جمعه، ۳۱ فروردين ۱۴۰۳ | 
Friday, 19 April 2024 | 
• برای دسترسی به بایگانی سايت قدیمی فلُّ سَفَه اينجا کليک کنيد.
• برای دسترسی به بایگانی روزانه بخش روزنامه اينجا کليک کنيد.
• برای دسترسی به بایگانی زمانی بخش روزنامه اينجا کليک کنيد.
• برای دسترسی به نسخه RSS بخش روزنامه اينجا کليک کنيد.

موضوع:    
اول<۱۰۳۱۰۴۱۰۵۱۰۶۱۰۷

۱۰۸

۱۰۹۱۱۰۱۱۱۱۱۲۱۱۳>آخر

: صفحه


شماره: ۱۳۵
درج: سه شنبه، ۸ اسفند ۱۳۸۵ | ۱۱:۲۳ ب ظ
آخرين ويرايش: سه شنبه، ۸ اسفند ۱۳۸۵ | ۱۱:۳۳ ب ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • سپاسگزاری

ديروز در پژوهشکده‌ی فلسفه‌ی تحليلی، «مرکز تحقيقات فيزيک نظری و رياضيات»، درباره‌ی «زبان هنر در هنرهای غيرزبانی» سخنرانی داشتم. از دوستانی که اين برنامه را برگزار کردند (دانشجويان دوره‌ی دکتری اين مرکز و به‌ويژه آقای احمدرضا همتی مقدم) و دوستانی از خوانندگان اين سايت و نيز دانشجويانی از دانشکده‌های ديگر و ديگر علاقه‌مندان که در اين مجلس حاضر شدند بسيار سپاسگزارم و اميدوارم از کاستيهای من در ارائه‌ی مطالب با بزرگواری بگذرند. اما چون دوستان برگزار‌کننده و دانشجويان دوره‌ی دکتری اين مرکز اين صفحه را می‌خوانند، بی‌مناسبت نديدم که چند نکته را برای بهتر برگزار شدن اين گونه جلسه‌ها، و نيز جلسه‌های مشابهی که ديگر دوستان برگزار می‌کنند (گرچه من تاکنون در سخنرانيهايم مانند اين مورد تداشتم: شايد برای اينکه هيچ وقت برای چند دانشجوی دکتری سخن نگفته بودم!)، خدمت‌شان عرض کنم:

(۱) دوستان دانشجوی برگزارکننده و ميزبان در هنگام سخنرانی از نشستن در کنار دوستان‌شان و صحبتهای درگوشی و نشان دادن واکنشهای جسمانی، مانند خنده يا حرکت دادن دست و سر و برگشتن به سوی اين و آن و ديگر حرکات معنادار، خودداری کنند . آنان به اين دليل که صاحبخانه‌اند شايد خود را در خانه‌ی خود بدانند. اما اين کار به برهم خوردن نظم فکری گوينده می‌انجامد و سبب از دست رفتن اعتماد به نفس و خستگی و بی‌شوقی او می‌‌شود. چون او گمان می‌کند، يا دارد از چيزهايی سخن می‌گويد که برای مخاطبان کاملاً آشنا و پيش پا افتاده است، و يا سخنان او کاملاً نادرست است.

(۲) راه درست برای رسيدن به دانش، پرسشگری مناسب است. بنابراين، در پرسشگری بايد کوشيد از «ناگفته»‌ای سخن به ميان آورد که «گفته‌ها» را روشن می‌کند. مفصود از پرسشگری اين نيست که بدانيم آيا گوينده همان چيزهايی را می‌داند که ما می‌دانيم؟

(۳) تفاوتی وجود دارد ميان منابع و دانشهای هرگوينده و منابع و دانشهای هر شنونده. در بحث و گفت گو نمی‌خواهيم بدانيم که آيا طرف مقابل ما همان چيزهايی را می‌داند که ما می‌دانيم (؟) تا بعد دانايی او را تصديق کنيم، بلکه می‌خواهيم بدانيم ما چه «نمی‌دانيم»! يادگيری و دانايی کاستن از «نادانسته‌ها»يمان است، نه «تأييد» دانسته‌هايمان.

(۴) پذيرايی شايسته و به‌موقع از حاضران در مجالس علمی از وظايف برگزارکنندگان است و آنان نبايد خاطره‌ی «صحرای کربلا» را برای کسانی که از راههای دور و نزديک برای سخنرانی می‌آيند تکرار کنند، چرا که آنان ساعتهايی در راه بوده‌اند و ساعتهايی نشسته‌اند و گوش سپرده‌اند و ساعتهايی نيز بايد تا رسيدن به مقصد در راه باشند.


