«هستی‌شناسی وجودی» چیست؟ «وضعیت انسان» چیست؟ — فلُّ سَفَه
www.Fallosafah.org
شماره: ۵۳۴
عنوان: «هستی‌شناسی وجودی» چیست؟ «وضعیت انسان» چیست؟
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی
درج: سه شنبه، ۲۵ خرداد ۱۴۰۰ | ۹:۱۹ ب ظ
آخرين ويرايش: سه شنبه، ۲۵ خرداد ۱۴۰۰ | ۹:۲۳ ب ظ


رابرت سالُمن، فلسفۀ قاره‌ای، ترجمۀ محمد مهدی اردبیلی، انتشارات سمت، [ویراستار علمی] سیمین عارفی، ۱۳۹۸، ص ۱۸۹.

رابرت چارلز سولومون/سالومون، فلسفۀ اروپایی/فلسفۀ فرانسوی و آلمانی/فلسفۀ اروپایی، ترجمۀ محمدسعید حنایی کاشانی، قصیده‌سرا، ۱۳۷۹، ۱۳۸۱، ص ۸-۲۲۷؛ روزنه، ۱۳۹۶، ۱۳۹۹، ص ۲۴۲.

  • «هستی‌شناسی وجودی» چیست؟ «وضعیت انسان» چیست؟

امروز نیز به سراغ یکی دیگر از صفحات بازترجمهٔ پُربار و «درس‌آموز» و «ماندگار» جناب آقای دکتر محمد مهدی اردبیلی، مترجم و ویراستار «شریف» و «فاضل» انتشارات ققنوس و عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی، به ویراستاری و نظارت «انتشارات سمت»، که با بذل یارانه از «خزانهٔ ملت» فراهم آمده است، می‌رویم تا در محضر ایشان باز هم نکته‌هایی در ترجمه و ویرایش و همچنین فلسفهٔ معاصر اروپایی بیاموزیم. بی‌شک، بازترجمهٔ این «فرزانهٔ خردمند» (با استفاده از برساختهٔ خودشان) از این کتاب مستطاب تا سال‌های سال می‌تواند منبعی ارزشمند برای یادگیری فنون ترجمه و ویرایش و آموزش فلسفی باشد.

مترجم «شریف» و «فاضل» ما آقای دکتر محمد مهدی اردبیلی در صفحهٔ ۱۸۹ ترجمهٔ مستطاب خود «فلسفهٔ قاره‌ای» به اصطلاحی در ترجمهٔ من برخورده‌اند با عنوان «‌هستی‌شناسی وجودی» (existential ontology)، اما آن را تغییر داده‌اند و ترجمه کرده‌اند به «هستی‌شناسی بنیادی (!؟)» (fundamental ontology). در ادامه نیز اصطلاح اکنون مشهور human condition  (وضع بشر، نام کتابی از هانا آرنت و مفهومی در فلسفه به شرحی که خواهد آمد) را نیز به میل خود جمع بسته‌اند و ترجمه کرده‌اند به «شرایط انسانی» (!؟) در زیر متن انگلیسی و هردو ترجمه را می‌آورم:

 متن انگلیسی، ص ۱۸۲:

Borrowing heavily from Heidegger, Sartre fills out his existential ontology by distinguishing two aspects of the human condition which…  

ترجمهٔ من، ص ۲۴۲:

سارتر، با وام سنگینی که از فلسفۀ هایدگر می‌گیرد، هستی‌شناسی وجودی [existential ontology] اش را با متمایز کردن دو جنبه از وضعیت انسان پُر می‌سازد که ....

ترجمهٔ اردبیلی، ص ۱۸۹:

 سارتر که قویاً وامدار هایدگر است، هستی‌شناسی بنیادی خویش را با تمایز نهادن میان دو جنبه از شرایط انسانی تکمیل می‌کند که ...

