«رادیو بغداد» و «رادیو بی بی سی»: آن صداهای لعنتی! — فلُّ سَفَه
www.Fallosafah.org
شماره: ۵۹۳
عنوان: «رادیو بغداد» و «رادیو بی بی سی»: آن صداهای لعنتی!
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی
درج: سه شنبه، ۱۷ خرداد ۱۴۰۱ | ۷:۳۲ ب ظ
آخرين ويرايش: سه شنبه، ۱۷ خرداد ۱۴۰۱ | ۷:۳۳ ب ظ


  • «رادیو بغداد» و «رادیو بی بی سی»: آن صداهای لعنتی!

«رادیو بغداد» و «رادیو بی بی سی» دو منبع خبری عمده برای انقلابی‌های ایران در «زمان شاه»، در آغاز دههٔ ۱۳۵۰ تا هنگام وقوع انقلاب، بودند. البته «رادیو بغداد» خبری یا فرهنگی نبود بلکه فقط شعار و تحریک برای قیام بود، آن هم با تکرار شعارهایی برگرفته از آثار شریعتی! «رادیو بی بی سی»، اگر درست به یادم مانده باشد، روزی نیم ساعت یا یک ساعت، شبانگاهی و بامدادی، خبرهای ناگفتنی و ناشنیدنی در رسانه‌های داخل ایران را پخش می‌کرد. پدرم انقلابی بود و معتاد به شنیدن اخبار این رادیوها و من از هنگامی که می‌توانم به یاد بیاورم، هفت هشت‌سالگی یا حتی کم‌تر، صدای این رادیوها، آخر شب‌ها و اوایل صبح، در گوشم طنین‌انداز بود، تا جایی که گاهی کفرم از آن صدای پُرخش خش و وز وز و گوش‌آزار رادیو درمی‌آمد و بر سر پدرم خراب می‌شدم که خاموش کن آن لامصب/مذهب را، می‌خواهم بخوابم! اما او شیفتهٔ «سیاست» بود و به «سیاست» و «انقلاب» همان‌طور علاقه داشت که امروز «خوره‌های فوتبال» یا «سبنما» به فوتبال یا سنما علاقه دارند. آدمی است و «عشق» و هرکس را «عشقی» است که به چشم دیگری «دیوانگی» یا «حماقت» است و بس. 

دیروز حجة‌الاسلام محمود دعایی از مجریان و تهیه‌کنندگان «رادیو بغداد» در آن سال‌ها درگذشت. می‌گویند «آخوند خوب و نامردم‌آزار»ی بوده است! حرفی نیست، خوشا به سعادتش. اما ببینیم کار ایشان در «رادیو بغداد» با معیارهای امروز خود «جمهوری اسلامی» چه توجیهی داشته است؟ آن سال‌ها صدام حسین کودتاچی از نظر بسیاری از انقلابی‌های ایرانی مرد بدی نبود، حتی انقلابی بود (!؟)، چون «دشمن» شاه بود، چون «ضدامریکایی» بود، چون «روسی» بود، چون «بعثی» (سوسیالیسم عربی) بود! همین طور بودند حافظ اسد و قذافی، کودتاچی‌های سوریه و لیبی. اینها کودتاچی‌های انقلابی و روسی بودند! در فرهنگ آن زمان «کودتاچی»های متمایل به شوروی را «انقلابی» می‌گفتند و «کودتاچی»های متمایل به امریکا را «استعماری»! «کودتا»، در واقع، به خودی خود بد نبود! در واقع، کدام نظام سیاسی در خاورمیانه بود که با کودتا بر سر کار نیامده بود؟ حتی آنها که به ظاهر جمهوری بودند: از آتاتورک تا جمال‌عبدالناصر. نظام‌های پادشاهی که دیگر جای خود را داشتند. اما از نظر انقلابی‌های آن زمان هر که «ضدامریکایی» می‌نمود «قهرمان» و «انقلابی» بود و هرکه «امریکایی» می‌نمود «خائن» و «استعماری»! احمقانه‌ترین معیاری که آدم می‌تواند در جهان سیاست داشته باشد. با این همه، این زبان و واژگان گیرایی حیرات‌انگیزی داشت، هم برای روشنفکران و هم برای عوام.  