۱

شماره: ۱۳۴
درج: دوشنبه، ۷ اسفند ۱۳۸۵ | ۵:۱۹ ق ظ
آخرين ويرايش: دوشنبه، ۷ اسفند ۱۳۸۵ | ۵:۳۷ ق ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

از مادر: هرکس در درون خود تصويری از زن دارد که آن را از مادرش می‌گيرد. و اين همان چيزی است که تعيين می‌کند آيا او در رفتار با زنان به آنان احترام می‌گذارد يا آنان را خوار می‌شمارد يا روی هم رفته نسبت به آنان بی‌اعتناست.

نيچه، «انسانی بس بسيار انسانی» (بند ۳۸٠)

  • «زن» و «تازيانه»: لذت متن

از ترجمه‌ی نخستين نوشته‌های نيچه به زبان فارسی به تقريب بيش از نيم قرن می‌گذرد، اما هنوز نه هيچ تحقيق ممتازی در زبان فارسی درباره‌ی او انتشار يافته و نه حتی ترجمه شده است. خواننده‌ی علاقه‌مند ايرانی هنوز از آنچه تحقيقهای تازه در آثار و انديشه‌های اين واپسين فيلسوف بزرگ تاريخ غرب لقب گرفته بی‌اطلاع است و اين بی‌اطلاعی البته فقط منحصر به خواننده‌ی نامتخصص نيست.

انتشار نوشته‌ای از داريوش آشوری، به تعبير «راديو زمانه»، «انديشمند ايرانی» (نمی‌دانم کسی را برای هموطنانش هم با مليتش معرفی می‌کنند! اگر در ترجمه‌های انگليسی می‌خوانيم که کسی را با مليتش معرفی می‌کنند، مثلاً، می‌گويند کانت فيلسوف آلمانی، به اين دليل است که گمان می‌رود کانت در سرزمين مخاطبان نويسنده (انگلستان) ناآشناست يا گمان می‌رود که ناآشنا باشد، و به همين دليل بعد از مدتی همين را هم ديگر نمی‌نويسند مگر در کتابها و نوشته‌هايی برای مبتديان؛ بنابراين، هيچ وقت در انگلستان کسی برای خواننده‌ی انگليسی نمی‌نويسد: شکسپير نويسنده‌ی انگليسی!؛ مگر اينکه در اينجا استفاده از «ايرانی» دال بر «نوع» باشد، يعنی «انديشمند» از نوع ايرانی‌اش! مثل «فيلم فارسی»! من البته با اين تعبير بدين معنا موافقم!)، در ۲۴ بهمن، در «زمانه»، درباره‌ی نيچه چيز چندان تعجب‌برانگيزی برای من نداشت («پيوند» اين نوشته را برای دوتن از نيچه‌شناسان فرستادم و آنان بسيار حيرت کردند!). می‌خواستم يکی دو روز بعد اين مطلبی را که امشب می‌گذارم منتشر کنم، اما بعد بسيار با خود انديشيدم و منصرف شدم. اکنون چيزی نسبتاً کوتاه درباره‌ی نگاه نيچه به «زن» و مسائلی که آشوری مطرح کرده می‌نويسم و شرح و تفصيل محققانه‌ی آن را با همه‌ی حواشی و مراجعش به زمانی نه چندان دور وامی‌گذارم که در نشريه‌ای دانشگاهی يا کتابی منتشر کنم.

آيا نيچه «زن‌ستيز» بود؟

سخنان نيچه درباره‌ی زنان را مفسران او تا مدتها يا ناديده می‌گرفتند و يا مانند مترجم بزرگش در زبان انگليسی، والتر کاوفمن، سعی می‌کردند وانمود کنند که اين سخنان ربطی به فلسفه‌ی او ندارد. اما از اواسط دهه‌ی هفتاد به بعد با کوششهای کسانی همچون دريدا (که از فلسفه‌ی او فقط يک کلمه در ايران شناخته است و هرکسی با همين يک کلمه همه‌ی جهان را برای خودش «می‌شکند»! و بشکن بشکن می‌زند!) و سارا کوفمان «مسأله‌ی زن» در تفکر نيچه تنها توجه مفسران غيرفمينيست را به خود جلب نکرد بلکه مفسران فمينيست را نيز به سوی خود کشيد. امروز تقريباً آثار بسيار خوبی درباره‌ی «مسأله‌ی زن» در تفکر نيچه وجود دارد و کمتر کسی ديگر سخنان ابلهانه‌ای را که زبانزد عوام خوانندگان است نقل می‌کند. البته اين بدان معنا نيست که مخالف و موافقی در اين باره وجود ندارد و همه‌ی تأويل و تفسيرها مقبول واقع شده است.

