آیا «نقاش دینی بی‌معنی است؟» — فلُّ سَفَه
سه شنبه، ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ | 
Tuesday, 14 May 2024 | 
شماره: ۲۱۹
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی
درج: دوشنبه، ۲۶ فروردين ۱۳۸۷ | ۳:۱۶ ق ظ
آخرين ويرايش: شنبه، ۳۱ فروردين ۱۳۸۷ | ۱۲:۴۰ ب ظ
موضوع: روشنفکری

  • آیا «نقاش دینی بی‌معنی است؟»

امشب داشتم این مطلب رامین جهانبگلو را می‌خواندم: «روشنفکر دینی مثل نقاش دینی بی‌معنی است». من وقتی برخی صحبتهای رامین را درباره‌ی روشنفکری می‌خوانم متعجب می‌شوم، چون واقعاً نمی‌دانم برای سخنانش جز خودش به چه کسی یا چه چیزی می‌تواند ارجاع دهد؟ او عادت دارد بگوید: «به نظر من روشنفکر در حقیقت ...»؛ « فکر می‌کنم که شما نمی‌توانید درباره‌ی روشنفکری دینی صحبت بکنید، والا مجبور هستید درباره‌ی نقاش دینی یا پیانیست دینی هم صحبت بکنید که بی‌معنی است اصلا. یعنی چه که یک کسی نقاش دینی است؟».

یکی از مسائل بحثهای او این است که گمان می‌کند خودش باید تعریفی از «روشنفکر» بدهد یا هرکسی می‌تواند در شروع از هربحثی بگوید «به نظرمن فلان چیز چنین است و چنان است». این نوع تعریف دادن هیچ چیزی را حل نمی‌کند و فقط به این می‌ماند که هرکسی بخواهد با قواعد خودش بازی کند. واقعاً چرا سعی نمی‌کنیم زمین مشترکی پیدا کنیم که دیگران هم بتوانند در آن بازی کنند؟ آیا هرکسی می‌تواند به اختیار خودش برای هرچیزی تعریفی یا معنایی قائل باشد؟ و با اعلام تعریف خودش یا معناداری چیزی واقعیتی را خلق یا معنادار سازد؟ برخی از بحثهای او و برخی روشنفکران دیگر آدم را به یاد دوران تفکر مدرسی یا اسکولاستیسیزم در اروپای قرون وسطی می‌اندازد: تکیه‌ی بسیار بر مفاهیم پیشینی و اصل امتناع تناقض. چرا می‌خواهیم وانمود کنیم که همه‌چیز به‌طور پیشینی از قبل تکلیفش معلوم است؟

یکی از چیزهایی که در مخالفت با هر کسی مثل او می‌توان گفت این است که زبان و تعابیر و تعاریف با من قدم به هستی نمی‌گذارند و من حتی اگر به عنوان هنرمند یا متفکر یا روشنفکر یا دانشمند حق داشته باشم معنا و زبان خودم را ایجاد کنم، باز نمی‌توانم منکر آن شوم که چیزی قبل از من وجود داشته است و باز وجود خواهد داشت، حتی اگر من آن را نپسندم. یک راه حل برای یافتن اینکه چه چیزی مجاز است یا نامجاز است رجوع به واقعیت خود زبان و تعاریفی است که برای همگان شناخته شده است. امروز خوشبختانه با رواج اینترنت به راحتی می‌توان پی‌برد که چه چیزی مستعمل است و چه چیزی من در آوردی و نوساخته است. آیا «نقاش دینی بی‌معنی است؟» اگر چنین تعبیری در فارسی رایج می‌بود شاید می‌توانستیم بگوییم ساخته‌ی نادانان و جاهلان عامی است، اما کافی است “religious painting” یا “religious painter” را جست و جو کنیم تا ببینیم این تعابیر در چه متنهایی و به قلم چه کسانی به کار رفته‌اند. این دو نمونه را من پیشنهاد می‌کنم:

نقاشی دینی (در دایرة‌المعارف کاتولیک)

خوان سانچز کوتان (ويکی‌پدیا):

Cotán was a prolific religious painter whose work, carried out exclusively for his monastery, reached its peak about 1615 in the cycle of eight great narrative paintings which he painted for the cloister of the Granada Monastery.

