سه شنبه، ۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ | 
Tuesday, 23 April 2024 | 
• برای دسترسی به بایگانی سايت قدیمی فلُّ سَفَه اينجا کليک کنيد.
• برای دسترسی به بایگانی روزانه بخش روزنامه اينجا کليک کنيد.
• برای دسترسی به بایگانی زمانی بخش روزنامه اينجا کليک کنيد.
• برای دسترسی به نسخه RSS بخش روزنامه اينجا کليک کنيد.

موضوع:    
اول<۱۱۵۱۱۶۱۱۷۱۱۸۱۱۹

۱۲۰

۱۲۱۱۲۲۱۲۳۱۲۴۱۲۵>آخر

: صفحه


شماره: ۷۵
درج: سه شنبه، ۲۰ تير ۱۳۸۵ | ۱:۳۸ ق ظ
آخرين ويرايش: سه شنبه، ۲۰ تير ۱۳۸۵ | ۱:۳۸ ق ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • داوری در وبلاگ: جايی که آدمها خودشان هستند

«فيلم فلان را ديدی! عالی بود»، «کتاب فلان را خواندی مزخرف بود»، «فلانی اصلاً آدم نيست»، «استاد فلان اصلا چيزی حاليش‌ نيست»، «فلانی سر تا پا مزخرف می‌گويد»، «اين کتاب مزخرف است»، «آن کتاب عالی است».... اين يک الگوی رايج سخن گفتن ما در زندگی روزانه است، در هنگام مصاحبت با دوستان، چه حضوری و چه تلفنی. قضاوتهايمان را درباره‌ی همه‌چيز و همه‌کس به راحتی ابراز می‌کنيم و تا هنگامی که کسی با نظرمان مخالفت نکند، احساس نمی‌کنيم که نيازی هم هست توضيحی بدهيم که چرا چنين قضاوتی می‌کنيم. اما وقتی با مخالفت رو به رو شويم چه می‌کنيم — شايد جا بزنيم و حرف‌مان را پس بگيريم، شايد شک کنيم و مردد شويم، شايد بکوشيم توجيهی برای حرف‌مان بياوريم، شايد هم از کوره در برويم و دلخور شويم که چرا با حرف‌مان مخالفت می‌شود. اين عادت روزانه شايد برای اکثر ما در همه‌ی لحظات زندگی باقی بماند، اما اگر بخواهيم نوشته‌ای را در جايی منتشر کنيم که حيثيتی برايمان داشته باشد آن‌گاه چه می‌کنيم. آيا می‌توانيم با يکی دو جمله درباره‌ی کتاب يا مقاله يا فيلمی قضاوت‌مان را مقبول نظر ديگران کنيم؟ معمولاً، نه. اين چنين است که ما در نوشتار از عادات گفتار‌ی‌مان فاصله می‌گيريم و سعی می‌کنيم کمتر با تحسين و تقبيح با هرچيزی رو به رو شويم، می‌کوشيم نشان دهيم که از روی احساسات حرف نمی‌زنيم و خوشامد و خوش‌نيامد برايمان مهم نيست. می‌کوشيم نشان دهيم «عاقل»‌ايم و سخن‌مان اعتبار کلی دارد و سليقه يا پسند شخصی‌مان نيست. سخن‌مان مستدل است و قضاوت‌مان متکی به شواهد و دلايل. از همين روست که ما در نوشتار معمولا‌ً «تنها» نيستيم، بدين معنا که وقتی چيزی می‌نويسيم همواره خواننده‌ای را در نظر داريم که «می‌فهمد» و می‌تواند به نوشته‌مان استناد کند. از همين روست که می‌بينيم بسياری از ما (و دوستان‌مان) بسياری از سخنان را در خلوت می‌زنيم، اما هرگز جرأت باز گفتن‌شان را در جمع يا به صورت مکتوب نداريم و حتی گاهی آنان را قسم می‌دهيم که اين حرفها را جايی از قول ما نزنند و اگر زدند حاشا می‌کنيم. البته اين سخنان سياسی نيست. قضاوتها يا غيبتهايی است که پشت سر ديگران کرده‌ايم.


