«پس رهبر تویی؟» — فلُّ سَفَه
www.Fallosafah.org
شماره: ۴۷۷
عنوان: «پس رهبر تویی؟»
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی
درج: پنجشنبه، ۲۹ بهمن ۱۳۹۴ | ۶:۱۴ ب ظ
آخرين ويرايش: پنجشنبه، ۲۹ بهمن ۱۳۹۴ | ۶:۱۴ ب ظ


  • «پس رهبر تویی؟»

از جذابیت‌های شعر یا سخنان موجز و نغز یکی همین است که آدم آنها را از بر می‌کند و هر از گاه به یاد می‌آورد و با خود زمزمه یا نجوا می‌کند و لذت می‌برد، اندوهگین یا شاد می‌شود، یا در فکر فرو می‌رود. این خصوصیت تکرارپذیری شاید در هنرهای دیگر دشوارتر یا حتی گاه ناممکن باشد. باز حاضر کردن چیزی در خاطره که دیگر در دسترس نیست. با این همه، می‌توان در سینما و موسیقی هم گاهی به این تکرار دست یافت.

یکی از چیزهایی که ممکن است در تقدیر آدم رقم خورده باشد این است که «ناخواسته» انقلابی یا «رهبر انقلاب» شود؟ وقتی به چنین تقدیری فکر می‌کنم بیاختیار به یاد صحنه‌ای از فیلم «عصر جدید» چاپلین می‌افتم و از ته دل می‌خندم! چه بسیار روشنفکران یا مردم ساده‌ای که به اشتباه به زندان نیفتادند، یا در زندگی به تنگنا و دشواری دچار نشدند، مگر از روی سوء تفاهم دولت و نیروهای امنیتی؟ به یاد آورید صحنه‌ای را که چاپلین ولگرد در خیابان دارد قدم می‌زند. پرچم سرخ «احتیاط» که بر روی ماشینی باربری نصب است از روی تیرآهن‌ها می‌افتد. چاپلین پرچم را بر می‌دارد، پشت سر ماشین می‌دود و آن را به حرکت در می‌آورد تا راننده ببیند و پرچم را پس بگیرد! در همین حیص و بیص، کارگران اعتصابی و تظاهرکنندگان به داخل خیابان می‌پیچند و یک باره چاپلین را می‌بینیم که پیشاپیش خیلی عظیم از کارگران انقلابی در حرکت است و پرچم سرخ را به این سو و آن سو می چرخاند! و بدین گونه یکی از آن تصاویر سیاه و سفید و به یادماندنی از تاریخ تظاهرات کارگری امریکا با صحنه‌ای خنده‌دار از پرچم سرخ و رهبری ناخواسته مردی از همه جا بی خبر، حتی از پشت سر، در هم آمیخته می‌شود! شاید بسیاری از مردم یا روشنفکران را به همین گونه بتوان «انقلابی» محسوب کرد و شاید برخی به همین گونه به «رهبری انقلابی» رسیده باشند؟



يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / جمعه، ۱۰ فروردين ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org