وقتی کسی محمول یا صفتی را به اسمی نسبت می‌دهد مسلم است که آن صفت می‌تواند کاملا متضاد با آن اسم باشد. مثلاً، وقتی می‌گوییم: سقراط چاق است. چاقی هیچ ارتباط ذاتی با خود سقراط ندارد. سقراط می‌تواند صفت متضاد «چاق» یعنی «لاغر» را نیز بپذیرد. درخصوص «نقاش» و «روشنفکر» و هر اسم و صفت دیگری نیز چنین است. وقتی ناقدان هنری می‌گویند «نقاشی دینی»، مقصودشان این است که در این نقاشیها از موضوعات دینی استفاده می‌شود، مانند نقاشی حکایات یا شخصیتهای دینی، داستانها و وقایعی که در کتابهای دینی (حتماً از نظر آقای جهانبگلو، با این تعبیر، «کتاب دینی» هم نداریم؟) ذکرشده است. پس «نقاشی دینی»، یعنی، «نقاشیهایی با مضامین و موضوعات دینی». همین طور است «نقاش دینی»، یعنی، کسی که در نقاشیهای خود به مضامین و موضوعات دینی می‌پردازد. «روشنفکر دینی» نیز به همین گونه است. اگر «روشنفکر» به کسی گفته می‌شود که قادر است از تواناییهای فکری خود برای فهم و بیان چیزها استفاده کند، کسی که از نیروی اندیشه و فهم خود استفاده می‌کند و به مسائلی می‌پردازد که به دین مربوط می‌شود و او می‌خواهد با این فکر و اندیشه هم آنها را بفهمد و هم آنها را توضیح دهد و هم به توسعه و تحول آنها یاری رساند (و نه اینکه مانند محقق و دانشور یا عالم تنها آن را بشناسد و بفهمد، بدون هیچ علاقه‌ای به توسعه دادن آنها) در آن صورت او روشنفکر دینی است. به این تعبیر فقیهان و متکلمان و صوفیان و فیلسوفان و دیگر نویسندگانی که دلمشغول دین‌اند و نمی‌خواهند فقط فهم علمی از آن داشته باشند، مانند کارشناسان و عالمان دانشگاهی، بلکه می‌خواهند آن را توسعه نیز بدهند و آن را تأویل و تفسیر و توجیه کنند، «روشنفکر دینی»اند. روشنفکر دینی با روشنفکر دیندار یا متدین نیز متفاوت است. مراد از دینداری یا تدین التزام عملی یا اعتقادی شخص به دین یا آیین خود است، بی‌آنکه شخص مدعی ارائه‌ی فهم یا تفسیر و تأویلی تازه از دین خود باشد، و حال آنکه روشنفکر دینی فقط به اعتقاد شخصی خود عمل نمی‌کند، او می‌خواهد این اعتقادات را توسعه نیز بدهد و به فهمی تازه از آنها برسد. دین‌شناس یا محقق دانشگاهی نیز با روشنفکر دینی و روشنفکر دیندار یا متدین باز از این جهت متفاوت است که او می‌تواند هیچ اعتقادی به دینی خاص نداشته باشد ولی متخصص آن باشد، مانند شرق‌شناسان و اسلام‌شناسان و دیگر دین‌شناسان دانشگاهی. او فقط توضیح‌دهنده و کارشناس و تاریخنگار آنهاست.

در همین زمینه ببینید:

روشنفکران دینی (ادوارد شیلز)

دین و ناقدان روشنفکر آن (پل تیلیش)

دین و روشنفکران (هانا آرنت)

سنت روشنفکری در ایران (خودم)




آدرس دنبالک اين مطلب: http://www.fallosafah.org/main/weblog/trackback.php?id=219
مشاهده [ ۷۵۸۳ ] :: دنبالک [ ۳ ]
next top prev
دفتر يادها گفت و گوها درسها کتابها مقالات کارنامه
يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / سه شنبه، ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org
Powered By DPost 0.9