«کافر» کیست؟: اگر «محمد» (ص) باز برمی‌خاست با او چه می‌کردند؟ (۱) — فلُّ سَفَه
دوشنبه، ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ | 
Monday, 29 April 2024 | 
شماره: ۶۴۳
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی
درج: دوشنبه، ۲۱ آذر ۱۴۰۱ | ۲:۵۷ ق ظ
آخرين ويرايش: دوشنبه، ۲۱ آذر ۱۴۰۱ | ۳:۰۱ ق ظ
موضوع: دين

  • «کافر» کیست؟: اگر «محمد» (ص) باز برمی‌خاست با او چه می‌کردند؟ (۱)

«جاهلیت قرن بیستم و بیست و یکم» کیست؟: «روشنگری»، «لیبرالیسم»، «لیبرال دموکراسی»، «کمونیسم» یا «احیای خلافت اسلامی» و «شریعت‌گرایی» و «آخوندسالاری اسلامی»؟ برای اینکه ببینیم «کفر» و «اسلام» در معنای تاریخی چیست بهتر است مقایسه‌ای بکنیم. تصور کنید که اگر امروز «کافران» (به تعبیر قرآنی) در کشوری حاکم بودند و «محمد» (ص) به پیامبری مبعوث می‌شد «کافران» برای مقابله با او چه می‌کردند؟ نخست، گروه‌های «فشار»، موسوم به «حزب ...»، با شعار «حزب فقط حزب ...» و «رهبر فقط ...» به جلسات سخنرانی او حمله می‌کردند، او را در کوچه و خیابان «کتک می‌زدند»، بعد، او را از «کار بیکار» و «خانه‌نشین» می‌کردند، «انتشار» سخنان یا کتابش را ممنوع می‌کردند، در روزنامه‌ها او را «جاسوس این و آن» و «مروج فلان و بهمان» معرفی می‌کردند، تارنماهای او را می‌بستند، دسترسی به «اینترنت» را محدود می‌کردند، «پیروانش» را می‌گرفتند و «شکنجه» می‌کردند و سرانجام اگر از پیروان او نمی‌ترسیدند و برای «نظام» هزینه نداشت یا او را می‌گرفتند و به جرم «ارتداد» و «توهین به مقدسات» یا «انحراف» و «فساد فی‌الارض» و «محاربه» یا «تبلیغ علیه نظام» و «اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی» و «براندازی» و «همکاری با دولت متخاصم» و دیگر اتهام‌هایی از این دست به زندان می‌انداختند، و یا اگر می‌توانستند از او «اعترافی» برای پخش در تلویزیون می‌گرفتند، یا او را در زندان به طریقی غیرمستقیم می‌کشتند و یا به‌طور رسمی اعدام می‌کردند و یا اگر امکان به زندان افکندنش نبود او را «ترور» می‌کردند و می‌انداختند به گردن یکی از گروه‌های مشهور تروریستی یا نفوذی‌های «کشورهای متخاصم و دشمن» یا دست بالا گروه‌های «خودسر». 

حال پرسش این است که اگر «محمد» عصر ما به فراست و درایت یا به مدد غیب درمی‌یافت که قصد زندانی کردن یا کشتن او را دارند، آیا امروز نیز همچون گذشته از کشور می‌گریخت و می‌رفت در یکی از کشورهای همسایه و سپاهی گرد می‌آورد و با کمک «مهاجرین و انصار (مردمی بیگانه با قوم و قبیلهٔ خودش)» اعلام «جهاد» می‌کرد و به کشور خود می‌تاخت یا مردم را به «خشونت‌پرهیزی» و «اصلاح‌طلبی» اندرز می‌داد؟ یا اگر می‌خواست «عملیات مسلحانه» علیه «کافران» به راه بیندازد، آیا کشورهای همسایه به او چنین اجازه‌ای می‌دادند یا کشورش اجازه می‌داد آنجا را «پایگاه» خود برای «جهاد» علیه «نظام» کشورش کند؟ پاسخ ظاهراً این است که دیگر دوران این چیزها گذشته است و آخرین آن را هم فیدل کاسترو در کوبا انجام داد، مگراینکه کشورهای جنگ‌زده و از هم پاشیده‌ای همچون افغانستان یا عراق و سوریه و لبنان باشند که در آنها بتوان دور از چشم «دولت» سربازگیری کرد و «جهاد» کرد، تازه آن هم اگر ارتشی قوی به سراغ‌شان بیاید معاوم نیست که چقدر تاب بیاورند. بعد هم مجاهدانش شاید چیزهایی همچون طالبان و داعش و دیگران از کار درآیند که ملت «اسد» روسی و «صدام» روسی و «قذافی» روسی را به هرچه «ملا» و «آخوند» است ترجیح دهند!  