واقعيت اين است که نيچه سالها قبل از آنکه نازيها او را «فاشيستی» تفسير کنند، در واپسين سالهای قرن نوزدهم محبوب آنارشيستها و سوسياليستها و فمينيستها بود. و امروز باز تفاسير ليبرال و دموکرات و فمينيست از او وجود دارد.


۶

شماره: ۱۳۳
درج: پنجشنبه، ۲۶ بهمن ۱۳۸۵ | ۱۱:۱۳ ب ظ
آخرين ويرايش: پنجشنبه، ۲۶ بهمن ۱۳۸۵ | ۱۱:۱۷ ب ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • دوستی، محبت و عشق: از زبان گلها

هيچ می‌دانيد فرستادن گل برای محبوب و معشوق را چه کسانی ابداع کردند و چگونه اين رسم امروز جهانگير شده است؟ هيچ می‌دانيد گلها حامل چه پيامی هستند و برای فرستادن هر پيامی چه گلی را بايد انتخاب کرد؟ هيچ می‌دانيد چرا ادبيات فارسی «عاشقانه‌»ترين ادبيات جهان است؟ هيچ می‌دانيد چرا ادبيات فارسی اين همه پر از گل و بلبل است؟ هيچ می‌دانيد بسياری از واژه‌های عاشقانه و «سکسی» از زبان فارسی به ديگر زبانها راه يافته است؟ هيچ می‌دانيد ايرانيها «خوشگل»ترين دخترهای جهان و «زشت»ترين سياستمداران جهان را دارند؟


۵۶۳

شماره: ۱۳۲
درج: چهارشنبه، ۲۵ بهمن ۱۳۸۵ | ۱۱:۱۷ ب ظ
آخرين ويرايش: جمعه، ۲۷ بهمن ۱۳۸۵ | ۱:۴۶ ب ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • اين روز

اين ديگه از کجا آمد؟ — روز سن والنتاين. برخی چيزها آن قدر ناگهانی سر و کله‌شان پيدا می‌شود که توضيح دادن شان به نظر سخت می‌آيد. اما، نه، شايد امروز توضيح دادن هم به سختی گذشته نباشد! من يادم نمی‌آيد که در اين عمری که گذرانده‌ام، تا همين چند سال پيش، چيزی درباره‌ی «روز سن والنتاين» خوانده يا شنيده باشم. خب، من کم داستان و رمان و تاريخ و شعر نخوانده‌ام و کم هم فيلم نديده‌ام. اما، نه، هرچه به ذهنم فشار می‌آورم چيزی به يادم نمی‌آيد — هرگز. من تا قبل از «عصر اينترنت» چيزی از اين روز نخوانده و نشنيده بودم. از راه «اينترنت» بود که با «روز سن والنتاين» و مراسمش آشنا شدم. اما چرا ما تا چندسال پيش اين روز را نمی‌شناختيم، چرا در قبل از انقلاب به اين روز توجهی وجود نداشت، آن روزها که پيروی از رسوم غربی رايجتر بود و تشويق هم می‌شد؟ و چرا، حتی امروز، «کريسمس» يا «عيد پاک» يا هرروز ديگری که به نام يکی از اولياء مسيحی باشد برای نسل جوان ما اين قدر جذابيت ندارد؟ شايد روزهای مختلف ديگری هم در فرهنگ غربی وجود داشته باشد که بتواند به همين اندازه جوان‌پسند و شادی‌بخش باشد؟ آيا می‌توان گفت: (۱) جهانی شدن؛ (۲) گسست فرهنگی؛ (۳) فرهنگ مسلط غربی سبب رواج آن بوده است؟

