جمعه، ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ | 
Thursday, 18 April 2024 | 
• برای دسترسی به بایگانی سايت قدیمی فلُّ سَفَه اينجا کليک کنيد.
• برای دسترسی به بایگانی روزانه بخش روزنامه اينجا کليک کنيد.
• برای دسترسی به بایگانی زمانی بخش روزنامه اينجا کليک کنيد.
• برای دسترسی به نسخه RSS بخش روزنامه اينجا کليک کنيد.

موضوع:    
اول<۱۰۲

۱۰۳

۱۰۴۱۰۵۱۰۶۱۰۷۱۰۸۱۰۹۱۱۰۱۱۱۱۱۲>آخر

: صفحه


شماره: ۱۶۰
درج: شنبه، ۱۲ خرداد ۱۳۸۶ | ۱۰:۵۷ ب ظ
آخرين ويرايش: شنبه، ۱۲ خرداد ۱۳۸۶ | ۱۱:۱۶ ب ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • درگذشت دکتر هوشنگ اعلم

 دکتر هوشنگ اعلم در هفته‌ی پيش درگذشت. اولين بار که نامش را شنيدم و چهره‌اش را ديدم سال ۶۷ بود — در «دانشنامه‌ی جهان اسلام»، در خيابان نوفل ‌لوشاتو، کوچه‌ی آراکليان، جنب انجمن فلسفه و حکمت. در سالهای ۶۷ تا ۶۹ هفته‌ای چندروزی صبحها و بعد از ظهرها، به حکم مأموريت از سوی مرکز نشر، می‌رفتم آنجا. در آن زمان مرحوم دکتر احمد طاهری عراقی معاون علمی «دانشنامه» بود و مرحوم دکتر زرياب خويی و دکتر ايرج پروشانی و جناب عبدالحسين آذرنگ و دکتر عباس حری و مهندس حسن طارمی و مدتی نيز دکتر سعيد ارباب شيرانی تنها کسانی بودند که در آنجا به کار ويراستاری و تأليف مقالات اشتغال داشتند. در آنجا بود که اولين بار مترجم و ويراستار حرفه‌ای شدم. سالهای خوب و نيز دردآوری برايم بود. آن سالها آن قدر برايم تلخ بود که در آزمون دکتری ۶۷ شرکت نکردم و بعدها نيز بی‌خيالش شدم و قيدش را زدم.


۱۱۳

شماره: ۱۵۹
درج: شنبه، ۵ خرداد ۱۳۸۶ | ۷:۰۲ ب ظ
آخرين ويرايش: شنبه، ۵ خرداد ۱۳۸۶ | ۸:۰۵ ب ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

چيزی که امروز بيش از هرچيز کم است پول و ماشين و خانه نيست، بلکه «شخصيت» است.

  • دکتر رشيديان

کتاب ارزشمند «هوسرل در متن آثارش» به قلم دکتر عبدالکريم رشيديان، استاد فلسفه در دانشگاه شهيدبهشتی، قرار است فردا در جلسه‌ای با حضور نويسنده و ديگرانی از جمله صاحب اين نوشته به بحث و نقد گذاشته شود. برای اطلاع از محل جلسه به سايت دانشگاه نظر کنيد. نزديک ۱۶ سال است که آفتخار همکار بودن با دکتر رشيديان را دارم. خوشحالم که او در همه‌ی اين سالها،  با وجود همه‌ی ستمهايی که به او روا داشته شد، خاموش و آرام به کار خود ادامه داد و اکنون يکی از بهترين استادان و نويسندگان فلسفی در اين سرزمين است. در ماه گذشته يکی از بهترين مقالاتی که خواندم به قلم او بود. اين مقاله در فصلنامه‌ی فلسفی گروه فلسفه دانشگاه تهران، فلسفه، منتشر شده است و از آنجا که گمان می‌کنم مباحث اين متن برای برخی خوانندگان علاقه‌مند جالب توجه باشد، به‌ويژه از آنجا که اکنون شايد بهترين خوانندگان ما در خارج از کشور به سر می‌برند، آن را برای مزيد فايده در اينجا قرار می‌دهم. عنوان اين مقاله چنين است: «از فرد مدرن تا شخص پُست‌مدرن».


