جمعه، ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ | 
Friday, 29 March 2024 | 
• برای دسترسی به بایگانی سايت قدیمی فلُّ سَفَه اينجا کليک کنيد.
• برای دسترسی به بایگانی روزانه بخش روزنامه اينجا کليک کنيد.
• برای دسترسی به بایگانی زمانی بخش روزنامه اينجا کليک کنيد.
• برای دسترسی به نسخه RSS بخش روزنامه اينجا کليک کنيد.

موضوع:    
اول<۱۰۲۱۰۳۱۰۴۱۰۵

۱۰۶

۱۰۷۱۰۸۱۰۹۱۱۰۱۱۱۱۱۲>آخر

: صفحه


شماره: ۱۴۵
درج: دوشنبه، ۲۱ اسفند ۱۳۸۵ | ۱:۵۸ ق ظ
آخرين ويرايش: دوشنبه، ۲۱ اسفند ۱۳۸۵ | ۲:۱۲ ق ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

هنگامی که از خود سخن به ميان می‌آوريم، ديگر ارزيابی چندان درستی از خود نداريم. تجربه‌های کنونی ما هيچ اهل پرچانگی نيستند. اگر بخواهند نيز باز از خود سخن نمی‌توانند گفت، زيرا واژه کم می‌آورند. درباره‌ی چيزی واژه‌ی کافی داريم که آن را ديگر از سر گذرانده باشيم. گفتاری نيست که ذره‌ای خوارشماری در آن نباشد. زبان را گويی برای چيزهای ميانه، نيمه‌کاره، و بازگفتنی ساخته‌اند و بس. گوينده همين که زبان باز کرد خود را عامی کرده است. — اندرزی برای کر و لالان و ديگر فيلسوفان.

فريدريش نيچه

  • خوارشماری و عاميگری

تاکنون توجه کرده‌ايد که افراد کم‌سخن و خوددار و خاموش چه حرمتی دارند، چه باشکوه و باوقار، و چه ترسناک به نظر می‌آيند. آدم در برابر اين گونه افراد هميشه می‌ترسد. ترس از اينکه مبادا چيزی گفته باشد «نادرست»، «سطحی» و «عوامانه». ترس از اينکه ديده شده باشد با چشمهايی که می‌توانند ارزياب دقيق گفتار و رفتار او باشند. اما همينکه اين افراد زبان به سخن می‌گشايند، ترس آدم می‌ريزد و از اينکه با انسانهايی همچون خودش رو به روست خشنود می‌شود. و بدين گونه هر فاصله‌ای ميان فردی برتر و فروتر از ميان می‌رود.

«سکوت» همواره پرهيبت بوده است و همه‌ی معصومين و اوليا و پارسايان و متفکران و حکيمان و فيلسوفان بدان سفارشها کرده‌اند و از آن سودها جسته‌اند. و انسان «عامی» همواره فريب خورده است و ايمان آورده است به اين سکوتی که او را راهی به گشودن معما و معنای آن نبوده است. آيا شگفت‌انگيز است که بودا را همواره نشسته و غرق در تفکر می‌بينيم، و همين طور ديگر حکيمان و فيلسوفان و پارسايان را؟ آيا «بزرگی» جز در «سکوت» جلوه‌گاهی می‌يابد؟ آيا «خاموشان» بزرگترين دغلکاران تاريخ نبوده‌اند؟ چه کسی توانسته است دانايی و نادانی «خاموشان» را معلوم کند؟ آيا از همين رو نبوده است که انسان بيشترين صدمه را از نيکان و معصومين خورده است و نه از شريران و گناهکاران؟ نيچه، در سخنی که در پيشانی اين گفتار از او نقل کردم، بار ديگر به يکی از همان «افسون‌زدايی»ها و «بت‌شکنی‌»های هميشگی خود دست می‌يازد: افسون‌‌زدايی از «زبان» و از «سکوت». من برای اينکه سخن نيچه را با مثالی از يک متن «همراه» کنم، تحليل گفتاری نسبتاً تازه از داريوش آشوری را برگزيده‌ام.