 از توضیح و شرح چگونگی ترجمهٔ عبارت اول و ترجمهٔ fill out به «تکمیل»  در ترجمهٔ مترجم «شریف» و «فاضل» می‌گذرم و صرفاً به توضیح اصطلاحات می‌پردازم. برخی اشتباهات در ترجمه آن‌قدر ساده‌اند که خنده‌دار به نظر می‌‌آیند، چون ظاهراً نیاز به مهارت بسیاری برای ترجمهٔ آنها نیست. حتی دانش‌آموز یا دانشجویی در پایین‌ترین سطح از دانش زبانی باید بتواند آنها را دست کم با کمک فرهنگ لغتی دوزبانه ترجمه کند: ترجمهٔ عبارتی دوکلمه‌ای چه مهارتی می‌خواهد؟ اما چنین نیست، وقتی در جامعهٔ ما مترجمان و استادان فلسفه‌ای هستند که ontology را به «وجودشناسی» ترجمه می‌کنند یا «هستی» (Being) را به «وجود» (existence) و بالعکس، باید بدانید که ترجمهٔ یک کلمه در فلسفه خودش به خواندن ده‌ها کتاب و مقاله و ساعت‌ها بحث و استدلال نیاز دارد و با این همه باز شاید شخص همچنان به همان «غلط» خود پایبند بماند. باری، چرا مترجمی ظاهراً حرفه‌ای یا دارای تحصیلات عالی چنین اشتباهاتی می‌کند؟ برای وجود ترجمه‌هایی از این دست علل و دلایلی مختلف می‌توان برشمرد؛ ۱) خستگی، بی‌حوصلگی، حواس‌پرتی. ۲) پیشداوری، شتاب‌زدگی. ۳) ترجمهٔ خودکار و نیندیشیده، ۴) ناآشنایی با اصطلاحات موضوع مورد بحث یا نداشتن دانش کافی در خصوص موضوع یا به تعبیر بی‌تعارف: نادانی.

 اما دلیل یا علت هرچه باشد، یا هرکدام را که شما بپسندید، برای چنین ترجمه‌ای ۴  دلیل به ذهن من می‌رسد: ۱) ایشان اصلاً متن انگلیسی را ندیده‌اند و صرفاً از روی ترجمهٔ من به ترجمه مشغول بوده‌اند، اما چون با چنین اصطلاحی آشنا نبوده‌اند همان اصطلاح مشهور هایدگر «هستی‌شناسی بنیادی» (fundamental ontology) را جایگزین ترجمهٔ من و در نتیجه متن انگلیسی کرده‌اند، در ادامه این فرض رد می‌شود؛ ۲) ایشان متن انگلیسی را دیده‌اند، اما «وجودی» را نپسندیده‌اند یا نادرست دانسته‌اند و «بنیادی» را ترجیح داده‌اند و، در نتیجه، نه ترجمهٔ من، بلکه نوشتهٔ نویسنده را ویرایش کرده‌اند؛ ۳) در این صورت از نظر رعایت امانتداری در ترجمه  می‌باید اصل انگلیسی را در جایی در آن صفحه (در مقابل یا در حاشیه) می‌آوردند تا خواننده بداند در اینجا «هستی‌شناسی بنبادی» ترجمهٔ همان اصطلاح آشنای “fundamental ontology”  نیست و ترجمهٔ چه اصطلاحی است: existential ontology (!) ۴) اگر ایشان احتمال داده‌اند که نویسنده مرتکب سهوی شده‌ است و اشتباه کرده است می‌باید در حاشیه یادآور می‌شده‌اند تا هم خطا زدوده شود و هم «اعتبار» یا مسئولیت این تصحیح به پای ایشان نوشته شود! اما از آنجا که ایشان یا ویراستارشان هیچ کدام از این کارها را نکرده‌اند می‌توانیم با توجه به آنچه تا اینجا (بنگرید به آنچه من پیش‌تر نوشته‌ام) دیده‌ایم بگوییم متأسفانه ایشان و ویراستارشان شاید در این زمینه هیچ‌گونه آشنایی یا مهارتی نداشته‌اند، وقتی مترجم شریف و فاضل ما، «فروتن» (meek) را در جملهٔ مشهور نیچه به «فروافتاده» ترجمه می‌کنند و fallenness در فلسفهٔ هایدگر را نیز به «فروافتادگی» (این معادل از پرویز ضیاء شهابی است: مسائل بینادی پدیدارشناسی، انتشارات مینوی خرد) یا «قوم» در تعبیر «قوم بنی‌اسرائیل» را به «مردم»، یا «حیوان درنده» (beast) در تعبیر نیچه را به «هیولا» (monster) یا «سپهرهای وجود» (spheres of existence) نزد کی‌یرکگور را به «ساحت‌های وجودی» (existential dimensions)، یا «ایمان بد» (bad faith) نزد سارتر را به «بدایمانی»، آیا می‌توان مدعی شد که همهٔ اینها از سر تصادف یا سهل‌انگاری یا شتاب‌زدگی بوده است؟ آن هم هنگامی که مترجم ترجمه‌ای دیگر را پیش چشم داشته است که بیش از ۲۰ سال پیش ترجمه شده است، و مترجم فاضل و جوان اکنون پیشینه‌ای از انبوهی از کتاب‌ها در دست داشته است که در این ۲۰ سال ترجمه و جزو فرهنگ عمومی شده است و تنها با متنی انگلیسی رو به رو نبوده است که هیچ سابقه‌ای در ترجمهٔ فارسی نیز نداشته باشد، در عصری که هنوز اینترنتی نیز در کار نبود، و از همه مهم‌تر اینکه ترجمه‌اش ویراستار نیز داشته است؟

