پدران و دختران: پایان «تو باید»، آغاز «من می‌خواهم» — فلُّ سَفَه
www.Fallosafah.org
شماره: ۲۶۹
عنوان: پدران و دختران: پایان «تو باید»، آغاز «من می‌خواهم»
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی
درج: سه شنبه، ۱۷ دی ۱۳۸۷ | ۲:۲۷ ق ظ
آخرين ويرايش: سه شنبه، ۱۷ دی ۱۳۸۷ | ۲:۲۷ ق ظ


  • پدران و دختران: پایان «تو باید»، آغاز «من می‌خواهم»

هایدگر جستار خود در باب «عصر جهان - ‌تصویر» را با این جمله آغاز می‌کند: «در مابعد‌الطبیعه در باب آنچه هست تأمل می‌شود و تصمیمی نیز دربارۀ ماهیت حقیقت اتخاذ می‌شود. مابعد‌الطبیعه بنیان عصری را پی می‌ریزد، یعنی از رهگذر تفسیر خاص آنچه هست و از رهگذر فهم خاص حقیقت، پایه‌ای برای آن عصر تدارک می‌بیند که [آن عصر] بر مبنای آن ذاتاً شکل می‌گیرد. این پایه بر تمامی پدیده‌هایی که وجه ممیزه‌ی آن عصرند تسلط دارد. از طرف مقابل، برای آنکه تأملی کافی در مورد خود این پدیده‌ها صورت گیرد، پایۀ مابعد‌طبیعی آنها باید خود را وانهد تا در آنها باز شناخته شود. تأمل، همان شجاعتی است که با آن حقیقت پیش‌فرض‌هایمان و قلمرو هدف‌هایمان را به چیزهایی بدل سازیم که از برای مورد پرسش قرار گرفتن سزاوارترین‌اند». (ترجمه‌ی یوسف اباذری، ارغنون، ۱۱ و ۱۲، پاییز و زمستان ۱۳۷۵، ص ۱.) هایدگر در ادامه‌ی جستار خود از ۵ پدیداری سخن می‌گوید که به زعم او می‌تواند آشکار‌کننده‌ی خصلتهای تاریخی عصر ما باشد: (۱) علم، (۲) تکنولوژی؛ (۳) زیباشناسی؛ (۴) فرهنگ؛ (۵) فقدان خدایان. هایدگر در خصوص پدیدار «پنجم» توضیح می‌دهد که مقصود او از فقدان خدایان «بی‌دینی» یا «الحاد» نیست، بلکه «عدم تصمیم‌گیری در مورد خدا و خدایان است». (همان، ص ۲).

پنجشنبه شب هفته‌ی گذشته که باز خواندم «دختری به خاطر مخالفت با ازدواج به آتش کشيده شد»: با خود اندیشیدم که چه توضیح فلسفی می‌توان برای این «پدیدار» یافت، اگر ما می‌توانیم تغییر یک عصر را در تغییر نگرش و رفتار انسانهای آن عصر بیابیم چگونه می‌توانیم پدیداری را تفسیر کنیم که چنین ویرانگر بر هر کوی و برزنی می‌وزد و قربانی می‌گیرد. به‌راستی این چه روحی است که اکنون در کالبد هر مرد و زنی دمیده شده است؟ مردمان امروز چه تفاوتی با گذشتگان کرده‌اند و این دگردیسی را چگونه می‌توان توضیح داد؟ اگر به سخن هایدگر باور داشته باشیم که «نیچه واپسین ارباب بزرگ مابعدالطبیعه در غرب» است و هیچ‌کس مانند او روح عصر نو را بیان نکرده است و نشناخته است، آن‌گاه شاید بتوانیم پی‌ببریم که چه چیزی در شُرُف وقوع است.

نیچه نخستین گفتار از بخش یکم گفتارهای زرتشت را در کتاب پیامبرانه‌ی خود «چنین گفت زرتشت» چنین نام می‌دهد: «درباره‌ی سه دگردیسی». زرتشت با این معما آغاز می‌کند: «سه دگردیسی جان را بهر شما نام می‌برم: چه‌گونه جان شتر می‌شود و شتر شیر، و سرانجام، شیر کودک». جان هنگامی شتر می‌شود که زانو می‌زند تا از بارهایی گرانبار شود که نیرومندی او را به نمایش می‌گذارند. جان بردبار بدین سان با فرمانبرداری به شکوهمندی خویش می‌رسد و سر به صحرای خویش می‌گذارد. «اما در دنج‌ترین صحرا دگردیسی دوم روی می‌دهد: اینجاست که جان شیر می‌شود و می‌خواهد آزادی فراچنگ آورد و سرور صحرای خود باشد». او با اژدهای «تو باید» پنجه در می‌افکند و می‌گوید: «من می‌خواهم». روایت نیچه از این سه دگردیسی، سه وضعیت انسان را در «دیروز و امروز و فردا» یا «گذشته و حال و آینده» توضیح می‌دهد.

آنچه با وضع امروز ما منطبق است ستیز «تو باید» با «من می‌خواهم» است. امروز در هر گوشه و کنار این کشور «من می‌خواهم» با «تو باید» در ستیز است. خوب به این اتفاقها بنگرید. این اتفاقها در شهرهای بزرگ و در میان افراد مرفه بالای شهر نیست که اتفاق می‌افتد. در شهرهایی نه چندان مهم، در خراسان یا فارس است. و آنچه نابود می‌شود «خواست» دختری است که برای هیچ‌کس ارزشی ندارد، حتی پدرش.

مسلم است که «خواست» یک دختر یا پسر نمی‌تواند همواره منطبق با واقع یا مصلحت یا سعادت باشد. اما، نخست، آیا برای تغییر تصمیم یک فرد هیچ راهی جز اعمال خشونت نیست؟ دوم، آیا به هر قیمتی می‌باید مانع از تصمیم یک فرد برای زندگی شخصی خودش شد، ولو اینکه تصمیم او اشتباه باشد؟ سوم، آیا پدر و مادرها کمتر از فرزندان اشتباه می‌کنند؟ چهارم، آیا نمی‌باید «حق خطا کردن» را برای افراد به رسمیت شناخت؟ پنجم، آیا بدون چنین حقی کسی می‌تواند به بلوغ فکری و اجتماعی برسد؟ ششم، واقعاً، چه سعادتی می‌تواند برای فرزندی وجود داشته باشد که همواره «کودک» مانده است و در هیچ چیز خودش انتخاب‌کننده نبوده است؟ امروز ما، همچون قرن نوزدهم تورگنیف، جنگ «پدران و پسران» نیست، بلکه جنگ «پدران و دختران» است. کسی می‌داند چرا؟



يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / پنجشنبه، ۱۰ آبان ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org