جمعه، ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ | 
Friday, 29 March 2024 | 
• برای دسترسی به بایگانی سايت قدیمی فلُّ سَفَه اينجا کليک کنيد.
• برای دسترسی به بایگانی روزانه بخش روزنامه اينجا کليک کنيد.
• برای دسترسی به بایگانی زمانی بخش روزنامه اينجا کليک کنيد.
• برای دسترسی به نسخه RSS بخش روزنامه اينجا کليک کنيد.

موضوع:    
اول<۸۹۹۰۹۱۹۲

۹۳

۹۴۹۵۹۶۹۷۹۸۹۹>آخر

: صفحه


شماره: ۲۱۰
درج: جمعه، ۳ اسفند ۱۳۸۶ | ۴:۵۶ ق ظ
آخرين ويرايش: جمعه، ۳ اسفند ۱۳۸۶ | ۵:۲۰ ق ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • دموکراسی در ایران

ظاهراً قرار است که روز يکشنبه ۵ اسفند ۸۶ در دانشکده‌ی علوم اجتماعی دانشگاه تهران سخنرانی داشته باشم. برنامه به قراری که اين دوست ناديده‌ام، همينجوری، اعلام کرده است چنين است:

 

دکتر فرشاد مؤمنی، اقتصاد و توسعه‌ی دموکراسی در ایران، ۱۵ :۱۰.

محمدسعید حنایی کاشانی، مسأله‌ی رشد دموکراسی در ایران: موانع ساختاری، ايدئولوژيکی و فرهنگی؟ ۰۰ :۱۱.

دکتر محمد صنعتی، روان‌شناسی اجتماعی ايران، ۴۰ :۱۱.

محمد آيت‌اللهی‌تبار، رفتارشناسی تطبیقی تشکلهای سیاسی در الجزایر، ترکیه و ایران، ۲۰ :۱۲.

دکتر نعمت‌ا... فاضلی، موانع فرهنگی توسعه‌ی دموکراسی، ۰۰ :۱۳.

دکتر حمیدرضا جلایی‌پور، دولت و جامعه‌ی ايرانی، ۴۵ :۱۳.

دکتر تقی آزاد ارمکی، جامعه‌شناسی رفتار سیاسی مردم ایران، ۳۰ :۱۴.

دکتر حمید عضدانلو، عقلانیت ترس، ۱۵ :۱۵.

 

نشانی: ضلع جنوب شرقی پل گيشا، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، تالار ابن خلدون.

انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران.

 

فقط گویا دوستان هیچ وقتی را برای «ناهار» در نظر نگرفته‌اند! خوب است که من ساعت ۰۰ :۱۳ کلاس دارم و باید برگردم! البته صبح هم کلاس دارم، اما به کلاس صبح می‌رسم. کسی غیبت نکندها!


۰

شماره: ۲۰۹
درج: يكشنبه، ۲۸ بهمن ۱۳۸۶ | ۱۰:۱۱ ب ظ
آخرين ويرايش: يكشنبه، ۲۸ بهمن ۱۳۸۶ | ۱۰:۱۱ ب ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • چرا «فلسفه‌ی آلمانی»؟

حتماً به یاد دارید که ده دوازده سالی پیش داريوش شايگان در مصاحبه‌ای که رامین جهانبگلو با او انجام داد (زير آسمانهای جهان، چ اول، ۱۳۷۴، ص ۱۴۲) به روشنفکران ايرانی توصیه کرد که بیشتر به تفکر کانتی توجه کنند و روی آورند تا تفکر هايدگری. او بر این اعتقاد بود که فلسفه‌ی کانت برای ما از نظر ذهنی و روانی بسیار «بهداشتی‌تر» و سالم‌تر از فلسفه‌ی دیگر فيلسوفان غرب است. می‌توانیم با شایگان موافق نباشیم و از او بپرسیم، اگر فلسفه هم یکی از اقلام مصرفی و خوراکی است، گیریم ذهنی و روانی، چه چیزی به کسی يا نهادی اين حق را می‌دهد که اعلام کند فلسفه‌ای «سالم» يا «ناسالم» است و آيا اين همان «ارتودوکسی» و «هترودوکسی» نیست که همواره به قدرت اجازه داده است «دیگری» را سرکوب کند؟ چگونه است که امروز «روشنفکر» نیز می‌تواند به «سالم» و «ناسالم» فتوا دهد؟ و البته مگر روشنفکران در همه‌ی‌ زمانها از اين گونه فتواها کم داده‌اند؟


