راز «عمامه»: عایق‌بندی چندجدارهٔ «مغز»!؟ — فلُّ سَفَه
جمعه، ۷ دی ۱۴۰۳ | 
Thursday, 26 December 2024 | 
شماره: ۶۳۶
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی
درج: يكشنبه، ۲۹ آبان ۱۴۰۱ | ۱۱:۰۷ ب ظ
آخرين ويرايش: يكشنبه، ۲۹ آبان ۱۴۰۱ | ۱۱:۰۸ ب ظ
موضوع: سیاست

  • راز «عمامه»: عایق‌بندی چندجدارهٔ «مغز»!؟

شریعتی در یکی از سخنرانی‌هایش که پیش از انقلاب شنیدم تفسیری کنایه‌آمیز از «عمامه‌گذاری» آخوندها داشت: «آخوندها این پارچهٔ چند لایه را به دور سرشان می‌پیچند تا مبادا چیزی به کله‌شان فرو رود و به مغزشان نفوذ کند!»* شریعتی سخنان بسیاری دربارهٔ «آخوندها» برای گفتن داشت، گاهی در «مدح» آنان سخن می‌گفت و گاهی در «ذم» آنان. و بی‌شک برخی ستایش‌های او نیز عوام‌فریبانه و سرشار از مغالطه بود. او هرگز تحلیل جامعه‌شناختی دقیقی از نسبت «دین» و «آخوند» نداشت و «آخوند» را به «خوب» و «بد» و «مرتجع» و «مترقی» تقسیم می‌کرد و هنوز مانند «حافظ» و دیگر شاعران ایرانی همچون ناصرخسرو بر این گمان بود که «آخوند» در بازی «قدرت» یا «زر و زور» فقط نقش «تزویر» و استفاده از «خدعه» و «حیله» را به عهده دارد و حال آنکه «تزویر» و «حیله» و «خدعه» در نهایت به رفتاری اخلاقی و شخصی اشاره دارد و نه نهادی. «آخوندی» یا به تعبیر نادرست معمول «روحانیت» (درانگلیسی «روحانیت» به معنای صنف یا «آخوند جماعت » را “priesthood” می‌گویند و نه ”spirituality“) «نهاد» است و نه «شخص». و جامعه‌شناس می‌باید «نهاد» و کارکردهای آن را بشناسد و تبیین کند و اینکه چرا این «نهاد» چنین است و چنان. و همین گونه است کار فیلسوف. سخن کوتاه، شریعتی به معنای علمی کلمه «آخوندشناس» نبود و البته «آخوندستیز» هم نبود، آن‌گونه که گاهی به نظر می‌آمد و موجب شهرت یا بدنامی او هم بود. این وظیفه‌ای است که نسل امروز و فردای ما باید در راه آن بکوشد، اگر می‌خواهد از این دور باطل «شاه و شیخ» بیرون رود. و البته همین طور است «روشنفکران». ما هنوز حتی کتابی درست و حسابی در شناخت «روشنفکران» نداریم. ما همین طور که ندانستیم «پادشاهی چیست؟»، و هنوز هم نمی‌دانیم، نفهمیدیم که «آخوند چیست؟»، نفهمیدیم «فلسفه چیست؟»، نفهمیدیم «علم چیست؟» یا «روشنفکر» و «دانشگاهی» و «دانشمند» و «پژوهشگر» و «دانشور» و «محقق» کیست؟ اگر «روشنفکران» و «دانشگاهیان» ما می‌دانستند که «آخوند چیست؟» یا خودشان کیستند هرگز با هیچ آخوندی در یک جا نمی‌نشستند و دست بیعت نمی‌دادند. و ملت ما امروز به این مصیبت «آخوند ـ لات ـ تکنوکرات» دچار نبود ـــ البته جمهوری اسلامی چند صباحی چند پزشک و دکتر و مهندس گاه متدین و گاه نوکرصفت و قدرت‌پرست را به خدمت گرفت تا دانشگاه «امام صادق» سرانجام خدمتگزاران روباتیک اما کودن او را بپروراند! اما نهضت مدرک‌بخشی دانشگاهی (کاری که هیچ پادشاهی نکرد) به شیوه‌ٔ «عمامه‌گذاری» آخوندی و حوزوی بر سر این کشور و خود این «نظام» آورد آنچه آورد. همدست و هم‌‌پیمان تاریخی آخوندها یا «شاه» است یا «عوام» ــــ و البته بیش‌ترغوغا، یا اراذل و اوباش. آخوندها در به کار گیری اراذل و اوباش به نام خدمت به «دین» تاریخی طولانی در پشت سر دارند.      