۱۱۴

شماره: ۱۴۴
درج: جمعه، ۱۸ اسفند ۱۳۸۵ | ۲:۵۹ ق ظ
آخرين ويرايش: جمعه، ۱۸ اسفند ۱۳۸۵ | ۳:۵۴ ب ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • چند قضاوت

با اينکه طالعم گفته بود که بروم دنبال کار خودم وبه کارهايم برسم، اما چون سری به «زمانه» زدم (بايد «اينترنت» را جدی بگذارم کنار)، چيزی خواندم که باز دوست دارم در اينجا درباره‌ی آن بنويسم. اما ابتدا يک يادآوری. اين صفحه همان‌طور که از نامش پيداست بخشی از «سايت» من است که «روزنامه» نام دارد و مقصود از بخش «روزنامه»ها يادداشتهای روزانه‌ای است که من برای خودم و کسانی که مخاطبانم هستند می‌نويسم. اين دفتر بيانگر درگيری و مواجهه‌ی من با جهان اطرافم است و نه با اين يا آن شخص. و اگر درباره‌ی اشخاص می‌نويسم، انديشه‌هايشان يا رفتارهايشان، برای اين است که به جهان من وارد می‌شوند. و اگر خودنمايی می‌کنم، برای خودم می‌کنم. اين دفتر نه مانند «دفتری کاملاً خصوصی» است که من هرچه در واقع می‌انديشم در آن ثبت شود (و کاملا امپرسيونيستی و شخصی باشد)، و لذا من آن را از چشم اغيار پنهان کنم، و نه مبادرت به مقاله‌نويسی و کتاب‌نويسی است که من خواسته باشم بر طبق قواعد پذيرفته‌شده و رسمی چيزی منتشر کنم و بنابراين تابع ضوابط و قواعد جهانی بيرونی و رسمی باشم. اما اين قاعده شامل بخشهای ديگر سايت نمی‌شود و آنها همان طور هستند که از پيش تعريف شده‌اند — يعنی بر طبق قواعد و نظام جهان بيرونی. بنابراين، اين دفتر می‌تواند شامل خصوصياتی از هردو و در عين حال هيچ يک باشد و شايد بهتر باشد آن را «فرزند نامشروع» عصر «سايبر» بدانيد — دورگه‌ای کامل يا «واقعيتی مجازی». اين دفتر شامل تأثرات آنی و لحظه‌‌ای من و در عين حال فهم و انديشه و تحليل من از جهانی است که در آن زندگی می‌کنم، اما واکنشهايم را در عين توجه به اينکه «کيستم» و «کجايم» تنظيم می‌کنم — يعنی می‌دانم که مرا می‌بينند و من چه شخصی هستم، اما در عين حال می‌دانم که مرا نمی‌خواهند همان طور ببينند که در هر جای ديگری می‌بينند، در خيابان يا در دانشگاه و سخنرانی يا در کتابها و مجلات.


۱۲۴

شماره: ۱۴۳
درج: پنجشنبه، ۱۷ اسفند ۱۳۸۵ | ۱۰:۴۸ ب ظ
آخرين ويرايش: پنجشنبه، ۱۷ اسفند ۱۳۸۵ | ۱۰:۴۸ ب ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • طالع امروزم

Cancer
Date of Birth: July 9

Today you could feel a little thin-skinned, Saeed. You might find yourself reacting excessively to minor stresses. Be gentle on yourself, and try not to put yourself in the middle of any unnecessary drama. You'll do best if you keep your head down, your ears muffled, and concentrate on your own projects. Don't spend a lot of time gossiping with others, because their energy could feel draining to you.


۲۱

شماره: ۱۴۲
درج: چهارشنبه، ۱۶ اسفند ۱۳۸۵ | ۷:۴۵ ب ظ
آخرين ويرايش: دوشنبه، ۲۸ خرداد ۱۳۸۶ | ۴:۴۱ ب ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

به نظر آخوندزاده «کرتیکا» بی عیب‌گیری و بی‌ سرزنش و بی‌ استهزا و بی تمسخر نوشته نمی شود... گرایش او به استهزا بازتاب گرایش انتقاد مدرن به تقدس‌زدایی است. او می‌گوید برای باطل کردن باور به کیمیاگری بحث عقلانی کفایت نمی‌کند، باید این باور سنتی را استهزا کرد تا طبایع بشری از آن دور شوند.