۴۵۳

شماره: ۷۴
درج: پنجشنبه، ۱۵ تير ۱۳۸۵ | ۲:۱۳ ق ظ
آخرين ويرايش: پنجشنبه، ۱۵ تير ۱۳۸۵ | ۲:۱۶ ق ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • درباره‌ی اهل قضاوت و اهل ارادت

با دوکس دوستی نمی‌کنم: اهل قضاوت و اهل ارادت. قاضی کسی است که کيفر دادن ديگران را دوست دارد. او همواره به دنبال «توهين» می‌گردد. هر سخن برای او «توهينی» در خود پنهان دارد، اگر از سر «ارادت» نباشد. و مريد کسی است که کسی نيست. او بزرگی خود را از مرادش دارد و از آنچه می‌پرستد. از همين رو، او «ايمان» می‌آورد و با هرچه ايمان او را بلرزاند می‌ستيزد. بيزارم از همه‌‌ی قاضيان و مريدان/مؤمنان.  


۱۰

شماره: ۷۳
درج: چهارشنبه، ۱۴ تير ۱۳۸۵ | ۲:۳۸ ق ظ
آخرين ويرايش: چهارشنبه، ۱۴ تير ۱۳۸۵ | ۲:۴۲ ق ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

ساعر ما که حريفان دگر می‌نوشند
ما تحمل نکنيم ار تو روا می‌داری

حافظ

  • از «تحمل» تا «رواداری»

«تحمل» ("tolerance" or "toleration") و «رواداری» ("permissivism" or "permissiveness") دو معادل برای دو مفهوم اخلاقی - سياسی  و حقوقی - سياسی در زبان انگليسی است که آنها را همچون اصل خود می‌توان معادل يکديگر به کار برد، اما اين دو اصطلاح دارای ريشه و تاريخ و دلالتهای ضمنی و تحليل مفهومی يکسانی نيستند و در ترجمه‌ی فارسی نمی‌شايد و نمی‌بايد اين دو اصطلاح را به يک معادل، «رواداری»، ترجمه کرد، چه حتی اگر permissiveness= tolerance نيز باشد، اينها دو کلمه‌اند و نمی‌توان هردو را به «رواداری» ترجمه کرد و گفت که «رواداری»= «رواداری»! رواج مفهوم «تحمل» به معنای «پذيرش و جايز دانستن اعتقادات دينی و مذهبی و سياسی مغاير با اعتقادات خود» در زبان انگليسی به قرن شانزدهم باز می‌گردد و رواج مفهوم «رواداری» به معنای برداشتن منع قانونی برای آزاديهای جنسی و نمايش امور جنسی در آثار هنری و سخن گفتن علنی درباره‌ی امور «ناگفتنی» جنسی به دهه‌ی شصت قرن بيستم به بعد. 

در ابتدای مقاله‌ای درباره‌ی «عيب تحمل» وعده کردم که در آينده مقاله‌ای بنويسم درباره‌ی معادلهای ”toleration“ يا ”tolerance“ در زبان فارسی و نقد معادلهای رايج آن. اين انديشه البته به بيش از ده سال پيش بازمی‌گشت، يعنی زمانی که مقاله‌ی موريس کرنستن  را از  دايرة‌المعارف فلسفه، زير نظر پل ادواردز، درباره‌ی اين مفهوم فلسفی ترجمه کردم و در يادداشتهای آن توضيحاتی در اين باره دادم. از سال گذشته نيز يادداشتهايی در اين خصوص گرد آوردم و کوشيدم اين مسأله را به مقاله‌ای بزرگتر از نقد يک واژه تبديل کنم، چيزی در حد رساله‌ای «درباب مفهوم "تحمل" در ادب فارسی». اما به ناگزير به راهی رفتم که هنوز مانده است تا به پايان برسد. به هر تقدير، از آنجا که هفته‌ی گذشته داريوش آشوری در جستار خود توضيحی درباره‌ی «رواداری» نوشت، در مقام کسی که اين واژه را به عنوان معادلی برای ”tolerance“ پيشنهاد کرده و رواج داده است، با عنوان «چرا رواداری؟: کند و کاو در معنای يک ترم و برابرنهاده‌ی آن»، تا تنور بحث در اين باره گرم است، می‌کوشم علاوه بر نگاهی انتقادی به نوشته‌ی آشوری عجالةً دلايلی در رد معادل پيشنهادی او ارائه کنم.


