کمیسر (۱۹۶۷): بچه‌های انقلاب و جنگ داخلی — فلُّ سَفَه
www.Fallosafah.org
شماره: ۳۶۵
عنوان: کمیسر (۱۹۶۷): بچه‌های انقلاب و جنگ داخلی
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی
درج: شنبه، ۳۰ شهريور ۱۳۹۲ | ۱۰:۱۳ ب ظ
آخرين ويرايش: يكشنبه، ۳۱ شهريور ۱۳۹۲ | ۱:۲۲ ق ظ


  • کمیسر (۱۹۶۷): بچه‌های انقلاب و جنگ داخلی

دوستی امروز نقل می‌کرد که دیشب در یکی از شبکه‌های تلویزیونی فیلمی دیده است ‏از ‏جعفر پناهی با عنوان «این فیلم نیست!». سپس مهمانانی آمده‌اند و دربارۀ فیلم سخن گفته‌اند. ‏در ‏جایی بحث به اینجا رسیده است که آیا رژیمی وجود داشته است که فیلمسازی را ۲۰ سال از ‏کار ‏محروم کرده باشد؟ از حاضران تنها یک تن (گویا پرویز جاهد) از دورۀ مک‌کارتیسم ‏امریکا ‏سخن گفته است که در آن هنگام برخی از کارگردانان و هنرمندان به گمان داشتن ‏عقاید ‏کمونیستی یا ضدامریکایی از کار منع و خانه‌نشین شدند — دوره‌ای که البته مانند هرچیزی ‏دیگر ‏در امریکا بسیار کوتاه بود. بعد از من پرسید که آیا من نمونۀ دیگری می‌شناسم. گفتم، ‏آری ‏می‌شناسم. کارگردانی روسی در سال ۱۹۶۷ فیلمی ساخت که پس از نخستین روز نمایش ‏در ‏اتحاد جماهیر شوروی ۲۰ سالی توقیف شد و به کارگردانش گفتند تنها نسخۀ آن را سوزانده‌اند ‏و ‏او را هم از حزب اخراج کردند و هم از مسکو تبعید و هم از کار بی‌کار، تا جایی که ‏دیگر ‏نتوانست فیلمی بلند بسازد. پس از ورود گورباچف به عرصۀ سیاست فیلم از پستوهای ‏امنیتی ‏بیرون آورده شد و در سال ۱۹۸۸ در نخستین نمایش جهانی‌اش در جشنوارۀ بین‌المللی فیلم ‏برلین ‏برندۀ سی و هشتمین جایزۀ خرس نقره‌ای، جایرۀ ویژۀ هیأت داوران، این جشنواره شد. ‏البته، این ‏تنها نمونه از این دست موارد نیست و در بسیاری از کشورهای دیگر نیز از این ‏نمونه‌ها بسیار ‏است، نمونه هایی که شاید گاهی اثر و مؤلف چنان با یکدیگر نابود شده‌اند که ‏دیگر خبری از ‏هیچ‌یک نیز نیست.‏

باری، این فیلم، همان فیلمی است که یکی دو هفته پیش وعده دادم معرفی‌اش کنم و ‏پیوند ‏تماشایش را در «یوتیوب» نیز بگذارم. کمیسر، فیلمی است از آلکساندر آسکولدوف، بر ‏اساس ‏داستانی کوتاه از واسیلی گروسمن با عنوان «در شهر بردی‌چف». این داستان کوتاه از آن ‏دست ‏داستانها دربارۀ جنگهای داخلی روسیه در سالهای ۱۹۲۲–۱۹۱۸ (همچنین مشهور به «ترور سرخ»)، بود که ماکسیم گورکی ‏بسیار ‏به آن علاقه‌مند بود و به نویسندگان جوان توصیه می‌کرد از آن سرمشق بگیرند. ‏بعدها ‏نویسندگانی همچون میخائیل بولگاکف نیز به آن علاقه نشان دادند.‏

در سال ۱۹۶۷، به مناسبت پنجاهمین سالگرد انقلاب روسیه از آسکولدوف جوان ‏خواسته ‏شد که این داستان را به فیلم درآورد و نخستین فیلم خودش را پس از به پایان بردن ‏تحصیلات ‏دانشگاهی در رشتۀ کارگردانی بسازد. ادارۀ ممیزی روسیه تغییراتی عمده در داستان ‏به وجود ‏آورد و آسکولدوف را مجبور به اجرای آنها کرد. اما بعد از نخستین نمایش فیلم که منجر ‏به ‏توقیف آن شد، آسکولدوف از حزب کمونیست اخراج و از مسکو تبعید و برای تمام عمر ‏از ‏ساختن فیلم بلند محروم شد. البته، بخت با آسکولدوف یار بود که اتهامهای بدتری به او نزدند و ‏با ‏پادرمیانی برخی از ستارگان آن روز سینمای شوروی از گناهان او گذشتند.‏

فضاسازی‌های فیلم بی‌شباهت به فیلمهای وسترن نیست — شهرهای خالی، ‏خشونتهای ‏بی‌حساب و مردمانی که فقط تماشاگرند و بهای خشونتهای گروههای درگیر را می ‏پردازند. در ‏دقیقۀ ۸۰ این فیلم (۱:۲۰) صحنه‌ای دلخراش و دردناک وجود دارد از «داربازی» ‏کودکانی که ‏همبازیهای خود را به تقلید از بزرگترهای جهان بیرونی به دار می‌کشند، بی‌آنکه ‏تصوری از ‏مرگ داشته باشند. چیزی که سبب شد بعد از بیست دو سال به یاد این فیلم بیفتم، ‏حادثه‌ای بود که ‏در کرمانشاه اتفاق افتاد و کودکی با تقلیدی بازیگوشانه به دار آویخته شد. ‏بی‌شک بسیاری از ‏خانواده‌ها مراقب فرزندان خود هستند تا از فیلمهای خشن بدآموزی نکنند، اما ‏چه خواهند کرد ‏وقتی این صحنه‌های خشن شکل دینی به خود می‌گیرند؟ کودکانی که در روزهای ‏سوگواری ‏محرم شاهد قمه‌زنی هستند یا والدین‌شان به آنان زخم می‌زنند تا سر و صورت‌شان به ‏خون آلوده ‏شود، کودکانی که به تماشای صحنه‌های اعدام برده می‌شوند، چه تصوری از زیستن ‏در این ‏جهان خواهند داشت؟

این فیلم در بهمن سال ۱۳۷۰ در جشنوارۀ بین المللی فیلم تهران به نمایش درآمده است. ‏برای ‏تماشا یا گرفتن فیلم آن را در یوتیوب ببینید.



يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / چهارشنبه، ۹ آبان ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org