واقعیت این است که بسیاری از انقلابی‌های حرفه‌ای و چریک‌های ایرانی «ضدشاه» درلبنان و سوریه و عراق و فلسطین آموزش دیده بودند و اسلحهٔ رسمی‌شان «کلاشنیکف»، سلاح روسی، از این کشورها می‌آمد. ایدئولوژی‌ و مرام‌شان نیز از ایدئولوژی‌های التقاطی عرب‌های مصری، از اخوان‌المسلمین و سید قطب گرفته تا بعثی‌های سوری و انقلاب سبز قذافی، و الگوبرداری از انقلاب چریکی کوبا و گروگانگیری و ترور و عملیات چریکی به سبک مبارزان الجزایری و فلسطینی و کوبایی بیرون آمده بود و ملغمه‌ای بود از اسلام و سوسیالیسم و کمونیسم و غرب‌ستیزی و امریکاستیزی. تنها در گفتار مهندس بازرگان و «نهضت آزادی»‌اش و «جبههٔ ملی» سخنی از «حقوق بشر» و اعتقاد به آن بود، و البته همین اعتقاد بود که راه آنها را از «خط امام» جدا کرد و آنها را از قطار «نظام» بیرون انداخت. چیزی که اکثر این به اصطلاح مبارزان، به استثنای جبهه ملی و نهضت آزادی، «انقلاب» می‌شمردند جز «جنگ چریکی» و «امریکاستیزی» و «غرب‌ستیزی» و شعارهای ناکجاآبادی و تقلید از «شرق روسی و چینی» در «حکومت» و «سرکوب» به نام «انقلاب» چیزی نبود. دموکراسی و حقوق بشر و جامعهٔ شهروندی و آزادی‌های فردی به بورژوازی غربی تعلق داشت و منفور بود. آنها همگی شیفتهٔ لنین و مائو و کاسترو و برپایی «دیکتاتوری پرولتاریا» به سبک خودشان بودند. «رهبرپرستی» و «قهرمان‌پرستی» انقلابی تا عمق وجود روشنفکران، از شاعران تا دیگر نویسندگان، نفوذ کرده بود.  

امروز از آن کسانی که زمانی با صدام حسین و دیگر کودتاچیان به اصطلاح «انقلابی» کشورهای عربی، حافظ اسد و قذافی، برای براندازی «رژیم پادشاهی ایران» همکاری می‌کردند می‌باید پرسید آیا شما اکنون می‌پذیرید که دیگران نیز همچون شما با دیگر سران کشورهای عربی برای براندازی «رژیم‌ کنونی»تان همکاری کنند؟ آیا اتهام «همکاری با دولت متخاصم» در حق شما به‌درستی روا نبود؟ اگر بر شما «روا» بود که از «رادیو» و «اسلحهٔ» کشورهای «متخاصم» با کشورتان استفاده کنید، چرا بر دیگران روا نباشد؟ اگر بر شما رواست که به مبارزان «ضددولتی» در کشورهای دیگر پول و اسلحه دهید و «انقلاب» خود را صادر کنید، چرا بر دیگران روا نباشد که به مخالفان شما پول و اسلحه دهند و با شما همین کنند که شما با آنان می‌کنید؟ و ده‌ها اگر دیگر....    

باری، آنهایی که خیال می‌کردند می‌توانند به شیوهٔ کاسترو و رفقایش با تفنگ از کوه‌ها سرازیر شوند و تهران را فتح کنند با «انقلابی»، یا درست‌تر بگوییم، با «سیلی» رو به رو شدند که در خیال‌شان نیز نمی‌گنجید. شاه و دستگاه اطلاعاتی‌اش آن‌قدر مردم را در بی‌خبری از جریان‌های سیاسی گذاشته بودند که خودشان هم بی‌خبر مانده بودند! آنها همان‌قدر از ماهیت و طبیعت مخالفان‌شان بی‌خبر بودند که خود «مردم» از مخالفان نظام و مخالفان نظام از یکدیگر و نظام حاکم بر کشور‌شان! و این همه نبود مگر نتیجهٔ آن کوری خبری و بی‌فکری که کشور را فرا گرفته بود. باری، چرا باید مردم کشوری به «رادیو بغداد» و «رادیو بی بی سی» روی آورند، اگر در کشورشان بتوانند همه چیز را بدانند؟ در واقع، بزرگ‌ترین اشتباه سیاسی رضا شاه و پسرش با وجود همهٔ خدمات تمدنی و فرهنگی که، همچون بسیاری از شاهان دیگر، به این سرزمین کردند «استبداد»ی بود که مانع از بلوغ و رشد مردم در نتیجهٔ شناخت اندیشه‌ها و احزاب متضاد می‌شد. هنگامی که حکومتی همهٔ چراغ‌ها را خاموش می‌کند، همهٔ صداها را خفه می‌کند، نخست و بیش از همه خود را کور و کر می‌کند. چنین بود که آن «انفجار کور» رخ داد و «ایران ویران شد»، اما نه مانند سوریه در «هنگام انقلاب» و به دست «رژیم قدیم» و پشتیبانان خارجی‌اش، بلکه «پس از انقلاب» و به دست «رژیم جدید». «انقلاب»‌ها در تاریکی محض روی می‌دهند، جایی که هر شعلهٔ کبریتی «خورشید»ی به نظر می‌آید.      




يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / چهارشنبه، ۵ ارديبهشت ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org