۸۴۸۲

شماره: ۷۲
درج: دوشنبه، ۲۲ خرداد ۱۳۸۵ | ۲:۵۰ ق ظ
آخرين ويرايش: دوشنبه، ۲۲ خرداد ۱۳۸۵ | ۲:۵۰ ق ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • تيم «نصف نيمه»

خب گاهی برخی تعابير خوب با برخی موقعيتها جور درمی‌آيد. يکی از آنها تعبير «نصف نيمه» است که خوب بازی ايران را در امشب توصيف می‌کند. ولی از همه چيز گذشته بازی نيمه‌ی اول تيم ايران در تمام اين سی و چندسالی که دست کم من دارم فوتبال تماشا می‌کنم بی‌نظير بود. دست برانکو درد نکند که خيلی مرد نازنينی است.


۱۱۷۰

شماره: ۷۱
درج: جمعه، ۱۹ خرداد ۱۳۸۵ | ۱۱:۰۰ ب ظ
آخرين ويرايش: يكشنبه، ۲۱ خرداد ۱۳۸۵ | ۳:۴۵ ب ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • عکسهای دهدشت

امروز صبح وقتی صندوق نامه‌های سايت را گشودم از دیدن چندنامه با حجم بسيار زياد هم حيرت کردم و هم خوشحال شدم. نامه‌ها را دوستی از دهدشت فرستاده بود، شهری که چندروزی مانده به پايان سال گذشته در آنجا بودم. وقتی از اين شهر بازگشتم چيزی برای يادبود نوشتم، اما بعد از انتشارش منصرف شدم. با اينکه سفر را بسيار دوست دارم، زياد سفر نمی‌روم و اين يکی دوسال هم به لطف دوستان انجمنهای فرهنگی و دانشجويی بوده است که پايم به سفر باز شده است. من خودم چندان اهل اين نيستم که بخواهم از همه چيز عکس بگيرم، در تمام عمرم فقط يک بار دوربين داشتم که آن را هم دزدی ربود، اما گاهی از ديدن آنچه با دوربين ثبت شده است لذت می‌برم، شايد برای اينکه تصوير عينی‌تری از واقعيت است. در اين سفرها، يا در برخی سمينارها، عکسهای بسياری برداشته می‌شود، اما معمولاً چيزی از آنها به دست من نمی‌رسد. اين بار آقای رضا (کيوان) اکوانيان، که خود وبلاگی هم دارد، لطف کرده است و چندتا از اين عکسها را برای من فرستاده است. اين عکسها برای من از جهتی بسيار خاطره‌انگيز و گرامی است، چون توانسته‌ام لحظاتی در کنار استادان و سرورانی همچون نجف دريابندری و دکتر محمد صنعتی و دکتر کتايون مزداپور و خانم فهميه راستکار بايستم. و اين هم  عکسهای دهدشت.


۳۸۷۰

اول<۱۱۵۱۱۶۱۱۷۱۱۸۱۱۹

۱۲۰

۱۲۱۱۲۲۱۲۳۱۲۴۱۲۵>آخر

: صفحه

top
دفتر يادها گفت و گوها درسها کتابها مقالات کارنامه
يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / سه شنبه، ۴ ارديبهشت ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org
Powered By DPost 0.9