يادداشتها: از «فرد» مدرن تا ... — فلُّ سَفَه
www.Fallosafah.org
شماره: ۸
عنوان: يادداشتها: از «فرد» مدرن تا ...
درج: پنجشنبه، ۱۰ خرداد ۱۳۸۶ | ۷:۰۵ ق ظ
آخرين ويرايش: پنجشنبه، ۱۰ خرداد ۱۳۸۶ | ۱:۴۹ ب ظ


  • يادداشتها: از «فرد» مدرن تا ...

يادداشتها:

٭       اين مقاله نخستين بار در فلسفه (فصلنامه‌ی فلسفی، گروه فلسفه دانشکده ادبيات و علوم انسانی دانشگاه تهران)، شماره‌ی ۱۱، بهار و تابستان ۱۳۸۵، ص ۱۲۲–۱٠۳، منتشر شده است.

۱)      نقش تعيين‌كننده‌ی عنصر اجتماعی تا بدان پايه بود كه حتی نشان خود را بر علوم محضی نظير منطق نيز می‌زد. دوركيم ساختار منطق ارسطويی و نسبت‌های حاكم در آن را متأثر از نحوه‌ی پيوستگی ساختار اجتماعی آتن می‌داند و هوركهايمر و آدورنو گامی فراتر می‌نهند و آن را بازتاب مبارزه‌ی طبقات اجتماعی آن روزگار بر سر سلطه تصور می‌كنند: «بايد تصريح كرد كه اين خصلت اجتماعی مقولات انديشه بر خلاف تصور دوركيم بيانگر همبستگی اجتماعی نيست بلكه گواهی است بر وحد تفکيک‌ناپذير جامعه و سلطه.... مفاهيم فلسفی كه افلاطون و ارسطو به کمک آنها جهان را بازنمايي كردند ... به تعبير ويكو در كوچه و بازار آتن ساخته شدند.» (ماكس هوركهايمر، تئودور آدورنو، ۱۹۷۴: ص ۳۹–۳۸)

۲)     «شهروند آتنی در عين علاقه به امور خويش از امور عامه نيز غافل نيست. آن كس كه علاقه‌ای به امور سياسي ندارد ما را در اينجا با او كاری نيست، و گرچه سياست آفرينان اندک شمارند ولي همگان می‌توانند بر آن سياست داوری كنند.» (خطابه‌ی پريكلس. كتاب توسيديد، جنگ پلوپونز، ص ۴۷–۱۴۵)

۳)     چرا سقراط نوشيدن شوكران را به تبعيد از شهر خويش ترجيح داد؟ آيا لااقل به عنوان يک امكان نمي‌توان تصور كرد كه فرار يا تبعيد از سيته را به معنای قطع رابطه با منبع هويت خويش می‌دانست و بنابراين ترجيح می‌داد بميرد اما بی‌هويت يعنی بدون وابستگي به سيته‌ی خويش زنده نماند؟

۴)     «خوشبختی فعل يك جان نيك است». (ارسطو ، ۱۹۹۱، كتاب دوم، فصل يكم، ص ۸۲) و يا: «فضايل را ما نخست از طريق تكرار و ممارست [عمل به آنها] می‌آموزيم، همان طور كه در مورد هنرها و حرفه‌ها چنين است. چيزی را كه پس از مطالعه‌ای مقدماتی بايد انجام دهيم توسط عمل [پراتيک] می‌آموزيم. با عمارت ساختن است كه معمار می‌شويم و با سيتار نواختن است كه نوازنده‌ی سيتار می‌شويم. همين طور هم با انجام عمل عادلانه و درست است كه عادل می‌شويم. دليل آن همان روالی است كه معمولاًَ در سيته شاهد آنيم: قانونگذاران با عادت دادن شهروندان به عمل فضيلت‌مندانه شهروندان فضليت‌مند تربيت می‌كنند». (ارسطو، ۱۹۶۵: فصل يكم، ص ۴۶–۴۵)

۵)     «فضليت هر شهروند خوب بايد فضيلتی فراخور سازمان و شكل مملكت خود باشد. پس اگر مملكت‌ها بر چند گونه‌اند آشكارا فضيلت شهروند خوب نمی‌تواند فضيلتی يگانه و مطلق باشد. از اينجا بر می‌آيد كه می‌توان يك شهروند خوب بود بی‌آنكه الزاماًَ فضيلت ويژه‌ی يک انسان خوب را داشت». (ارسطو، ۱۳۴۹، كتاب سوم، ص ۱٠۸).

