مشروعیت و رهبری — فلُّ سَفَه
www.Fallosafah.org
شماره: ۳۱۸
عنوان: مشروعیت و رهبری
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی
درج: يكشنبه، ۲۲ شهريور ۱۳۸۸ | ۹:۲۳ ب ظ
آخرين ويرايش: يكشنبه، ۲۲ شهريور ۱۳۸۸ | ۹:۲۳ ب ظ


اقتضای طبیعت این نیست که ناخدا از سرنشینان کشتی تقاضا کند که سکان کشتی را به او بسپارند یا «دانشمندان به در خانۀ توانگران بروند». هرکه چنین ادعایی کرده است، دروغ گفته، زیرا طبیعت خلاف این را اقتضا می‌کند: بیمار، خواه توانگر باشد و خواه تنگدست، باید به در خانۀ پزشک برود و آنکه نیازمند رهبری است باید دست تقاضا به سوی کسی دراز کند که در رهبری استاد است. بنابراین کسی هم که شایستگی زمامداری دارد نباید از دیگران تقاضا کند که به فرمان وی گردن بنهند [باید منتظر باشد تا دیگران به سراغ او آیند و او را به رهبری برگزینند].

(افلاطون، جمهوری، ۱۰۹۴/۴۸۹)

  • مشروعیت و رهبری

در جامعه شغلها و مهارتهای مختلفی وجود دارد که نیازمندی هریک از ما به آن مهارتها خواه ناخواه روزی سر و کار ما را با آن شغلها و ضاحبان‌شان خواهد انداخت. تاکنون نشنیده‌ایم که کسی مجبور شده باشد به پزشکی خاص مراجعه کند، یا آموزگار و استادی خاص برای فرزندش بگیرد، یا معمار و مهندسی خاص برای ساختن خانه‌اش استخدام کند، هرچقدر هم که آن اشخاص در کار خود مهارت داشته باشند. همین طور است دربارۀ دیگر مشاغل جامعه و صاحبان آنها، از نانوایی گرفته تا هرچیز دیگر. ما در انتخاب هریک از این افراد و کار یا مهارتشان، فقط به رفع نیاز خود توجه داریم و بهترین خدمتی که هریک از آنان به ما می‌تواند بکند. «اجبار» ما برای انتخاب این افراد «نیاز» ما و «صلاحیت» مشهور و معتبر آنهاست. هنگامی که ما به پزشکی خاص مراجعه می‌کنیم و دستورهای او را مو به مو اجرا می‌کنیم و خودمان را در اختیار او می‌گذاریم، هرگز گمان نمی‌بریم که مجبوریم این کارها را انجام دهیم، و اگر انجام ندهیم سر و کارمان با دادگاه و تنبیه جزائی است. آنچه ما را مجبور به اطاعت از پزشک می‌کند «ولایت» (authority) او بر ما نیست، یعنی «صلاحیت»ی که او در پزشکی دارد و «حق» تجویز نسخه و درمان، بلکه نیازی است که ما به او داریم و مهارتی که او «حق» اعمال آن را دارد، یعنی همان authority. با این همه، ما حق داریم در هرکجای کار که خواستیم از پزشک‌مان صرف نظر کنیم و جای او را به دیگری بدهیم و یا حتی اگر ناراحتیهای بیشتری برای ما فراهم کرد، او را به دادگاه بکشانیم و مجازات کنیم. ما در برابر پزشک برهنه می‌شویم تا بیماری ما را درمان کند، نه اینکه او از برهنگی ما لذت ببرد و چشم‌چرانی کند، یا ما را تحقیر کند، یا هر کار دلش خواست با ما بکند. «حقی» که او بر بدن ما یافته است، به واسطۀ نیازی است که ما برای رفع بیماری خود داریم، و انتخابی که خود کرده‌ایم، برای اینکه او این درمان را انجام دهد. بنابراین، مشروعیت کار پزشک و توصیه‌های او برای درمان ما تنها از «علم پزشکی» سرچشمه نمی‌گیرد، این شرط «لازم» است، اما «کافی» نیست. شرط کافی «انتخاب» او به اختیار خود ما برای این کار است. ما در زندگی اجتماعی هیچ اجباری برای رجوع به هیچ یک از صاحبان حرف و مشاغل نداریم، مگر آن دسته‌ای که به دولت مربوط باشند؟ پس آیا همین سخن را درباره «دین» و «سیاست» و «نبوت» و «امامت» و «سلطنت» و «حکومت» نیز نمی‌توان گفت؟ آیا هیج انسانی را می‌‌توان به اطاعت از «ولایت» کسی واداشت که هیچ اعتقادی به «صلاحیت» آن شخص یا نیازی به خدمات آن شخص ندارد؟

یک تفاوت بزرگ جهان قدیم و جهان جدید در همین جا رخ می‌نماید. ما اگر کلمۀ «انقلاب» را کلمه‌ای محترم می‌شمریم، می‌باید به یاد داشته باشیم که این کلمه‌ای جدید و ترجمه‌شده از زبانهای غربی است و حاصل آن تجربۀ تاریخی که ما انجام دادن آن را انتخاب کردیم. اگر تا پیش از روشنگری سپهر سیاست و دین و جامعه جهانی دور از دسترس مردمان بود که یارای هیچ گونه دخالتی در آن نداشتند، «انقلاب» نشان داد که همه چیز در «سر» انسان جای دارد و هیچ واقعیت ثابت و تغییرناپذیری در جامعه و تاریخ انسان وجود ندارد که نتوان آن را تغییر داد. «تغییر» تنها امیدی است که انسان بعد از روشنگری برای بقای خود دارد و البته بزرگترین «حق»ی که انسان دارد.



يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / چهارشنبه، ۹ آبان ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org