خودانگاره و عزّت نفس اساس هویت ملی — فلُّ سَفَه
www.Fallosafah.org
شماره: ۴۵۹
عنوان: خودانگاره و عزّت نفس اساس هویت ملی
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی
درج: چهارشنبه، ۱۱ آذر ۱۳۹۴ | ۸:۳۶ ب ظ
آخرين ويرايش: چهارشنبه، ۱۱ آذر ۱۳۹۴ | ۸:۳۶ ب ظ


  • خودانگاره و عزّت نفس اساس هویت ملی

یکی از پرسش‌هایی که مورخان در مطالعۀ تاریخ و فراز و فرود حیات ملت‌ها با آن رو به رو می‌شوند این است که چرا برخی کشورها پس از آنکه مغلوب قومی مهاجم یا تمدن و فرهنگی قویتر می‌شوند، یا به کلی نابود می‌شوند و در تمدن و فرهنگ مهاجم محو می‌شوند، یا، در صورت دیگر، رفته رفته باز قد برمی‌افرازند و حیثیت از دست رفته را بازپس می‌گیرند؟

یکی از پاسخ‌های پذیرفته شده این است: خودانگاره (self-image). خود – انگاره و عزت نفس (self-esteem) است که به شخص یا جامعه، حتی مغلوب، امکان باز برخاستن می‌دهد. بنابراین، تنها ملت‌هایی توانسته‌اند از زیر یوغ نظام‌های سیاسی جهانگیر بیرون آیند که خود – انگاره داشته‌اند. شاهنشاهی‌ها و امپراتوری‌ها معمولاً جهان‌وطنی را تشویق می‌کنند، البته وطن اصلی همان مرکز شاهنشاهی است، و در پی استقرار حکومت جهانی‌اند، و حتی اندیشۀ خدای واحد و ادیان توحیدی را نیز به خدمت می‌گیرند یا تبلیغ می‌کنند، اما «خود – انگاره»های ملی در برابر این محو شدن مقاومت می‌کنند. بنابراین، ملی‌گرایی یا ناسیونالیسم را میل به جهانگیری و توسعه‌طلبی شاهنشاهی‌ها و امپراتوری‌ها تقویت می‌کند و ملی گرایی در جایی ظهور می‌کند که ۱) نیرویی قاهرانه برای محو فرهنگ ملی و قومی وجود داشته باشد؛ ۲) خودانگاره‌ای برای مقاومت در برابر این تهاجم وجود داشته باشد. اما خود-انگارۀ ملی چگونه به وجود می‌آید و تقویت می‌شود؟ خود – انگاره را پیشینۀ ملی و احیای آن می‌سازد. بنابراین بقای بزرگترین ملت‌های جهان مدیون زبان و اساطیر و ادیان و مذاهب و فرهنگی است که این کشورها توانسته‌اند تنها برای خودشان به وجود آورند یا نگه دارند. و از همین روست که ملت‌های مستقل امروز و دارای هویت تاریخی مشخص تمامی آنچه را امروز از رهگذر تمامی فراز و فرودهای تاریخی توانسته‌اند حفظ کنند یا مدیون «مذهب انحرافی»‌شان هستند، که از «دین رسمی» شاهنشاهی حاکم جدا شد، یا مدیون زبان‌شان که باز از زبان رسمی حاکم جدا شد. و در این میان نقش مصلحان دینی و شاعران و نویسندگان و متفکران یا به طور کلی روشنفکران بسیار برجسته است.

اطلاق این مفهوم بر تاریخ ایران بدین معناست: آنچه ایران را تا اینجا ایران ساخته است، مذهبش و زبانش و فرهنگش و اساطیرش بوده است و همین امر سبب شده است که ایرانی نه با توسعه‌طلبی و جهانگیری «اسکندر مقدونی» و «خلافت عربی» بسازد نه با «خان خانی مغولی»، نه با حکومت‌های «ایلاتی» ترکی. تأثیر فرهنگ ایرانی چنان بوده است که حتی ترکان قاجاری هم به دنبال شجره‌نامه ایرانی بوده‌اند تا خود را به فریدون و جمشید و کیقباد متصل کنند!



يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / جمعه، ۱۰ فروردين ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org