مگس تاراندن — فلُّ سَفَه
www.Fallosafah.org
شماره: ۷۷
عنوان: مگس تاراندن
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی
درج: يكشنبه، ۲۵ تير ۱۳۸۵ | ۳:۰۱ ق ظ
آخرين ويرايش: يكشنبه، ۲۵ تير ۱۳۸۵ | ۳:۰۳ ق ظ


  • مگس تاراندن

يک منبع بزرگ تفکر فلسفی، که فلسفه بخشی از نام خود را از آن دارد، «حکمت» بوده است. «حکمت» فلسفه نيست، گرچه گاهی اين دو را مترادف يکديگر به کار می‌برند، يا برخی حتی سعی می‌کنند اين دو را يکی کنند. «حکمت» جست و جوی زندگی خوب است و يافتن انديشه‌ای که به رسيدن به اين زندگی کمک کند. يکی از مضامين جالب توجه در حکمت همواره چگونگی برخورد با «ديگران» است. «ديگران» همواره همطراز نيستند. ديگران فرزانگان و قدرتمندان و مردمان عادی، زنان و کودکان و سالخوردگان، و اراذل و اوباش و نيز احمقان‌اند. شايد يکی از جاهايی که فرق «حکيم» با انسانهای عادی روشن شود در همين جا باشد. اگر انسانی عادی در خيابان با کسی رو به رو شود که می‌خواهد با او گلاويز شود يا به او ناسزا می‌گويد تا او را تحريک به درگيری کند، چه می‌کند؟ قطعاً، بسياری از انسانهای عادی به استقبال درگيری می‌روند و اين «بی‌غيرتی» را تحمل نمی‌کنند که ناسزاگويی کسی را بی‌پاسخ بگذارند. اما «حکيم» شمشير از نيام برنمی‌کشد. او حريفی ارزنده می‌خواهد و خود را برای بهترين مبارزه نگه می‌دارد. او با خود می‌گويد: کار تو مگس تاراندن نيست. و می‌گذارد و می‌گذرد!  



يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / پنجشنبه، ۲۷ دی ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org