فوتبال، فلسفه، دموکراسی — فلُّ سَفَه
www.Fallosafah.org
شماره: ۳۳۱
عنوان: فوتبال، فلسفه، دموکراسی
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی
درج: جمعه، ۲۷ آبان ۱۳۹۰ | ۲:۴۲ ق ظ
آخرين ويرايش: جمعه، ۲۷ آبان ۱۳۹۰ | ۲:۴۳ ق ظ


  • فوتبال، فلسفه، دموکراسی

۱۴ تیرماه ۸۹

هنگامی که دادگاه آتن به سقراط پیشنهاد کرد که مکافاتی برای خودش پیشنهاد دهد، سقراط با همان رندی همیشگی خود به طعنه گفت که آتنیان اگر بخواهند با او به عدالت رفتار کنند، باید به او پاداش دهند: «کدام پاداش درخور مرد تهی‌دست نیکوکاری است که باید فراغت کافی داشته باشد تا بتواند هرروز شما را به راه راست رهبری کند و از کارهای ناپسند باز دارد؟ به گمان من هیچ پاداش برای او بهتر از آن نیست که او را در پریتانه‌ئون١ نگاهداری کنید زیرا او به این پاداش سزاوارتر از کسانی است که از میدان مسابقۀ اسبدوانی یا ارابه‌رانی پیروز در‌می‌آیند: آن پهلوانان برای شما خشنودی گذران فراهم می‌کنند در حالی که من می‌کوشم تا شما را به سعادت راستین برسانم. از این رو من برای این پاداش سزاوارتر از ایشانم. پس اگر می‌خواهید چیزی پیشنهاد کنم که از روی حق درخور خود می‌دانم، پیشنهاد می‌کنم که مرا در پریتانه‌ئون نگاهداری کنید» (آپولوژی، ۳۶). سقراط نخستین کس در میان یونانیان نبود که به جایزه‌های ورزشکاران اعتراض داشت یا آنها را گزاف می‌دانست. سولون و کسنوفانس، پیش از او، از پاداشهای ورزشکاران و تحسین مردمان از آنان انتقاد کرده بودند. ارزشهای ورزشی بیانگر ارزشهای جنگ و افتخار و کسب منزلت از راه فعالیتهای سیاسی‌اند. این ارزشها نمی‌توانند به جامعه‌ای عادل و متعادل بینجامند. از همین رو بود که نخستین حکیمان و فیلسوفان یونان زبان به انتقاد از ارزشهای ورزشی و جنگی و سیاسی گشودند، ارزشهایی که قهر و غلبه و برتری‌جویی را تشویق می‌کردند و غوغا نیز از آن حمایت می‌کرد. این شاید یکی از مهمترین دلایلی بود که سقراط و افلاطون و ارسطو و دیگر فیلسوفان یونانی را به مخالفت با دموکراسی یا انتقاد از آن سوق داد، چرا که «دموکراسی» در زبان یونانی آن روزگار به معنای حکومت «دموس» یا «مردمان فرودست و پست» بود. و «مردمان پست» از قهر و غلبه و پیروزی بسیار لذت می‌برند. آیا اینها همان چیزهایی نیست که امروز بسیاری از مردمان در آرزوی آنند؟

نگاهی به عنوانهای خبری رسانه‌های همگانی کافی است تا ببینیم چه ارزشهایی بر مردمی‌ترین ورزش عصر ما حاکم است: آلمان انگلیس و آرژانتین را در هم کوبید، خُرد کرد، تحقیر کرد. این کلمات که ما هرروز از رسانه‌های خبری خودمان می‌شنویم ابداع روزنامه‌نگاران ما نیست. اینها ترجمه است، ترجمۀ کلماتی مانند: crash و thrash و humiliating. اگر در جامعۀ مدنی امروز، در جهان متمدن غربی، حفظ کرامت و حقوق انسانی و شهروندی، اصل است، در جهان ورزش گویی چنین چیزی هنوز اصل نیست: هواداران تیمهای مختلف به یکدیگر توهین می‌کنند، با هم درگیر می‌شوند، یکدیگر را تحقیر می‌کنند و برای هم خط و نشان می‌کشند، از پیروزی بر حریف شاد می‌شوند، و از باختن غمگین و افسرده و کینه‌توز. بازیکنان و مربیان نیز. دشمنیهایی باشگاهی و ملی به وجود می‌‌آید و مردمان هویتهای قدیم خود را باز زنده می‌کنند. اما اینها همه در جهان ورزش می‌ماند یا باید بماند.