خب، معلوم است که امروز هروقت به اينترنت متصل شويم، از نخستين اخباری که مطلع می‌شويم، اخبار امريکاست. اگر مايکروسافت برای همه‌ی قاره‌ها و کشورها صفحه‌ای داشته باشد، ما از اين يکی هم راحتيم، و البته اگر هم وجود داشت باز نمی‌خواستيم و می‌رفتيم صفحه‌ی يکی از کشورهای غربی يا همين امريکا را می‌گذاشتيم تا بفهميم امروز در امريکا چقدر برف آمده يا چه کسی با تفنگ به مردم کوچه و خيابان شليک کرده است يا کدام خواننده و هنرپيشه و چه لباسی و چه و چه ... پس می‌توانيم بگوييم امروز «فرهنگی جهانی» وجود دارد که می‌تواند نويسندگان و هنرمندان و روشنفکران و ورزشکاران خودش را نه تنها به همه‌ی جهان معرفی کند بلکه آنان را سرمشق هم قرار دهد. اما آيا همين کار را با مفاهيم و ارزشها نيز می‌توان انجام داد و اگر چنين چيزی اتفاق بيفتد، خوب است يا بد؟    


۴۴۴

شماره: ۱۳۱
درج: سه شنبه، ۲۴ بهمن ۱۳۸۵ | ۱:۳۲ ق ظ
آخرين ويرايش: سه شنبه، ۲۴ بهمن ۱۳۸۵ | ۱:۴۴ ق ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • تبريک به همکاران

دوتن از همکارانم، آقايان دکتر عبدالکريم رشيديان و دکتر منوچهر صانعی دره‌بيدی، به ترتيب، برای تأليف «ادموند هوسرل در متن آثارش» و ترجمه‌ی «دانشنامه‌ی زيبايی‌شناسی»، برنده‌ی جايزه‌ی کتاب سال شدند. به هردو آنان اين موفقيت را تبريک می‌گويم. يکی از چيزهايی که برای من جالب توجه بود، و البته مايه‌ی حيرت نبود چون پيش از اين بارها ديده بودم، برخورد بی‌اعتنای اوليای دانشکده و نيز روزنامه‌ها و حتی همين فضای مجازی خودمان با اين مسأله بود. در دانشکده و دانشگاه ما رسم است که مرگ شوهر خواهر يا شوهر عمه و شوهر خاله کسی يا آمدن کسی از حج را چنان بر پرده‌های بزرگ منقوش کنند که تا مدتها يادت نرود، و حال آنکه کسی ديگر اگر تمام خانواده‌اش را هم از دست بدهد کسی به او تسليتی نخواهد گفت و حتی نخواهند گذاشت که کاغذی بر ديوار باقی بماند؟ اگر يکی از استادان گروه جامعه‌شناسی دانشکده ما برنده کتاب سال می‌شد چه قيامتی که در دانشکده ما بر پا نمی‌شد؟ واقعاً چه رابطه‌های جالبی است ميان «قدرت» و «تسليت» و «تبريک»؟ حتی تسليت‌گويان و تبريک‌گويان بيشتر از آن بهره‌مند می‌شوند؟ چرا برنده شدن کتاب «داستان» نويسنده‌ای بيست و چندساله، يا «فيلم» فيلمسازی سی و چندساله، مهمتر از نوشتن يا ترجمه‌ی کتابی فلسفی يا علمی جلوه می‌کند؟ اين پرسشی است که بارها ذهن مرا به خود مشغول داشته است. چرا نوبل ادبيات مهمتر از «فيزيک» است و چرا برای «فلسفه» به کسی «نوبل» نمی‌دهند اما برای «فيزيک» می‌دهند؟ چرا دولت حاضر است اين همه پول برای فوتبال خرج کند؟ چرا بايد بازيکن فوتبال در سن ۱۸ سالگی سالی ۲٠٠ ميليون پول بگيرد آن هم از سوبسيد دولتی؟ و آن وقت محمدجعفر پوينده حتی نتواند حق‌الترجمه کتابش را از ناشرش بگيرد؟ و تازه عاقبت اين کجا و عاقبت آن کجا؟ آن فوتباليست اگر حشيش بکشد و گذارش به بيمارستان بيفتد، سيل هوادارانش بيمارستان را محاصره می‌کنند، يا اگر در فاحشه‌خانه پيدايش کنند...؟ اما آن يکی اگر در جايی از عشق سخن گفته باشد، وای ... چه زمانه‌ای است!  


۵۶۹

اول<۱۰۳۱۰۴۱۰۵۱۰۶۱۰۷

۱۰۸

۱۰۹۱۱۰۱۱۱۱۱۲۱۱۳>آخر

: صفحه

top
دفتر يادها گفت و گوها درسها کتابها مقالات کارنامه
يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / جمعه، ۳۱ فروردين ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org
Powered By DPost 0.9