نجفی از قفس پرید! — فلُّ سَفَه
www.Fallosafah.org
شماره: ۴۶۶
عنوان: نجفی از قفس پرید!
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی
درج: جمعه، ۲ بهمن ۱۳۹۴ | ۱۱:۴۳ ب ظ
آخرين ويرايش: جمعه، ۲ بهمن ۱۳۹۴ | ۱۱:۵۶ ب ظ


  • نجفی از قفس پرید!

مالک قهوه‌خانه‌ای در ماسه‌زارهای ساحل پرو می‌شوی و تنها مونست اقیانوس است. اما برای این هم دلیلی هست: مگر نه اینکه اقیانوس تصویر زندگی ابدی، وعدۀ ادامۀ حیات و تسلای آخرین است؟ کمی شاعر، کمی ... خدا کند که روح وجود نداشته باشد: این تنها راه است برای او که اغفال نشود، به دام نیفتد. دانشمندان به زودی وزن دقیق، درجۀ غلظت، سرعت عروج آن را اندازه خواهند گرفت ... وقتی آدم فکر میلیاردها روح را می‌کند که از آغاز تاریخ تا امروز پریده و رفته‌اند گریه‌اش می‌گیرد: یک منبع عظیم نیرو که به هدر رفته است. اگر سدهایی ببندند تا آنها را هنگام عروج جذب کنند، نیرویی به دست می‌آید که با آن می‌توان سراسر زمین را روشن کرد. به زودی انسان تماماً قابل استفاده خواهد شد. مگر نه اینکه از مدتها پیش زیباترین رؤیاهایش را گرفته‌اند تا از آنها جنگ و زندان بسازند؟ (رومن گاری، پرندگان می‌روند در پرو می‌میرند، ترجمۀ ابوالحسن نجفی، ص ۹).

نجفی از قفس پرید!

کلمۀ مرگ را برای پایان زندگی همۀ انسانها دوست ندارم، به ویژه آنها که چیزی در این جهان آفریده‌اند که مرگ بر آن پیروز نمی‌شود. انسان مادام که می‌آفریند بر مرگ چیره می‌شود و بر او پیشی می‌گیرد. چگونه می‌توان گفت کسی مرده است وقتی چیزی نوشته است، یا چیزی گفته است یا کاری کرده است که آن را می‌توان بارها و بارها خواند یا دید یا شنید یا از آن یاد کرد. نجفی دیگر در مقام کالبدی انسانی در میان ما نیست. اما روح او همه جا هست، در نوشته‌هایی که از او می‌خوانیم و یادهایی که از او می‌کنیم. ما هستیم تا وقتی کلمه هست. روح کلمه است و کلمه زندگی و حقیقت و راه است. نجفی نیکبخت بود و نیکبخت زیست که یادگارش کلمه بود.



يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / پنجشنبه، ۹ فروردين ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org