فرهنگ نامقدس و دنیوی در تمدن اسلامی قرن چهارم هجری — فلُّ سَفَه
چهارشنبه، ۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ | 
Wednesday, 24 April 2024 | 
شماره: ۴۴۷
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی
درج: چهارشنبه، ۶ آبان ۱۳۹۴ | ۹:۴۶ ب ظ
آخرين ويرايش: چهارشنبه، ۶ آبان ۱۳۹۴ | ۹:۴۶ ب ظ
موضوع: فلسفه

  • فرهنگ نامقدس و دنیوی در تمدن اسلامی قرن چهارم هجری

روشنفکران و نویسندگان مسلمان عادت داشتند، یا دارند، به بخشی از گذشتۀ شکوهمند جهان اسلام ببالند، به‌ویژه آنجا که از رشد فرهنگی و علمی و اجتماعی سخن می‌رود، و آن را دستاورد روشنی از «حاکمیت اسلام» و «ارزش‌های اسلامی» یا به طور کلی دین قلمداد کنند. از دیدگاه ایدئولوژیک آنان تنها عیب بزرگ تمدن اسلامی، در گذشته، نظام سیاسی ستمگر و سرکوبگر آن بود که در نظام سلطانی جلوه‌گر بود. اکنون با تجربۀ حکومت‌های عوام‌فریب ایدئولوژیک دینی مدعی «اسلام ناب محمدی»، در گوشۀ و کنار جهان اسلام، جا دارد روشنفکران مسلمان از خود بپرسند در کجای حکومت‌های سلطانی جهان اسلام، با همۀ آن بیرحمی‌ها و درنده‌خویی‌ها و ستمگری‌های متداول در جهان قدیم، می‌توانند چنین نمونه‌های نادری از توحش و فساد و جنایت و تباهی و ناکارآمدی و فریبکاری و دروغگویی و فرومایگی بیابند که ما در روزگار کنونی در جهان اسلام شاهد آن بوده‌ایم؟

من اگر کاره‌ای بودم پولی می‌گذاشتم برای ترجمۀ کتاب‌های «ادب» عربی، دست کم تا قرن هشتم هجری. بخشی از ناتوانی فکری جهان مسلمان، در روزگار کنونی، ناشی از خلأ فرهنگی حاصل از گسستگی از تاریخ و سنّت ادبی گذشته است که جای آن را افسانه‌سرایی‌های دینی و مذهبی گرفته است، از سید قطب و مودودی گرفته تا شریعتی و نصر و شایگان قدیم و حتی زرین‌کوب. جهان اسلام بخشی بزرگ از حافظۀ تاریخی خود را از دست داده است، بخشی که نشان می‌دهد چگونه جهان قدیم تمدن و فرهنگ اسلامی دارای فرهنگی دنیوی، شاد و انسانی بود و تعصب‌هایی به مانند روزگار ما در آن نادر، و فقط در دوران ضعف و ناتوانی و سستی حکومت‌ها، در آن بروز می‌کرد. تمدن اسلامی قدیم وارث فرهنگ قدما، ایران و یونان و روم و هند و چین و مصر، بود و از همین رو عصری کم و بیش درخشان را رقم زد که چند قرنی بیش نپایید و امروز اگر تمدن اسلامی آبرویی در جهان دارد به دلیل همان ادبیات و فلسفه و علم دنیوی، و البته تصوف و عرفانش در اعصار قدیم است، یعنی هرآنچه به زندگی فرهنگی و انسانی خلاق آن مربوط می‌شود، با همۀ کمی و کاستی‌ها و فراز و فرودهایش. ادبیات مدرن اروپایی، به اذعان تاریخش، سخت مدیون ادبیات عرب در نخستین قرنهای تمدن اسلامی است و در جاهایی حتی از نظر تخیل به گرد ادبیات قدیم عرب و ایرانی هم نمی‌رسد. این را هرکس قبول ندارد برود از بورخس و دیگران بپرسد. باری، اگر جهان اسلام نیز در آغاز شکل‌گیری تمدن خود به تجربۀ مسیحیت دچار می‌شد، اکنون جهان اسلام طوری دیگر می‌بود. باری، اگر زمان مجال داد، شاید چیزهای شگفت دیگر نیز ببینیم. علی رضا ذکاوتی قراگوزلو مروری دلنشین کرده است بر کتاب «الموشی» یا «الظَّرف و الظُّرفاء» (ترجمۀ انگلیسی: Elegance and Elegant People) نوشتۀ ابو‌الطیب محمد بن‌ اسحاق ‌بن یحیی‌ الوشاء (۳۲۵ ق) که بسیار خواندنی است. برای خوانندگانی که بخواهند با معنای «ظرف» و «ظرافت» در فرهنگ قدیم عربی – اسلامی آشنا شوند مدخل «ظرف» را از «دانشنامۀ ادبیات عربی»، نوشتۀ لوییس ا. گیفن، زیر نظر جولی اسکات میثمی و پل استارکی، جلد دوم، لندن: راتلیج، ۱۹۹۸، ستون دوم، ص ۸۲۲ – ۸۲۱، ترجمه کرده‌ام که جداگانه می‌آورم.

 



آدرس دنبالک اين مطلب: http://www.fallosafah.org/main/weblog/trackback.php?id=447
مشاهده [ ۳۴۴۲ ] :: دنبالک [ ۰ ]
next top prev
دفتر يادها گفت و گوها درسها کتابها مقالات کارنامه
يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / چهارشنبه، ۵ ارديبهشت ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org
Powered By DPost 0.9