۱

شماره: ۲۰۸
درج: يكشنبه، ۲۸ بهمن ۱۳۸۶ | ۱۲:۳۹ ق ظ
آخرين ويرايش: يكشنبه، ۲۸ بهمن ۱۳۸۶ | ۱۲:۳۹ ق ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • عاشقیت! يعنی چه؟

برخی کلمات بدجوری توی ذوقم می‌زنند و از شنیدن یا خواندن‌شان احساس کراهتی شدید می‌کنم. یکی از این کلمات «عاشقیت» است که گویا به‌تازگی بدجوری در اين فضا متداول شده است، آن هم ظاهراً بنا به انتشار رمان یا داستان بلندی با عنوان «عاشقیت در پاورقی». امشب که مصاحبه‌ای با باباچاهی را می‌خواندم هر چه به عنوان مطلب فکر می‌کردم، «عاشقیت اتهام است؟ می‌پذیرم»، متوجه نمی‌شدم که مصاحبه‌کننده یا مصاحبه‌شونده واقعاً از این کلمه چه چیزی را می‌خواهد مراد کند که کلمه‌‌ی «عاشقی» نمی‌تواند آن را برساند؟ این تعبیر «عاشقیت» را البته خانم مهسا محب‌علی يا مجتبی پورمحسن از خودشان نساخته‌اند و این تعبیر آن قدر در چهل پنجاه سال پیش متداول بوده است که مرحوم معين هم در «فرهنگ» خود آن را آورده است و توضیح داده است که این کلمه فصیح نیست [و اهل ادب از به کار بردن آن پرهیز ‌کنند]. برای کسی که اهل ادبیات باشد، کلمات حد و مرز و حریمی دارند که او حاضر نمی‌شود آنها را زیر پا بگذارد. اما امروز گويا گمان می‌رود که نوشته‌ها هرچه نامفهومتر باشند جذابترند، شاهد آن هم بسیاری از نوشته‌های نامفهوم و کثیرالانتشار و جوان‌پسند/دختر/زن‌پسند که همه به به و چه چه برای آن می‌زنند، اما وقتی از همان افراد می‌خواهی همان را به زبان خودشان برایت توضیح دهند درمی‌مانند که چه بگویند! و بامزه‌ترش اینکه برخی افراد مسلح به نظریه یا به قول خودشان «تئوری» فوری به شگرد «آشنایی‌زدایی» فرمالیستهای روس متوسل می‌شوند تا بگویند ....

چندسال پیش یکی دوتن از استادان نامدار و مسلم ترجمه‌ی ادبی (اما نه پرخواننده)، رضا سیدحسینی و ابوالحسن نجفی، گله می‌کردند که نسل جدید نمی‌تواند مالرو یا مارتن دوگار را بخواند ولی با اشتهای فراوان بسیاری از مزخرفاتی را که آن استادان بزرگوار حتی نمی‌توانند دو سطرش را بخوانند می‌بلعد. خب این هم گویا از «آنومی» یا «بی‌سامانی» ناشی از انقلاب است که دیگر مترجمانی همچون نجفی یا عنایت یا بزرگمهر را دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه هم سخت و دشوار می‌یابد (با گوش خودم شنیدم!). خب انقلاب و روزنامه و رادیو و تلویزیون و فرهنگ توده‌ای و دموکراسی و اینترنت این چیزها را هم دارد دیگر. مرگ بر نخبه‌گرایان! زنده‌باد توده‌ها! زنده‌باد خلق!