محمدرضا نيکفر

  • کرتيکا

يک روز بعد از انتشار نوشته‌ام درباره‌ی «زن و تازيانه» ميرزا محمود خفيه‌نويس «زمانه» طنزی درباره‌ی آنچه در آن مقاله رفته بود نوشت. اين طنز هيچ گونه ناراحتی در من پديد نياورد و لبخندی هم بر لبانم نشاند. او چنين نوشته بود:

کرتیک میرزا سعید آقا حنایی کاشانی به زمانه و داریوش خان آشوری

میرزا سعید آقا حنایی کاشانی صاحب بلاگ فل سفه که درس فلسفه اش بالنسبه مشهور و علی رغم زیرنقشیی که دارد، وجیه المنظر و صاحب صوت ذوباندتین و از این جهت مقبول النساء و التله فیزیون است، در زاویه خود بنای اعتراض به درالصوت زمانه و داریوش خان آشوری صدرالادبا را گذاشت که از قرار یک رساله ای از مشارالیه درخصوص فیلسوف شهیر صاحب شارب نیچه آلمانی را آنجا نشر داده و این جناب آشوری همان مترجم کبیر آثار میجر نیچه است. علی ایحال میرزا سعیدآقا به این سبب کرتیکاً مختصری درباب آن جناب و عقایدش نسبت به طایفه نسوان جمع حاضر را مستفیض فرمود که چون درک و حفظ آن کلمات مهمه و مغلقه از عهده این خفیه نویس کم بنیه خارج است از راپورت آنها غمض عین، طالبین مختارند که به وبلاگ معزی الیه رجوع، کمال فایده را ببرند. لاکن در مقدمه، جناب میرزا سعید آقا یک کرتیکی کرد به دارالصوت زمانه به جهت آنکه جناب داریوش خان آشوری صدرالادبا را "متفکر ایرانی" معرفی کرده و گفت این خیلی سخیف بوده که ایشان را اینطور معرفی کرده و مثل این است که برای مخاطبان بریطانیایی، شکسپیر شهیر را ادیب بریطانیایی معرفی کنند و خوب نبوده. که البته عجیب می نمود چون مسبوق به سابقه نیست بین متفکرین ما که یک نفر این اندازه بجهت احترام یکی دیگر بیتابی کند، سهل است اصلا بسبب تفکر زیاد، قائل بحفظ چیزی مسمی به حرمت باشند؛ لاکن بلادرنگ که میرزا سعید آقا گفت شاید منظور دلالت بر نوع بوده و متفکر ایرانی بودن داریوش خان آشوری از جنس فارسی بودن سینماتوگراف های ملقب به فیلم فارسی باشد؛ و قلنبه منتظره را صادر نمود، اسباب تحیر مرتفع گردید!


۱۱۵

شماره: ۱۴۱
درج: چهارشنبه، ۱۶ اسفند ۱۳۸۵ | ۱:۰۷ ق ظ
آخرين ويرايش: چهارشنبه، ۱۶ اسفند ۱۳۸۵ | ۵:۱۸ ق ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

«زرتشت تازيانه‌ات را چنين ترسناک فرو مکوب! تو خوب می‌دانی که هياهو کشنده‌ی انديشه است و هم اکنون انديشه‌هايی ظريف بر من فرا می‌رسد.

