یاد — فلُّ سَفَه
www.Fallosafah.org
شماره: ۲۵۳
عنوان: یاد
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی
درج: پنجشنبه، ۹ آبان ۱۳۸۷ | ۱:۰۴ ق ظ
آخرين ويرايش: پنجشنبه، ۹ آبان ۱۳۸۷ | ۱:۰۴ ق ظ


  • یاد

سالهای تحصیلی دیگر آن رازآمیزی و افسونگری خود را برایم از دست داده‌اند. نمی‌دانم چرا هرچه می‌گذرد علاقه و کششم نسبت به این محیط روز به روز کمتر می‌شود. از کارم و از زندگی‌ام متنفرم. این روزها دارم با خودم حساب می‌کنم چندسال دیگر می‌توانم خودم را بازنشسته کنم. اگر تا سه سال دیگر، غیر از امسال، قوانین به همین وضع باشد، ۲۵ ساله خواهم شد. و می‌توانم بازنشسته شوم. در خیال شروع یک زندگی تازه هستم. کاری دیگر، شهری دیگر، شاید هم کشوری دیگر. بهتر بود چندسال پیش این کار را می‌کردم و قید همه‌چیز را می‌زدم. خب، نکردم. حالا، مهم نیست. چندسال دیگر هم صبر می‌کنم. از ابتدای سال تحصیلی به این صندلی که می‌نگرم جای خالی‌اش را احساس می‌کنم. شاد و سرحال بود و هرگز از چهره‌اش به راز درونش پی نمی‌بردی. همیشه می‌خندید. برای همین بود که این رباعی خیام را در زیر شیشه میزش گذاشته بود. گاهی که می‌دیدمش می‌فهمیدم که دیشب یادداشت مرا خوانده است. همیشه به یاد من بود. یادش می‌کنم.

 



يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / پنجشنبه، ۱۰ آبان ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org