داستان دو «شهر»: «فرد» و «دولت»، «فرد» و «پول» — فلُّ سَفَه
www.Fallosafah.org
شماره: ۴۹۵
عنوان: داستان دو «شهر»: «فرد» و «دولت»، «فرد» و «پول»
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی
درج: سه شنبه، ۸ مهر ۱۳۹۹ | ۴:۲۴ ب ظ
آخرين ويرايش: سه شنبه، ۸ مهر ۱۳۹۹ | ۶:۵۴ ب ظ


  • داستان دو «شهر»: «فرد» و «دولت»، «فرد» و «پول»

 

 

اهل حقیقت، آزاده‌جانان، همواره در بیابان زیسته‌اند و خداوندگاران بیابان بوده‌اند. اما فرزانگان نامدار خوش‌علف، این جانوران بارکش، در شهرها می‌زیند. زیرا همیشه چون خر گاری مردم را می‌کشند!

 

نیچه

 

«شهر» فقط بیانگر تاریخ رشد و توسعه و انحطاط و زوال تمدن و فرهنگ نیست. این چیزها، و از جمله خود «شهر»، در واقع، تجلیات عینی چیزی دیگر است. «شهر» ساختۀ انسان است. انسانی که تنها موجودی جسمانی یا طبیعی نیست. انسان موجودی دارای «روح» نیز هست. انسان ابتدا با «طبیعت» و در «طبیعت» زندگی می‌کند. سپس خود را از «طبیعت» جدا می‌کند، چیزهایی می‌سازد که او را از طبیعت بی‌نیاز می‌کند، اما این چیزها نیازهایی تازه برایش می‌آفرینند، سپس باز اسیر آنها می‌شود و از خود بیگانه می‌شود و، ‍سرانجام، شاید، به خودآگاهی می‌رسد و به دوگانگی «طبیعی» و «انسانی» پایان می‌دهد. اما در این سفر پرمخاطره از «طبیعت» به «شهر» انسان بسی دردها و شادیها می‌بیند. بسی آزادیها و اسارتها دارد. «فردیت» مهمترین چیزی است که انسان در مقایسه با دیگر موجودات دارد. به‌واسطۀ ‍«روح» است که او «فرد» است. بنابراین، باید مشاهده کرد که «فردیت» انسانی چگونه در این «سیر» تحقق می‌یابد یا ناکام می‌ماند. گزارشی از این «سفر پرمخاطرۀ» روح انسانی و «فردیت» او و رابطه‌اش با «شهر» را می‌توان در نوشته‌های ابن خلدون و گئورگ زیمل یافت. ابن خلدون و گئورگ زیمل رابطۀ «شهر» در دو جهان قدیم و جدید را با «روح» فرد و «فردیت» برای ما می‌کاوند.

 ادامه، در: فل سفه، ملکوت، ۴ آبان ۱۳۹۸.

 



يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / شنبه، ۱ ارديبهشت ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org