: جمعه، ۹ دی ۱۴۰۱ | ۱۲:۴۲ ب ظ
موضوع: ترجمه

  • استیصال (!؟): یعنی چه؟

این روزها یکی از کلماتی که در این فضای ناجسمانی زیاد می‌بینم و می‌خوانم کلمهٔ عربی «استیصال» است که ظاهراً مقصود گویندگان و نویسندگان ار این کلمه «عجز» یا «ناتوانی» و «درماندگی» و «بیچارگی» و «واماندگی» یا «پریشانی» و «سرگشتگی» و «ناچاری» است. اما این کلمه چنان‌که در زیر نشان خواهم داد چنین معنایی را در عربی و فارسی ندارد و این معنا از کاربردهای تکراری روزنامه‌نگاران و کوشندگان و تحلیل‌گران رادیو و تلویزیون است که معمولاً دانش زبانی و ادبی چندانی ندارند و بیش‌تر از روی نادانی و تقلید، نه دانسته و بایسته، کلمات و واژگان را به کار می‌گیرند و به‌ویژه دوست دارند از کلمات قُلنبه و سُلنبه و پُرطُمطُراق استفاده کنند تا شاید چیزی گفته باشند که «علما» را نیز خوشاید! باری، به کارگیری کلمات قلنبه وسلنبه نه نشانهٔ فهم است و نه دانش. بنابراین بهتر است پیش از اینکه کلمه‌ای را به تقلید از دیگران به کار ببریم، نگاهی به فرهنگ‌های لغت بیندازیم تا ببینیم معنای کهن و معمول آن چیست و اگر می‌خواهیم معنایی نو به آن ببخشیم ببینیم که آیا به‌راتسی در زبان فارسی کلمه‌ای برابر آن نیست که ناگزیر از چنین کاری باشیم؟ 

علاوه براین، چندی پیش کانال تلگرامی یکی از مترجمان و نویسندگان فاضل و مقیم امریکا را می‌دیدم که از برابرگذاری «استیصال» برای “despair” انگلیسی استفاده کرده بود. از این برابرگذاری نیز جا خوردم. نمی‌دانم او چه چیز می‌خواست بگوید که برای «امید» از ”hope“ و برای «نومیدی» از کلمهٔ “despair” در میان دو قوس استفاده کرده بود؟ آیا می‌خواست برابرگذاری نوینی برای این کلمهٔ انگلیسی پیشنهاد کند، یا در این کلمهٔ انگلیسی چیزی نهفته بود که کلماتی همچون «یأس» یا «نومیدی» از بیان آن برنمی‌آمدند یا ناتوان بودند؟ گفتم نادانی خودم را درمان کنم. به فرهنگ‌های انگلیسی به انگلیسی و نیز به فرهنگ‌های انگلیسی به عربی رجوع کردم. جز «یآس» عربی و «نومیدی» یا «ناامیدی» فارسی نمی‌شد چیزی دیگر از آن فهمید. بعد به «استیصال» و «مستأصل» در فرهنگ دهخدا رجوع کردم. فرهنگ دهخدا «استیصال» را چنین معنا کرده بود.  

استیصال

[ اِ ] (ع مص) بیخ برآوردن. (غیاث). از بن برکندن. (تاج المصادر بیهقی) (غیاث). از بیخ برکندن. ریشه کن کردن. بیخ کند کردن. از بن برانداختن. از بن برافکندن. برکندن. برانداختن. اِجتیاحِ. اصطلام. اخترام. ابتیاض. استباحة. دوع : اگر پس از این خیانتی ظاهر گردد استیصال خاندانش باشد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص ۵۲۰). اگر ما دبیری را فرمائیم که چیزی نویس اگرچه استیصال او در آن باشد زهره دارد که ننویسد. (تاریخ بیهقی ص ۲۶). و چون... خواستی که حشمت و سطوت براند که اندر آن ریختن خونها و استیصال خاندانها باشد ایشان [ خردمندان ] آنرا دریافتندی. (تاریخ بیهقی ص ۱۰۰). و زن و کودکان را ببرده بیاورد و جهودان را استیصال کرد. (فارسنامهٔ ابن البلخی ص ۶). و خاندانهای بزرگ را استیصال کردی و با این همه عیب ها بخیل بودی [ یزدجرد ] . (فارسنامهٔ ابن البلخی ص ۷۴). قصد خاندانهای قدیم و دودمان های کریم نامبارک باشد، و اقدام بر استیصال و اجتیاح پادشاهان منکر و ملوم. (ترجمهٔ تاریخ یمینی ص ۲۴۰). عزیمت استیصال او مصمم فرمود... (جهانگشای جوینی).
|| برکنده شدن. || موی در موی خویش پیوند کردن. (زوزنی). موی در موی پیوستن خواستن. موی کسی بموی خود بستن خواستن. آنک کسی خواهد تا موی در موی وی پیوندد. (تاج المصادر بیهقی).
و «مستآصل» را نیز بدین گونه:

مستأصل

[ مُ تَ ءْ صَ ] (ع ص) نعت مفعولی از مصدر استیصال. از بیخ برکنده. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). از بیخ کنده. ریشه کن شده : به بوسعید تهمت کردند حدیث بردن عبدالجبار به زیر زمین و خانه و ضیاع و اسبابش همه بگرفتند و هر کسی را که بدو اتصال داشت مستأصل کردند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص ۶۹۶). آن اعیان مستأصل شدند. (تاریخ بیهقی ص ۴۱۹). و هر کس سرکشی می نمود مستأصل می گردانید. (جهانگشای جوینی).

و رجوع به استئصال و استیصال شود. || در تداول امروزین فارسی زبانان، پریشان فکر و مضطرب. بی چیز. ناچار و مجبور. – مستأصل شدن؛ ناچار و مجبور شدن. – مستأصل کردن؛ ناچار و مجبور کردن بر انجام کاری. - || پریشان و سرگشته کردن

به نظر می‌آید که امروز برخی بدون به کار بردن کلمه‌ای انگلیسی نه می‌توانند چیزی را بفهمند و نه می توانند چیزی را بفهمانند. شاید هم به کار بردن کلمات انگلیسی احساسی از «بالادستی» و «سروری» بر عوام نادان به شخص می‌دهد و خوانندهٔ نادان‌تر از خود گوینده و نویسنده را مرعوب دانشی پوشالی می‌کند که گوینده و نویسنده ندارد! بر «روشنفکران» و نویسندگان «صادق» بایسته است که همان کاری را که «آخوندها» با زبان عربی کردند و از آن برای «تحمیق» مردم استفاده کردند، آنها با زبان انگلیسی و فارسی نکنند. اولین گام در راه اندیشیدن اندیشیدن به زبان خویش و بدون فریبکاری و عوامفریبی است، مردمی که «زبان» نداشته باشند نه «تاریخ» دارند، نه «فرهنگ» و نه حتی «خود». تا جایی که ممکن است باید ساده و روشن و به دور از هرگونه فضل‌فروشی و فریبکاری سخن گفت.   

پنجشنبه، ۸ دی، ۱۴۰۱

Telegram: @fallosafahmshk




آدرس دنبالک اين مطلب: http://www.fallosafah.org/main/weblog/trackback.php?id=651
مشاهده [ ۹۳۱ ] :: دنبالک [ ۰ ]
next top prev
دفتر يادها گفت و گوها درسها کتابها مقالات کارنامه
يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / شنبه، ۱ ارديبهشت ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org
Powered By DPost 0.9