امروز چیزی شگفت‌تر از محبوبیت بازیکنان ورزشهای گوناگون و بازیگران سینما و برخی هنرهای دیگر و نیز ارقام نجومی دستمزدها یا درآمدهای بازیکنان و مربیان فوتبال یا بازیگران عامه‌پسند سینما و خوانندگان کوچه و بازار و دیگر دست اندرکاران ورزش و هنر نیست — ورزش و هنری که توده‌ها را بزرگترین حامی خود می‌بینند و حتی می‌توانند «قدرت سیاسی» را نیز در برابر خود به تعظیم وادارند. بسیاری از خود می‌پرسند از وجود «بازی» و «بازیگران» چه منفعتی عاید زندگی مردمان می‌شود که چنین دستمزدهای گزافی به آنان پرداخت می‌شود؟ چه منفعت یا سودی برای زندگی مردمان در این چیزها نهفته است که مردمان به این چیزها روی می‌آورند و وقت و توان و مال و حتی جان خود را نیز در این راه می‌‌دهند؟

از دیدگاهی صرفاً اخلاقی یا فلسفی، به‌ویژه بنا به فلسفه‌های باستان، شاید نتوان سود چندانی یا هیچ سودی برای برخی ورزشها یا برخی هنرهای عامه‌پسند عصر جدید یافت، مگر اینکه ما به تفاوت دو جهان قدیم و جدید توجه کنیم.

درآمدهای سرشار ورزشکاران و هنرمندان عامه‌پسند و دیگر سرگرم‌کنندگان امروز همه یک منبع بیشتر ندارد: «مردم». «مردم»‌اند که فوتبال را دوست دارند، «مردم»اند که سینمای «وسترن» را دوست دارند، «مرد‌م»اند که «فیلم هندی» یا «فیلم‌فارسی» یا «فیلم هالیوودی» را دوست دارند، «مردم»‌اند که موسیقی را دوست دارند و «مردم»‌اند که «دین» و «پیامبران» یا «فیلسوفان» و «شاعران» و نویسندگان را دوست دارند. بنابراین، در کشورهای دموکرات بسیار چیزها ارزش می‌یابد، چون «مردم» آنها را دوست دارند. از همین روست که ورزشکاران و هنرمندان عامه‌پسند در صف اول محبوبیت و درآمد قرار می‌گیرند، چون هرجا «مردم» باشند همه چیز «هست». اما راز و رمز این محبوبیت چیست: «لذت». مردمان از «درد» و «رنج» گریزان‌اند و به دنبال شادی و تسکین‌اند. «ورزشهای قهرمانی» این لذت را امروز برای مردم بیش از ورزشهای دیگر فراهم می‌کنند. پس بایسته است به فوتبال بیش از دیگر ورزشها توجه کنیم.

فوتبال، بی‌شک، مردمی‌ترین و دموکرات‌ترین و در عین حال قهرمانیترین ورزش امروز است. شاید هیچ ورزشی به اندازۀ فوتبال نتوانسته باشد میان «جمع» و «فرد» جمع کرده باشد. فوتبال می‌تواند بیشترین تماشاگر را برای خود فراهم آورد، هم در یک مکان و هم در مکانهای دیگر. فوتبال می‌تواند بیشترین نفرات را درگیر کار خود کند. فوتبال در عین حال می‌تواند فردیت را در جمع بیش از دیگر بازیها برجسته کند. فوتبال در عین حال که استفاده از توانایی جسمانی است، به توانایی‌های ذهنی و فکری نیز نیازمند است. فوتبال یک جنگ تمام عیار است که در آن تاکتیک و استراتژی بسیار مهم است. اما مهمتر از همه فوتبال می‌تواند «انسان غارنشینی» را در وجود همۀ ما آزاد کند که تمدن او را دربند کرده است. آیا همۀ اینها کافی نیست تا فوتبال و دموکراسی، همه به معنای قدیم و هم به معنای جدید، در آن به آشتی رسند؟

 

* مهرنامه، سال اول، ش ۴، مرداد ۱۳۸۹، ص ۱۲۵.

یادداشت:

١. Pritaneon، عمارتی دولتی در یونان باستان که در آنجا روحانیان برگزیده و مهمانان دولت و کسانی که با پیروزی در مسابقه‌های ورزشی مایۀ مباهات آتن شده بودند مسکن می‌گزیدند و به هزینۀ دولت پذیرایی می‌شدند. متن و زیرنویس از ترجمۀ محمدحسن لطفی.



يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / چهارشنبه، ۹ آبان ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org