باری، مسأله هرچه بوده باشد، اکنون ببینیم که چرا نویسنده از «هستی‌شناسی وجودی» برای توصیف فلسفهٔ سارتر استفاده کرده است. چنان‌که پیش‌تر گفتیم، هایدگر از اصطلاح «هستی‌شناسی بنیادی» استفاده می‌کند، و این اصطلاح منحصر به خود او و ساحتهٔ اوست، اما هرگز از اصطلاح «هستی‌شناسی وجودی» استفاده نکرده است. سارتر نیز از اصطلاح «هستی‌شناسی وجودی» استفاده نکرده است. پس این اصطلاح از کجا آمده است؟ این اصطلاح را نویسندگان و شارحان در توضیح و توصیف فلسفهٔ هایدگر و سارتر به کار می‌برند، چون، به زعم آنان، اینان از ساختارهای «وجودی» (existential) وضعیت انسان (human condition) بحث می‌کنند. رابرت سالومون در متن مورد بحث ما از «هستی‌شناسی وجودی» برای برابر گذاشتن «هستی‌شناسی» ویژهٔ سارتر با «هستی‌شناسی بنیادی» هایدگر سود می‌جوید، چون سارتر است که «وجودگرا» (existentialist) نامیده می‌شود، نه هایدگر. با این همه، همان گونه که از اصطلاحاتی همچون «پدیدارشناسی وجودی» (existential phenomenology) برای متمایز کردن «پدیدارشناسی» هایدگر از «پدیدارشناسی» هوسرل استفاده شده است از اصطلاح «هستی‌شناسی وجودی» برای هایدگر نیز می‌توان سود جست، دست کم تا جایی که به «هستی و زمان» یا تفکر هایدگر متقدم مربوط می‌شود.