۱۱۳

شماره: ۱۵۸
درج: جمعه، ۴ خرداد ۱۳۸۶ | ۳:۲۱ ق ظ
آخرين ويرايش: جمعه، ۴ خرداد ۱۳۸۶ | ۳:۳۱ ق ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • دکتر اوليايی

يکی از نيکبختيهای من در سال گذشته آشنايی با دکتر سايمن فريد اوليايی بود. اولين بار در سال ۸۴ بود که با نام او در خبرهای فرهنگی آشنا شدم و در همين فضای مجازی گزارشهايی از سخنرانيهايش را در انجمن فلسفه و خانه هنرمندان خواندم. در سال ۸۵ اين بخت را يافتم که کمی به او نزديک شوم و چند جلسه‌ای از سخنانش بهره ببرم. دانشوری سخاوتمندانه و بی‌آلايش او تحسين‌برانگيز است و جای بسی افتخار است که اين سرزمين اکنون فرزندانی دارد که می‌توانند در عرصه‌ای بين‌المللی با متفکران ديگر سرزمينها به گفت و گويی فرهنگی و فکری بپردازند. در طی اين مدت دکتر اوليايی با سخاوتمندی برخی از نوشته‌های فرانسوی و انگليسی خودش را در اختيار من گذاشت که از آنها بهره بردم و از اين بابت از او سپاسگزارم. برای دوستانی که بخواهند با دکتر اوليایی بيشتر آشنا شوند گزارش مختصری از کارنامه‌ی پربار ايشان و نيز دو مصاحبه با ايشان را که در سال ۸۴ به اهتمام آقای ارشاد صورت گرفته است در اينجا گذاشته‌ام: «آينده تفکر»، «بی‌بنيادی بنياد».      


۱۱۴

شماره: ۱۵۷
درج: شنبه، ۲۹ ارديبهشت ۱۳۸۶ | ۱:۳۲ ق ظ
آخرين ويرايش: شنبه، ۲۹ ارديبهشت ۱۳۸۶ | ۱:۳۴ ق ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • بخارا، ويژه‌ی هانا آرنت

هفته‌ی گذشته ويژه‌نامه‌ «بخارا» (شماره ۵۸، زمستان ۸۵) درباره‌ی هانا آرنت منتشر شد. در اين شماره گزارشی وجود دارد از سخنرانيهای «شب هانا آرنت» در اسفندماه سال گذشته در خانه‌ی هنرمندان و نيز مقالات و گفتارهايی از هانا آرنت و درباره‌ی هانا آرنت. ترجمه‌ی یکی دو سه نوشته‌ی کوتاه از هانا آرنت در اين مجموعه نيز به قلم من است. تا اينجا که مجله را خوانده‌ام و ورق زده‌ام نوشته‌ی رامين جهانبگلو با عنوان «هانا آرنت و سياست مدرن» بيش از بقيه برايم جالب بوده است، با آن اشاره‌ای که به سخن مارچلو ماسترويانی در فيلم «يک روز بخصوص» (۱۹۷۷) اتوره اسکولا کرده بود. اميدوارم هرجا که هست خوب و خوش باشد. برای ترجمه‌ی «هايدگر روباه» روی آن کليک کنيد.


۱۱۳

شماره: ۱۵۶
درج: دوشنبه، ۲۴ ارديبهشت ۱۳۸۶ | ۳:۵۹ ق ظ
آخرين ويرايش: جمعه، ۲۸ ارديبهشت ۱۳۸۶ | ۱۱:۴۷ ب ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • حجاب و جنگ «نشانه‌ها»

