از مرگ ... — فلُّ سَفَه
www.Fallosafah.org
شماره: ۵۳
عنوان: از مرگ ...
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی
درج: سه شنبه، ۲۷ دی ۱۳۸۴ | ۸:۰۴ ب ظ
آخرين ويرايش: سه شنبه، ۲۷ دی ۱۳۸۴ | ۸:۰۷ ب ظ


  • از مرگ ...

دوتن از دانشجويانم خواب ديده‌اند که «مرده»ام. يکی دختر است و يکی پسر. و هريک با يک هفته فاصله اين را به من گفته‌اند، يکی سه هفته قبل و ديگری هفته‌ی قبل. خب، اگر بخواهم در مقايسه سخن بگويم، تا اينجا هم از بسياری ديگر بيشتر زنده بوده‌ام. اما آيا «مردن» مرا می‌ترساند؟ می‌توانم بگويم که هم درباره‌اش بسيار انديشيده‌ام، چون بسيار تنها بوده‌ام، و هم هرگز چهره‌اش برايم ناآشنا نيست — چندباری تا نزديکش رفته‌ام، يا حس کرده‌ام به او نزديک شده‌ام. نمی‌توانم بگويم با آمدنش چيزهای بسياری را از دست خواهم داد، اما شايد با اندکی ديرتر آمدنش چيزهايی به دست آورم! به هر حال، می‌توان خواب «مرگ کسی» را ديدن به تأويل نيز سپرد. «مرگ» می‌تواند معنايی حقيقی و معنايی استعاری داشته باشد. آيا وقتی «مرگ کسی» را در خواب می‌بينيم، اين «مرگ» برای «او» اتفاق می‌افتد يا برای «ما»؟ يا برای هردو. مسلماً، اگر «مرگ» به معنای حقيقی رخ دهد، شخص هم «خودش» می‌ميرد، و هم شايد برای «ما» می‌ميرد — ما ديگر به او «دسترسی» نداريم. اما اگر «استعاری» باشد، شايد او فقط برای «ما»ست که می‌ميرد. من می‌توانم خواب «مرگ» خودم را بدين گونه تأويل کنم: يا قرار است که در آينده‌ای نزديک ازدواج کنم، يا قرار است از اين کشور بروم. شايد هم هردو؟ تا خدا چه خواهد!



يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / جمعه، ۱۱ آبان ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org