۶)     بودريار در توصيف مانكن به عنوان معيار زيبايی در مُد می‌نويسد: «مانكن سرد و بی‌حال نيست، بلكه يك «تجريد» (abstraction) است.... در حقيقت، يک بدن نيست بلكه يک «صورت» (forme) است». (بودريار، ۱۹۷٠: ص ۲٠۸)

۷)     «اگر جامعه مصرف ديگر اسطوره توليد نمي‌كند از آن روست كه خودش اسطوره‌ی خودش است.» (ژان بوديار، ۱۹۷٠: ص ۳۱۱)؛ و «در شيوه‌ی خاص مصرف، ديگر هيچ گونه تعالی حتی بت‌وارگي كالايی، وجود ندارد فقط حلول در نظم نشانه‌ها در كار است» (همانجا، ۳٠۹)

۸)     بودريار با به كار بردن اصطلاح «اگوی مصرف‌كننده» (Ego consumans) در همين زمينه مي‌نويسد: «هر گفتمانی درباره‌ی مصرف هدف‌اش تبديل مصرف‌كننده به انسان کلی (L’Homme Universel) «به عنوان تجسم کلی، آرمانی و قطعی نوع بشر و تبديل مصرف به وعده‌ای برای رهايی بشر است كه می‌تواند جايگزين شكست رهايی سياسی و اجتماعی باشد. اما مصرف‌كننده به هيچ وجه موجودی كلي نيست بلكه موجودی است سياسی و اجتماعی.... (بودريار، ۱۹۷٠: ص ۲۱–۱۲٠)

۹)     «همه‌چيز در چنگ منطق مصرف است، اما نه فقط به اين معنا كه همه‌ی كاركردها، همه‌ی نيازها، با مقتضيات سود عينيت يافته و دستكاری شده‌اند، بلكه به اين معنای باز هم عميق‌تر كه همه چيز تماشايی و چشمگير (Spectacularise) شده است. يعني در تصاوير و نشانه‌ها و الگوهای قابل مصرف، برجسته، تحريك و سازماندهی می‌شود.» (بودريار، ۱۹۷٠: ص ۳٠۸)

۱٠)     اكنون عامل دوم يعنی هدونيسم را كه بل در پيوند فشرده با مصرف بر آن تكيه می‌كند بررسی می‌كنيم. از نظر بل هدونيسم ثمره‌ی انقلاب مصرف است. اما برخلاف نظر بل اينجا هم جامعه‌ی مصرف را نمی‌توان در تحريک نيازها و لذت‌جويی خلاصه كرد بلكه وجوه ديگر و مكمل آن را نيز كه لااقل به همان اندازه دارای اهميت‌اند و وجهی انكارناپذير از خصوصيات انسان كنونی را تشكيل می‌دهند بايد در نظر گرفت.

۱۱)     «جامعه با تكثر بخشيدن به اوبژه‌‌ها قدرت انتخاب را ايجاد می‌كند و خطر انتخاب شخصي را برطرف می‌كند. از اينجا روشن می‌شود كه مفهوم «شخصي سازی» چيزی بيش از يک استدلال تبليغاتی است. اين مفهوم يک مفهوم ايدئولوژيک بنيادی جامعه‌ای است كه می‌خواهد با «شخصی كردن» اوبژه‌ها و باورها، اشخاص را بهتر در جامعه ادغام كند» (بودريار، ۱۹۶۸: ص ۱۹۷)

۱۲)     بايد به تفاوت ميان «آزادی بيان» (liberte d’expression) و «بيان آزاد» (Libre expression) توجه داشت كه يکی از مواردی است كه تفاوت «فرد» و «شخص» را نشان می‌دهد.

۱۳)     ن. ك به: L’echange symbolique et la mort, p 20.

۱۴)     به معنای فرديتی مركب از اجزا مختلف و متضاد در مقابل هويت واحد فردی.

منابع:

ارسطو، سياست، ترجمه‌ی حميد عنايت، تهران، کتاب‌های جيبی، ۱۳۴۹.

Aristote, Éthique de Nicomaque, Flammarion, Paris, 1965.

Aristote, Éthique á Eudéme, Paris, Vrin, 1991.

Baudrillard, Jean, Le systéme des objects, Paris, Gallimard, 1968.

Baudrillard, Jean, La société de consommation, Paris, Denoëi, 1970.

Baudrillard, Jean, L’échange symbolique et la mort, Paris, Gallimard, 1976.

Bell, Daniel, Les contradictions culturelles du capitalisme, Paris, PUF, 1979.

Bell, Daniel, The coming of post-industrial society, New York, Basic Books, 1976.

Horkheimer, Max and Adorno, Theodor, W, La dialectique de la raison, Paris, Gallimard, 1974.

Lipovetsky, Gilles, L’ètre du vide, Paris, Gallimard, 1993.



يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / جمعه، ۳۱ فروردين ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org