يک وجب کتاب: چیزی که ضروری نیست! — فلُّ سَفَه
www.Fallosafah.org
شماره: ۲۱۴
عنوان: يک وجب کتاب: چیزی که ضروری نیست!
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی
درج: دوشنبه، ۲۷ اسفند ۱۳۸۶ | ۲:۱۵ ق ظ
آخرين ويرايش: دوشنبه، ۲۷ اسفند ۱۳۸۶ | ۲:۱۵ ق ظ


  • يک وجب کتاب: چیزی که ضروری نیست!

اين پرسش را که «سال آینده چه خواهد شد؟» فقط در پايان امسال نشنیدم. سالهاست که با اين پرسش آشنایم، اما در این یکی دوسال آن را بارها شنيده‌ام و هربار همراه بوده است با احساسهايی متضاد، حاکی از اميد و يأسی ملتمسانه در چشمان پرسشگر، گویی از من طلب اميد يا يأسی کامل داشته است، پاسخی می‌خواسته است تا خیال خودش را راحت کند، یا دل‌آسوده شود یا خودش را برای بدترین وضعیتها آماده کند! چندماه پيش این پرسش را از چند ناشر شنیدم و از آنجا که در این یکی دوسال بیشترین صدمه را اهل نشر و کتاب از این روزگار پُرعُسرت ديده‌اند شاید بد نباشد روشن کنیم که چه چیزی می‌تواند در سال آینده در انتظار اهل کتاب به طور خاص و اهل فرهنگ به‌طور عام باشد.

نخستین انديشه‌ای که امروز از ذهن بسیاری از نويسندگان و مترجمان در سال جدید خواهد گذشت این خواهد بود: «آيا امسال خواهم توانست سطح زندگی خودم را در همان سطحی که در این ۱۰ سال بوده است نگه دارم یا باید راه مهاجرت به شهرستانی کوچک یا خارج از کشور را در پیش گیرم؟» هرزمان که جامعه‌ای به فلاکت سیاسی یا اقتصادی دچار شود بیشترین زیان را اهل فرهنگ و دانش خواهند دید. سخن ابن خلدون در این خصوص شایان یادآوری است. وقتی با ناشر یا کتابفروشی صحبت می‌کنی، در مقایسه خود با دیگر همتایانش شکوه می‌کند: «هر چیز دیگری بجز کتاب در مغازه‌ام داشتم اکنون چندبرابر شده بود؟» واقعیت اين است که کتاب یا اکثر مصنوعات فرهنگی همچون ديگر كالاها با گذشت زمان نه تنها چندبرابر نمی‌شوند بلکه از قیمت‌شان نیز کاسته خواهد شد. بسیاری از استادان و روشنفکران همواره با این حسرت پدران و مادران و همسران و فرزندان ‌خود رو به رویند که اگر به جای صرف پولهای هنگفت در خرید کتابهای خارجی يا داخلی اين پولها را «زمین» خريده بودند اکنون چه «ثروتی» که نداشتند! اين روزها هرجا که می‌نشینی سخن این است: «قیمت يک آپارتمان ۴۵ ميلیونی از پايان تابستان ۸۵ تاکنون در طی ۱۸ ماه به چیزی در حدود ۳ برابر رسیده است»؛ «قیمت ماشین هرروز بیشتر می‌شود»؛ «مواد غذایی همين‌طور»؛ «پوشاک همین طور»؛ «سکه و طلا نیز». اين سخنان گاهی اين قدر در روز تکرار می‌شود که جانت از اين همه دلشوره و فغان و فرياد ملول می‌شود، و می‌خواهی فریاد بزنی، گور پدر زندگی، آخرش می‌میریم، مگر بالاخره نخواهیم مرد!، اين همه غم نداشتن چه به روز ما می‌آورد؟ اما واقعیت جز این نیست که هر انسانی حيوانی است كه بیش از هرچیز به مسکن و غذا و پوشاک نیاز دارد. و هنگامی که نیازهای ضروری تأمین شد، نیازهای برتر به وجود می‌آید. «انسان» با آزادی و فراغت و ثروت به وجود می‌آید. آيا از همین رو نبوده است که در قدیم فقط «آزاد» را انسان می‌دانستند و «برده» را فروتر از انسان می‌شمردند؟

سال آینده مانند همه‌ این سالها، يا دست کم این دو سه سال، سالی خوب برای اهل فرهنگ نخواهد بود. اما شاید برای «فرهنگ» خوب باشد. شاید روزگار سخت مردان و زنان سختی هم به وجود آورد که اندیشه و قلم خود را در خدمت «درد مشترکی» قرار دهند که خواهان «فریاد» است. شاید «دلیری» اندیشه باز به سراغمان آید. شايد «آزادی» باز تنها چیزی باشد که بخواهیم.

٭ «درد مشترک»، شهروند امروز، سالنامه، ۲۵ اسفند



يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / جمعه، ۱۱ آبان ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org