در تاريخ فلسفه، و نيز انديشه، «حجاب» يکی از بهترين و مهمترين تشبيهات و استعارات برای آن چيزی بوده است که پوشاننده‌ی «حقيقت» بوده است. بنابراين، ناگفته پيداست که چرا در فيلسوفان شوق بسياری برای «کشف حجاب» وجود داشته است: حقيقت آشکارگی است و نيازمند کنار زدن حجابها. از همين رو بوده است که برای فيلسوف هرچيز عريان و برهنه و آشکار ناچيز و بی‌اهميت جلوه کرده است و فيلسوف با گستاخی هرچيز پوشيده و پنهان را از زير حجابها بيرون کشيده است؟ آنچه واضح و آشکار است چه نياز به انديشه دارد؟ آيا از همين رو نيست که فيلسوف هر قداستی را بر باد داده است و همواره قانون‌شکن جلوه کرده است؟ با اين همه، به نظر می‌آيد که فيلسوف در عين حال که «کاشف» است از «مکشوفی» هم چندان خرسند نيست. برای فيلسوف آنجا که «راز»ی در کار نباشد کاری نيز نيست. او در مقام جوينده‌ی «حقيقت» بايد نشان دهد که همواره «راز»ی در ميان است و آن گاه که به نظر می‌آيد همه چيز عيان است هيچ چيز عيان نيست. از همين رو نيست که او خود کوشيده است باز در «حجاب» کند آنچه را افشا کرده است؟

در اين مدت درباره‌ی آنچه اين روزها به عنوان مسأله‌ی «حجاب» و «بدحجابی» (هنوز البته چيزی به نام «بی‌حجابی» نداريم!) ياد می‌شود سخنان بسياری گفته شد. مثلا، گفته شد که (۱) «می‌خواهند همه يکسان باشند» و لذا تحمل اجتماعی اندکی برای افراد متفاوت وجود دارد: «تو هم مثل من چادری باش!»؛ و گفته شد که (۲) «با زيبايی مخالف‌اند و می‌خواهند زنان را از به کارگيری ابزار قدرت‌شان محروم کنند»؛ و (۳) «اين طالبانيسم است». من با هر سه نظر مخالفم و می‌گويم چرا؟

۱. مخالفت با نحوه‌ی پوشش متفاوت زنان و مردان در جامعه‌ی ما ريشه‌ای اجتماعی ندارد و اجبار گروهی از مردم بر گروهی ديگر نيست. مردم نبوده‌اند که گروهی را وادار کرده باشند «طوری ديگر» باشند و طوری ديگر زندگی کنند. اجبار به رفتارهايی خاص خواست گروه حاکم و آمر در حکومت بوده است.

۲. در جامعه‌ی ما ابراز زيبايی زنانه به طرق مختلف وجود دارد: از عکسهای روی جلد مجلات گرفته تا فيلمهای تلويزيونی و آگهيهای آنها و پوششهای مختلفی که زنان دارند. در اين خصوص حکومت هم اجبار چندانی ندارد.

۳. در جامعه‌ی ما چيزی به نام «طالبانيسم» تاکنون ابراز وجودی نداشته است، گرچه گرايشی «قشری» مشابه با آن از جهاتی وجود دارد. اما بر هر «قشريگری» نمی‌توان «طالبانيسم» نام نهاد. زنان در جامعه‌ی ما از خانه بيرون می‌روند، کار می‌کنند و ما می‌توانيم زنهای بی‌حجاب اجنبی را در سينما و تلويزيون تماشا کنيم — تا حد لباسهايی که در اندرونی خانه‌ها نيز معمول است، با پيراهنهای آستين کوتاه و شلوار و موهای پريشان و سينه‌های برآمده!

با اين وصف، می‌تو.ان پرسيد: «چرا حجاب؟» من در وهله‌ی نخست به بحثی شرعی و عرفی و اجتماعی از «حجاب» علاقه‌مند نيستم. برای من «حجاب» و «بدحجابی» و «بی‌حجابی» در مقام «نشانه» مهم است و اينکه اينها «نشانه»‌ی چيستند. از «بی‌حجابی» آغاز کنيم.


۲۰۲

اول<۱۰۲

۱۰۳

۱۰۴۱۰۵۱۰۶۱۰۷۱۰۸۱۰۹۱۱۰۱۱۱۱۱۲>آخر

: صفحه

top
دفتر يادها گفت و گوها درسها کتابها مقالات کارنامه
يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / جمعه، ۳۱ فروردين ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org
Powered By DPost 0.9