و اما چیست این «وضعیت انسان» یا «وضع بشر/بشری»؟ در حاشیهٔ ترجمه‌ام از عقل‌گرایان، نوشتهٔ جان کاتینگهام، روزنه، ۱۳۹۸، این یادداشت را آوردم، ص ۲۷۱:         

این اصطلاح را نویسندگان و فیلسوفان و هنرمندان و روانشناسان و زیستشناسان برای اشاره به موقعیتی به کار میبرند که در زندگی انسان در این جهان با توجه به سرشت طبیعی او به وجود میآید و او را در موقعیتی قرار میدهد که در آن تقابلی هست میان دو چیز. به جای «وضع»، و برای توضیح آن، گاهی از  «مخمصه» یا «موقعیت دشوار» (predicament) نیز استفاده می‌شود و این دو را مترادف به کار میبرند. انسان با توجه به «سرشت» (make-up) طبیعی و غریزی و سرشار از تضاد خود و نیز احساسات و فهم و عقل و شهواتی که دارد در این جهان با چیزهای گرداگرد خود مواجه میشود. انسان از یک سو حیوانی است همچون دیگر حیوانات و از سوی دیگر موجودی است در جُست وجوی معنا و ارزش. ستیز «خیر و شر»، «عقل و شهوت»، «نظر و عمل» و درک تمایز و تقابل «زندگی و مرگ» و خواست «بقا» در وجود انسان به وجود آورندة این «مخمصه» یا «موقعیت دشوار» است. از کسانی که از این تعبیر به فرانسه، La Condition Humaine، و برابرنهادة انگلیسی آن استفاده کرده و به آن شهرت جهانی دادهاند میتوان نام برد از: نویسندة فرانسوی آندره مالرو در رمانی که با عنوان سرنوشت بشر (۱۹۳۳) به فارسی (و نیز انگلیسی: Man’s Fate) ترجمه شده است؛ نقاش بلژیکی رُنه مگریت در دو تابلو با همین عنوان (۱۹۳۳ و ۱۹۳۵ به فرانسه)؛ فیلسوف آلمانی ـ امریکایی هانا آرنت در کتابی به زبان انگلیسی که به فارسی به وضع بشر (۱۹۵۸) ترجمه شده است؛ و فیلمساز ژاپنی ماساکی کوبایاشی نیز در سهگانهای عظیم و تراژیک با همین عنوان در زبان انگلیسی (۱۹۵۹، ۱۹۵۹، ۱۹۶۱، در مجموع ۵۷۹ دقیقه، هر فیلم بیش از ۳ ساعت).

در هفتهٔ آینده درس دیگری در ترجمه و ویرایش و فلسفه از استاد محمد مهدی اردبیلی خواهیم آموخت.

در خصوص ترجمۀ آقای محمد مهدی اردبیلی، رابرت سالمن، فلسفۀ قارهای، انتشارات سمت، [ویراستار علمی] سیمین عارفی، ۱۳۹۸، و اشکالات آن مطالبی تاکنون نوشته ام و باز نیز خواهم نوشت. علاقه مندان می توانند به این مقالات نیز رجوع کنند:

۱) «فلسفۀ قارّه ای» چیست؟» ۲۰ خرداد ۹۸.

۲) «ترجمۀ دوم، بهتر یا بدتر؟» ۱۲ مرداد ۹۸.

۳) «فروافتادگان (!؟) وارثان زمین خواهند بود»، ۲۴ شهریور ۹۸.

۴) «”فرو افتادگان“ از کجا آمد؟» ۲۶ شهریور ۹۸.

۵) «از” سپهرهای وجود“ تا ”ساحت های وجودی“»، ۱۵ بهمن ۹۸.

۶) «ایمان بد» یا «باور نادرست»؟: مروری بر ترجمهٔ بابک احمدی از اصطلاحی در در فلسفهٔ سارتر، ۲۴ اسفند ۹۸. 

۷) هایدگر، از «پرسشِ هستی» تا «طلبِ هستی»: درنگی بر یکی دو بند از «فلسفۀ قارّه ای»، بازترجمۀ محمد مهدی اردبیلی»، ۱۹ خرداد ۱۴۰۰.



يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / جمعه، ۱۰ فروردين ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org