نيچه

  • «خروس‌بازی» يا چگونه يک دعوا درست کنيم؟

نمی‌دانم رمان به ياد ماندنی هاينريش بُل، «آبروی از دست رفته‌ی کاترينا بلوم»، را خوانده‌ايد يا نه؟ داستانی است از «بی‌اخلاقی رسانه‌های ارتباط جمعی»، داستان خبرنگارانی که برای فروش بيشتر روزنامه و بالا رفتن مخاطب دست به هر کاری می‌زنند. رسانه‌هايی که همه کار می‌کنند تا مشتری جمع کنند و در اين ميان از هيچ جنايتی رويگردان نيستند، حتی اگر «آبروی شخصی» را چنان با دروغها و داستان‌‌پردازيهای خود از بين ببرند که کارش به خودکشی بينجامد! اما اين فقط يک سوی ماجرا نيست. فقط جلادها نيستند که پولی می‌گيرند تا غضب حاکم را فرو بنشانند، تماشاگران نيز لذت ددمنشانه‌ای می‌برند. ما امروز فکر می‌کنيم کسانی که به تماشای اعدام می‌روند چه آدمهای وحشتناکی بايد باشند! اما اگر اندکی به همين عنوانهای مطالب و زيرعنوانهایی که در سايتها و روزنامه‌ها و راديو و تلويزيون برای نوشته‌ها انتخاب می‌شود توجه کنيم می‌بينيم که برخی با چه لذت سبعانه‌ای چشمان‌شان به دنبال جايی می‌گردد که در آن پای زد و خورد يا رسوايی يا جنايت در ميان باشد. آن وقت زبان‌شان بيرون می‌افتد و غريو شادی می‌کشند و همچون سگهای هار هجوم می‌برند. «تنبيه»! اين است شادی ما! خوشبختانه از اين حيث در جامعه‌ی ما جای نگرانی وجود ندارد. چيزی که زياد داريم «تنبيه» و نيز تماشاگر و افرادی است که بايد تنبيه شوند.

اين واقعه‌ی اخير هم مانند بسياری از وقايع ديگر برای من درسهای بسياری داشت، اما اگر در بارهای قبل آن درسها را برای خودم نگه می‌داشتم، اين بار می‌خواهم تمامی اين درسها را به قلم بياورم، چون هرچه باشد ديگر به طور رسمی «معلم» شناخته شده‌ام، آن هم به دست استادی بزرگ، و از اين حيث اعتماد به نفس عجيبی يافته‌ام. امشب می‌خواهم درباره‌ی چگونگی انعکاس مقاله‌‌ام در اين فضای مجازی سخن بگويم و نشان دهم که واقعا چه خوب است که گاهی آدم زمين بخورد (يا به نظر بيايد زمين خورده است) و آن وقت ببيند چطور سگهای هار به او نزديک می‌شوند تا خونش را بلسيند و چطور زبانهای بيرون‌افتاده‌شان کينه‌های قديمی‌شان را آشکار می‌کند. لذتی دارد «افتاده بودن» و بعد برخاستن و يورش بردن. من هميشه حرف آخر را می‌زنم، نه حرف اول را. «نشانه»‌ی من خرچنگ است.

چطور به دنبال «درد سر» نرويم؟

وقتی در ۲۴ بهمن نوشته‌ی زير را در «راديو زمانه» خواندم نمی‌توانستم از خواندن تمام مطلب منصرف شوم، هرچند تعبيراتی در آن وجود داشت که برايم مضحک بود. اما مرا دعوت به درون می‌کرد. رفتم تو.

نیچه و عشق

آنچه شما عشق می‌نامید، دیوانگی‌هایی ست کوتاه

داریوش آشوری اندیشمند ایرانی و مترجم کتاب چنین گفت زرتشت نیچه از شیوه رویارویی فریدریش نیچه با مساله عشق برایمان گفته است. او می‌گوید: واژه‌ی عشق نخستین چیزی را که به ذهن می‌آورد، کششِ پرشورِ دو جنس زن و مرد به یکدیگر است و نیچه از این جهت کارنامه‌ی تجربه‌ی درخشانی ندارد.


۱

اول<۱۰۲۱۰۳۱۰۴۱۰۵

۱۰۶

۱۰۷۱۰۸۱۰۹۱۱۰۱۱۱۱۱۲>آخر

: صفحه

top
دفتر يادها گفت و گوها درسها کتابها مقالات کارنامه
يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / جمعه، ۱۰ فروردين ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org
Powered By DPost 0.9