یک پاسخ برای اینکه چرا دیگر پیامبری ظهور نکرد و نمی‌کند، و چرا تعداد ادیان ابراهیمی موجود ۳ تا بیش‌تر نیست، با این همه پیامبری که خدا فرستاد و البته بیش‌تر آنها «رانده» یا «کشته» شدند، همین است که «پیامبران» در جامعه‌هایی ظهور کردند که چیزی به نام «دولت» و «دین رسمی» در آنها وجود نداشت. پیامبرانی که در جامعه‌هایی ظهور کردند که «دولت» داشت هیچ کدام نتوانستند «کاری» کنند: از اصحاب کهف تا موسی (ع) و عیسی (ع). موسی (ع) نتوانست در جامعهٔ «مصر» کاری کند و «انقلابی علیه فرعون» به پا کند، تنها کاری که او توانست بکند بیرون بردن قوم خود از مصر بود، آن هم به مدد «بلایا» یا «تحریم‌های هدفمند و هوشمند الهی» که فقط شامل «نظام حاکم» نمی‌شد بلکه مردم مصر را نیز شامل می‌شد. تازه توجه کنید که موسی (ع) همچون برادر برای فرعون بود و با او بزرگ شده بود! خود موسی را هم خدا به داخل خانهٔ فرعون پدر برده بود! قهرمان اصلی داستان موسی (ع) خود خدا بود، چون یهودیان «مستضعف» بودند و نمی‌توانستند «جهاد» کنند و کاری برای نجات خود بکنند، و «نظام» بسیار قوی‌تر از آنها بود، و تنها باید خود خدا آنان را نجات می‌داد. خدای یهودیان یا یهوه هم این کار را کرد. عیسی (َع) را هم که فریسیان (شریعت‌گرایان یهود) به رومیان به عنوان «مدعی پادشاهی» یا «برانداز» فروختند تا به صلیب کشند. «کلیسا»ی مسیح و مسیحیان البته بیش از ۳۰۰ سال بعد از او با «شهادت طلبی»‌های مظلومانه و نمایش ایمان حتی در دهان شیر و «خشونت‌پرهیزی» توانستند دل‌های سخت امپراتوران رومی را نرم کنند و رومیان را مسیحی کنند و «امپراتور» را گوش به فرمان خود کنند و بعد بکنند آنچه کردند و آن نوع حکومتی را پدید آورند که تاکنون مثالی عبرت‌آموز از «حکومت دینی» و «آخوندسالاری» برای جهانیان بوده است، هرچند «آخوندهای مسلمان» اکنون در حال پیشی گرفتن از آنان هستند و نمونه‌های بی‌همتایی از شکنجه و تجاوز جنسی و کودک‌کشی آفریده‌اند که آخوندهای مسیحی حتی فکرش را هم نمی‌توانستند بکنند. هیچ دینی به اندازه مسیحیت «خشونت‌پرهیز» و مدعی «محبت» و «همسایه‌دوستی» و «تسلیم در برابر سیلی» نبوده است اما هیچ دینی هم تاکنون به وحشیانّه‌ترین شکل، یعنی آدم‌سوزی، روشنفکر و فیلسوف و دانشمند و ناراضی دینی یا ناهمرنگان مذهبی را به اتهام «جادوگری» نکشته است؛ حتی به مردگان نیز رحم نکرده است و آنها را نبش قبر کرده و گور به گور کرده و باز سوزانده است.

بنابراین، اگر «محمد» (ص) تنها پیامبری بود که پیروز شد دلایل آن را باید در اوضاع و احوال جامعه‌ای جُست که در آن دیده به جهان گشود. او آن‌قدر نیکبخت بود که در سرزمینی قدم به جهان گذاشت که هنوز چیزی از «دولت» یا «نظام» یا «شاه» و «آخوند» نمی‌شناخت. و البته هیچ دولت بیگانه‌ای هم در خیال دخالت در امور داخلی آن نبود. و رؤسای قبایل هم آن‌قدر توانایی نداشتند که بروند با دولت‌های شرق یا غرب پیمان‌های ۲۵ ساله ببندند و از آنان «سلاح» و رهنمود «سرکوب» بگیرند یا مستشاران و سربازان آنان را به خدمت بگیرند. او در جامعه‌ای دیده به جهان گشود که هر آدمی که دستش به دهانش می‌رسید دست کم شمشیری و اسبی یا شتری داشت. چه نیکبخت بودند مردمان عصر بدویت که هنوز دولتی نداشتند که آنان را خلع سلاح کند و بعد با اراذل و اوباش پست فطرت و فرومایه‌‌اش و ناجوانمردی با آنان و زندگی و خانوادهٔ آنان کاری کند که فقط پست‌ترین آدمیان روی زمین همچون «سربازان واگنر» پوتین قادر به انجام آن هستند. کاری که اکنون می‌باید بکنیم این است که ببینیم «مسلمانان حاکم» (منظور «اسلام دولتی» و «دین زور» و «اسلام آخوندی» است) یا «آخوندسالاری‌های اسلامی» امروز به نام «امارت اسلامی» یا «ولایت فقیه» چه شباهت‌هایی با مسلمانان و کافران صدر اسلام دارند، آیا اینان اصلاً به «مسلمانان» آن عصر شبیه‌‌‌ترند یا به «کافران» و «جاهلیت» آن عصر؟

یکشنبه، ۲۰ آذر، ۱۴۰۱


Telegram: @fallosafahmshk



آدرس دنبالک اين مطلب: http://www.fallosafah.org/main/weblog/trackback.php?id=643
مشاهده [ ۷۵۱ ] :: دنبالک [ ۰ ]
next top prev
دفتر يادها گفت و گوها درسها کتابها مقالات کارنامه
يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / دوشنبه، ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org
Powered By DPost 0.9