باری، در حکمت «عمامه‌گذاری»، «ریش و تسبیح و نعلین» و «حجاب» و «چادر» و دیگر وسایل «مسلمان‌نمایی» یا «تلبیس ابلیس» پیش از اینها و بیش از اینها می‌باید سخن می‌گفتیم و بگوییم. اما می‌باید اکنون بر همگان روشن شده باشد که «آخوند» چیزی جز لباس نیست. علم و تقوا نیازی به لباس ندارد. «لباس آخوندی» نه «علم» یا «فهم» می‌آورد نه «تقوا». از بسیاری «آخوندها» لباس‌شان را که بگیرید دیگر هیچ چیز نیستند. نه کسی آنها را می‌شناسد و نه کسی به آنها احترام می‌گذارد و نه نانی از راه دین می‌توانند بخورند. ظاهرسازی‌های دینی همه برای «عوام» است. 

اما برعکس بودند و هستند اندک «طلبه‌ها» یا «آخوندها»یی که مدتی در این «لباس» بودند، اما خوشبختانه «عمامه‌»هایشان «نفوذپذیر» بود و آن‌قدر شعور و وجدان و فهم داشتند که بگذارند سرشان هوایی بخورد و چیزی به کله‌شان و مغزشان فرو رود. در نتیجه، از این «لباس» بیرون آیند تا به سعی و تلاش و کار خود، و نه «لباس»، امروز از مشاهیر علم و ادب روزگار شوند، از جمله: عباس زریاب خویی، سید جعفر شهیدی، محمدرضا شفیعی کدکنی، غلامحسین ابراهیمی دینانی، محمد مجتهد شبستری و .... بی‌شک کسی که اهل علم و اندیشه و تقوا باشد برای شناساندن خود نیازی به «لباس کار» ندارد: پزشک و مهندس و آموزگار مدرسه و دبیرستان و دانشگاه نیازی ندارند «لباسی» خاص بر تن کنند تا مردم بدانند آنان در چه کاری ماهرند. آنان لب به سخن بگشایند «مهارت» و «توانایی» خود را آشکار می‌کنند. 

شریعتی فکلی و بی‌ریش، مهندس بازرگان فکلی و دیگر روشنفکران دینی معاصر، و صوفیان و عارفان و شاعران سده‌های گذشته، با زبان و قلم و اندیشهٔ خود «خدمت‌ها»یی به اندیشهٔ دینی کرده‌اند که هرگز هیچ آخوندی، از واعظ تا فقیه، نتوانسته است به اسلام بکند. شما هرگز نمی‌توانید حتی یک مقاله از این «عمامه‌داران» پرمدعا بیابید که توانسته باشد مفهومی قرآنی مانند «جهاد» یا «طاغوت» یا «امر معروف و نهی منکر» را به زبانی علمی و تحقیقی برای نسل امروز بیان کند، تا چه رسد مفهومی در علوم امروز. بی‌شک، اگر شریعتی بی‌ریش و فکلی و بازرگان فکلی و دیگر روشنفکران دینی و دانشگاهی فکلی پیش از انفلاب، همچون نصر و شایگان و حمید عنایت، نبودند «عمامه‌داران» هرگز نمی‌توانستند بر جایی تکیه زنند که اکنون تکیه زده‌اند. عزت و ذلت از خداست و آنان که «عزّت» خود را به ناحق و به زور ربوده‌اند زود باشد که طعم «ذلّت» را نیز بچشند.

سه‌شنبه، ۲۴ آبان، ۱۴۰۱


Telegram: @fallosafahmshk




آدرس دنبالک اين مطلب: http://www.fallosafah.org/main/weblog/trackback.php?id=636
مشاهده [ ۱۱۳۰ ] :: دنبالک [ ۰ ]
next top prev
دفتر يادها گفت و گوها درسها کتابها مقالات کارنامه
يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / جمعه، ۷ دی ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org
Powered By DPost 0.9