مولا — فلُّ سَفَه
جمعه، ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ | 
Friday, 3 May 2024 | 
شماره: ۵۵
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی
درج: شنبه، ۱ بهمن ۱۳۸۴ | ۱۱:۴۸ ب ظ
آخرين ويرايش: شنبه، ۱ بهمن ۱۳۸۴ | ۱۱:۴۸ ب ظ
موضوع: زندگی

توانگر نه آن است که دنيا دارد ... توانگر آن است که مولا دارد

(کلاباذی، شرح تعرف، ص ۹۸)


کيست مولا آنکه آزادت کند
بند رقيت ز پايت برکند

مولوی (مثنوی، دفتر ششم)


  • مولا

وقتی کودکيم، هيچ چيز عميقتر از دين در ذهن‌مان تأثير نمی‌گذارد. نخستين قصه‌ها و داستانها، نخستين بيمها و اميدها، همه از اين دوره است که به جهان ذهنی‌مان قدم می‌گذارند، و بعد شايد همه‌ی کنشها و واکنشهايی را شکل می‌دهند که تا آخر عمر از ما سرمی‌زنند. شايد، همين طور که بزرگ می‌شويم، رفته رفته بسياری از آموخته‌های کودکی را بی‌فايده و خالی از هرحقيقتی بيابيم و شايد در آنها ارزشهايی بيابيم بيش از آنچه در کودکی می‌يافتيم. برای من، دين همواره چيزی فکربرانگيز بوده است: داشتن يا نداشتنش، بودن يا نبودنش. گاهی حس می‌کنم «دين داشتن»، از درون، بسيار زجرآور است و گاهی هم حس می‌کنم «با دين» می‌شود، از بيرون، خيلی زجرها را تاب آورد. به هر حال، گمان نمی‌کنم هيچ دينداری وجود داشته باشد که «بر سر ايمان خويش نلرزيده باشد». و اما درباره‌ی يکی از قهرمانان کودکی‌ام: «علی» (ع). علی در کودکی برايم فرقی با رستم نداشت، اما وقتی بزرگتر شدم، وقتی توانستم چيزهايی پيچيده‌تر از قصه‌ها بخوانم، او از خاطرم نرفت. جای رستم را هرکول و ماسيس و قهرمانان وسترن و ساموراييها و گلادياتورها و سوپرمن و بت‌من و گانگسترهای‌ تنها گرفتند، اما جای «علی» را هيچ‌کس نتوانست بگيرد، چون او ديگر برايم قهرمانی «شمشيرزن» نبود. البته هنوز هم از قهرمانان يکه بزن خوشم می‌آيد، اما فقط در کتابها و فيلمها، و نه حتی در تاريخ!

امروز «شيعه» هم برايم آن چيزی نيست که در مدرسه و دبيرستان يادم دادند. «اسلام» هم همين طور. از اينکه خودم می‌توانم فهمی از هرچيز به دست بياورم خوشحالم و همين برايم کافيست. نمی‌دانم درست می‌فهمم يا غلط. اما احساس می‌کنم «می فهمم» و همين احساس «فهميدن» برايم راضی‌کننده‌تر از هرچيزی است. باری، وقتی امروز هنوز می‌خوانم که «غدير خم» روزی است که «در آن روز پیامبر، علی علیه السلام را به عنوان جانشین خود معرفی کرد»، حس می‌کنم در اين بيان «تقليدی» و معهود چيزی نادرست وجود دارد، چيزی که هنوز برای من حل نشده است، چيزی که دوست دارم درباره‌اش تحقيقی انجام دهم. علی «مولا» بود يا «جانشين»؟ تصور «جانشين» برای علی کمال است يا تنزل؟ موافقم که «غدیر آغاز امر سیاسی (Le Politique) در اسلام است»، اما موافق نيستم که «غدير آغاز امر و حکم است و خود منشاء منشئات بی شمار». آيا اگر علی (ع) به حکومت می‌رسيد و بعد از او فرزندانش و نوادگانش يک به يک حکومت می‌کردند جهان وضع بهتری می‌داشت يا انسان بهتری به وجود می‌آمد؟ آيا يک تن می‌تواند جهان را تغيير دهد؟ آيا اصلاً قصد خداوند از آفرينش به وجود آوردن جهانی از هرحيث کامل برای انسان بر روی زمين است؟ خود انسانها، صرف نظر از رهبران و پيشوايان‌شان، چقدر در بهترشدن زندگی و خودشان سهم دارند؟ شيعه و صوفيه دو تأويل از «مولا» دارند، کدام يک بهتر است؟ آيا علی (ع) «مولا» و «ولی» (دوست) است يا «حاکم» و «والی»؟ کدام يک می‌تواند هميشگی باشد و کدام يک می‌تواند برای ما سرمشق باشد؟ و کدام يک به «انسان» بودن ما خدمت می‌کند؟ گمان من اين است که هنوز ما بسيار منزلها در «کلام» در پيش رو داريم. فلسفه پيشکش. 



آدرس دنبالک اين مطلب: http://www.fallosafah.org/main/weblog/trackback.php?id=55
مشاهده [ ۴۱۳۴ ] :: دنبالک [ ۷۸۴۸ ]
next top prev
دفتر يادها گفت و گوها درسها کتابها مقالات کارنامه
يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / جمعه، ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org
Powered By DPost 0.9