روز نهم — فلُّ سَفَه
شنبه، ۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ | 
Saturday, 20 April 2024 | 
شماره: ۲۵
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی
درج: يكشنبه، ۲۰ شهريور ۱۳۸۴ | ۱:۵۵ ق ظ
آخرين ويرايش: يكشنبه، ۲۰ شهريور ۱۳۸۴ | ۲:۴۲ ق ظ
موضوع: سياست

  • روز نهم

يکی دوماه پيش بعد از مدتها همين طور اتفاقی تصميم گرفتم بروم سيتما. سالهاست که سينما نرفته‌ام، حتی جشنواره‌ها، شايد برای اينکه نمی‌خواستم ميان جماعت باشم و «تماشای خانگی» در تنهايی آن قدر تنبلم کرده بود که ديگر حوصله‌ی رفتن به آن سوی شهر را نداشتم. البته هنوز هم حوصله ندارم برای ديدن يک فيلم تا سينما «عصر جديد» يا «سپيده» بروم. شايد هم به اين دليل که ديگر تماشای فيلم برايم لذتبخش و تکاندهنده نيست. بهترين و نزديکترين سينمايی که می‌توانستم انتخاب کنم سينما فرهنگ بود. از سينما فرهنگ خاطرات خوشی دارم، از زمانی که سالن نمايش کانون فيلم تهران، در زمستان ۵۸، از بهارستان به آنجا رفت، يکی دو سالی هرروز ساعت ۵ عصر آنجا بودم، با تماشاگرانی که گاهی تعدادشان به زور به تعداد انگشتان دو دست می‌رسيد. (ده دوازده‌ سال پيش که نخستين جلسات دوره‌ی جديد کانون فيلم در سينما شهرقصه برگزار شد، تعداد تماشاگران جوان فيلم «سال گذشته در مارين باد» آن قدر زياد بود که متعجب شده بودم!) تمامی فيلمهای کوباياشی و بسياری از شاهکارهای سينمای کلاسيک جهان را در آنجا ديدم. به هر حال، اکنون تصميم گرفته‌ام هفته‌ای يک بار هم که شده به سينما بروم. فيلمهايی که در اين يکی دو ماه در سينما فرهنگ ديدم عبارت‌اند از: «ماهيها عاشق می‌شوند»، «خيلی دور، خيلی نزديک»، «کاپيتان اسکای و جنگ فردا» و «روز نهم». چهارشنبه شب هفته‌ی گذشته رفتم به ديدن روز نهم، ساخته‌ی فولکر شلندورف، که به زبان آلمانی و با زيرنويس فارسی در آخرين سآنس فرهنگ ۲، يعنی همان سالن نمايش کانون فيلم سابق، و در ساعت ۲۱:۳۰ به نمايش درمی‌آيد. فيلم با اينکه چندان چنگی به دل نمی‌زد نکته‌ها و گفت و گوهای جالب توجهی داشت.

فيلم «روز نهم» بر اساس خاطرات روزانه‌ی کشيشی فرانسوی ساخته شده است که از بازداشتگاه «داخائو» جان به در برده است. روزی يکی از مأموران امنيتی اس اس کشيش عالی مقام و بانفوذ را از زندان به مرخصی ۹ روزه‌ای می‌آورد تا از او واسطه‌ای برای ديدار با اسقف لوکزامبورگ و پذيرش رسمی هيتلر با اعلام مراجع کليسا بسازد. کشيش که متوجه شده است بايد در اين ميان نقش «يهودا» را بازتکرار کند در مرخصی ۹ روزه‌ی خود گرچه به آسايش تن دست می‌يابد اما در روحش به چنان عذابی دچار می‌شود که اين ۹ روز برايش ناگوار می‌شود. داستان و بيان فيلم بسيار ساده است و برای کسانی که از اين نوع فيلمهای «بازداشتگاهی» و خشونتهای مربوط به آن زياد ديده‌اند شايد ملال‌آور باشد. ضمن اينکه ممکن است آدم با کشيشها نيز همدلی چندانی نداشته باشد و فرقی ميان فاشيسم هيتلری و کشيشان سياهپوش کليسای کاتوليک حس نکند. اما گفت و گوهای ايدئولوژيکی فيلم جذاب است. در يکی از اين گفت و گوها گبهارت (مأمور امنيتی اس اس) چنان از هيتلر («رهبر») به عنوان «عطيه‌ی الهی» و هديه‌ی خداوند به مردم آلمان و نجات دهنده‌ی جهان و برقرار کننده‌ی عدالت سخن می‌گويد که کشيش در حالی که متعجب به او خيره شده، می‌گويد: «تو از من ديندارتری»! کشيش وقتی با اسقف از داخائو سخن می‌گويد به او می‌گويد که «من از جايی می‌آيم که در آنجا خدا نبود». کشيش گاهی می‌توانست شک کند، اما نازی جوان شکی نداشت! 



آدرس دنبالک اين مطلب: http://www.fallosafah.org/main/weblog/trackback.php?id=25
مشاهده [ ۴۶۳۸ ] :: دنبالک [ ۲۸۲۳ ]
next top prev
دفتر يادها گفت و گوها درسها کتابها مقالات کارنامه
يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / شنبه، ۱ ارديبهشت ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org
Powered By DPost 0.9