۰

شماره: ۲۰۷
درج: چهارشنبه، ۲۴ بهمن ۱۳۸۶ | ۲:۵۱ ق ظ
آخرين ويرايش: چهارشنبه، ۲۴ بهمن ۱۳۸۶ | ۲:۵۱ ق ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • روشنفکران زخمی!

امشب به مناسبتی داشتم کتاب زیر آسمانهای جهان را مرور می‌کردم (مصاحبه‌ی رامین جهانبگلو با داريوش شايگان، و نه آن طور که روی جلد کتاب نوشته است: گفت و گوی داريوش شایگان با رامین جهانبگلو!) به این پرسش هوشمندانه‌ی رامین از شايگان برخوردم.

رامین پرسیده بود:

اما وقتی که انسان با روشنفکران شرقی گفت و گو می‌کند، احساس می‌کند که همه‌شان حالتی زخم‌خورده دارند و، در عين حال، همچنان ديگران را زخمی می‌کنند.

و شايگان با دانایی و بصیرت گفته بود:

داستايفسکی در جايی گفته است که در جهان دو رده انسان وجود دارد: تحقيرشدگان  و فروتنان. به گمان من غالب روشنفکران از گروه تحقیرشدگان‌اند، و انسان تحقیرشده ديگران را زخمی می‌کند، می‌خواهد انتقامش را بگیرد. به‌ندرت می‌توان دو روشنفکر را یافت که بتوانند در آرامش با هم گفت و گو کنند. غالباً کارشان به نزاعهای دردناک می‌رسد (ترجمه‌ی نازی عظیما، ص ۲۳۱).

عمرت دراز باد حکیم! یاد ماجراهای پارسال افتادم. خدا از سر تقصیرات من و آشوری و، بیش از همه، آتش‌بیار معرکه، مهدی جامی، بگذرد.


۰

شماره: ۲۰۶
درج: سه شنبه، ۹ بهمن ۱۳۸۶ | ۱۰:۳۳ ب ظ
آخرين ويرايش: سه شنبه، ۹ بهمن ۱۳۸۶ | ۱۰:۳۳ ب ظ
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی

  • درباره‌ی «هستی و زمان»

هفته‌ی گذشته ترجمه‌ی سیاوش جمادی از «هستی و زمان» به دستم رسید. بخشهایی از آن را خوانده‌ام و استفاده برده‌ام. در یک نکته تردید نمی‌توان کرد و آن این است که آقای جمادی زحمت بسیاری برای این کتاب کشیده است که مأجور و مشکور باد، هرچند اکنون دیرزمانی است که برای نویسندگان و مترجمان کتابهای سنگین دست کم نمی‌توان انتظار اجری داشت. به هر حال، مترجم حتماً از این فرجام نیک آگاه بوده است. یکی از انتقادهایی که من می‌توانم از آقای جمادی در ترجمه‌ی این کتاب بکنم این است که متأسفانه او با بسیاری از واژگانی که مرحوم فردید برای تعابیر هایدگر ساخته است برخورد انتقادی نکرده است و آنها را تکرار کرده است، گرچه او نسبت به نگاه فردید به فلسفه دید انتقادی دارد. همین استفاده‌ی او از برخی واژگان ساخته‌ی فردید، که تعابیر درست و دقیقی نیست، نه اینکه من از شخص فردید بدم بیاید، هرچند خوشم هم نمی‌آید، خواندن ترجمه‌ی او را برای من لذتبخش نمی‌کند. به درخواست یکی از دبیران روزنامه‌ی «اعتماد» مطلبی برای کتاب هایدگر نوشتم که امروز منتشر شده است. برای آقای سیاوش جمادی آرزوی موفقیت و سلامتی دارم.
نوشته‌ی مرا در اینجا نیز می‌توانید بخوانید.


۰

اول<۸۹۹۰۹۱۹۲

۹۳

۹۴۹۵۹۶۹۷۹۸۹۹>آخر

: صفحه

top
دفتر يادها گفت و گوها درسها کتابها مقالات کارنامه
يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / جمعه، ۱۰ فروردين ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org
Powered By DPost 0.9