«ادبیات» چیست!؟ — فلُّ سَفَه
دوشنبه، ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ | 
Sunday, 28 April 2024 | 
شماره: ۶۶۲
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی
درج: چهارشنبه، ۱۶ فروردين ۱۴۰۲ | ۱۱:۴۷ ب ظ
آخرين ويرايش: چهارشنبه، ۱۶ فروردين ۱۴۰۲ | ۱۱:۵۶ ب ظ
موضوع: ترجمه

  • «ادبیات» چیست!؟

از جمله چیزهایی که ما «امروزی‌ها»، یا به قول شاعر «اهالی امروز» (یا به قول برخی از «علما»:‌ «مدرن‌ها»)، برای فهم زبان فارسی نیاز داریم یکی هم دانستن زبان انگلیسی است، و این سخن نه فقط در خصوص کلماتی درست است که به صورت اصلی وارد زبان فارسی شده‌اند، مانند «کنترل» و «مدرن» و «ایده» و «رادیکال» و «اگزیستانس» و «اگزیستانسیل» و «آیرونیک» و کلماتی از این قبیل، بلکه حتی در مواردی درست است که به نظر می‌آید با کلمه‌ای قدیمی و آشنا سر و کار داریم. امروز کم‌تر واژه یا جمله‌ای در زبان فارسی روزنامه‌ها یا شبکه‌های خبری یا شبکه‌های اجتماعی هست که نتوان آن را لفظ به لفظ و راحت و بی درد سر به انگلیسی برگرداند، چون در واقع به همین گونه به فارسی برگردانده شده است. یکی از این واژه‌ها «ادبیات» است. چند روز پیش در خبری از بی بی سی به یکی از این کلمات آشنا اما بی‌معنا برخوردم. نمی‌دانم وقتی از قول بی بی سی (۳۰ مارچ ۲۰۲۳) می‌خوانیم: «محمدعلی ابطحی، رئیس دفتر پیشین خاتمی در واکنش به توییت جواد سلیمانی، امام جمعه شهرستان لاهیجان درباره حجاب اجباری نوشته است: ”آقای امام جمعه محترم بی‌حجاب‌ها دشمن خارجی نیستند که شهر سقوط کند. فرزندان این آب و خاک هستند. بیسیم نزنید. ادبیات شما فقط به گسترش بی‌حجابی می‌انجامد». آیا شما می‌فهمید که مقصود از «ادبیات» در اینجا چیست؟ آیا امام جمعهٔ شهر «اهل ادبیات» است؟ نویسنده یا شاعر یا ادیب است؟ یعنی، آیا مقصود همان چیزی است که همه از قدیم به نام «ادبیات» می‌شناسیم، یعنی «نوشته‌های هنری و زیبایی که ارزش نگهداری و مطالعه و بازخوانی‌های پی در پی را دارند»؟ یا آیا مقصود از «ادبیات» در اینجا «زبان» یا «واژگان» یا «طرز سخن گفتن» یا «سخنان» شخص است، چنان‌که مثلاً در قدیم به ما می‌آموختند: «با زبان خوش با مردم سخن بگویید»، «درشتی مکنید»، «ادب داشته باشید»، «درست حرف بزنید»، یا حتی گاهی تشر می‌زدند که «این چه طرز حرف زدن است، درست حرف بزن، بچه!» شاید بهتر می‌بود که آقای ابطحی خیلی راحت می‌گفتند: «این طرز حرف زدن/سخنان شما فقط به گسترش بی‌حجابی می‌انجامد»! و پای «ادبیات» را به میان نمی‌کشیدند. اما به‌راستی چرا این «ادبیات» این همه سر زبان‌ها افتاده است و ما فراموش کرده‌ایم که قبلاً چگونه سخن می‌گفته‌ایم؟ 

یا هنگامی که در «تلگرام» یکی دیگر از علما، مهدی خلجی، می‌خوانیم: « ... و در ادبیات پژوهشی مربوط به هر موضوع و مقوله‌ای در نظر گرفته شوند» (۱۳ مارچ ۲۰۲۳). در اینجا مقصود از «ادبیات پژوهشی» چیست؟ یا در جایی دیگر: «گمان دارم وقت نقد جدی ادبیات نقد دین در ایران فرا رسیده» (۱۱ جولای ۲۰۲۲)، مقصود از «ادبیات نقد دین» چیست؟ آیا در اینجا مقصود از «ادبیات» همان چیزی است که این کلمه از قدیم داشته است یا ما آگاهانه به آن معنایی نو داده‌ایم؟ یا آن را ناآگاهانه و به تقلید و نیندیشیده از جایی دیگر برداشته‌ایم و وارداتی است و خودمان هم نمی‌دانیم داریم چه می‌گوییم؟ 

خب، برای اینکه معنای «ادبیات» در سخن این بزرگواران را دریابیم بد نیست سری به معادل معمول «ادبیات» در انگلیسی بزنیم، یعنی “literature”، چون هرچه باشد «کار کار انگلیسی‌هاست، وگرنه ما کجا می‌توانستیم چنین چیزهایی و چنین معناهای امروزی از خودمان در بیاوریم!؟» نخست، در فرهنگ‌های برخط انگلیسی و فارسی چرخی بزنیم، مگر از نادانی رها شویم. 

فرهنگ برخط کیمبریج کلمهٔ انگلیسی “literature” را که ما بی‌درنگ و بی برو برگرد به «ادبیات» ترجمه می‌کنیم، بدین گونه برای ما معنا می‌کند:  


 https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/literature

Written artistic works, especially those witWritten artistic works, especially those with a high and lasting artistic value:

Classical/modern literature

“Wuthering Heights” is a classic of English

۱. آثار هنری مکتوب، به‌ویژه آثاری با ارزش هنری بالا و ماندگار

مثال: ادبیات قدیم یا کهن/ادبیات جدید یا امروز

خب تا اینجا حرفی نیست، این را گویا همه می‌دانیم.

اما بعد: 


All the information relating to a subject, especially information written by experts:
It’s important to keep up-to-date with the literature in your field.
There is very little literature on the disease.
All the information written about a subject:
The medical literature is full of examples of accidental discoveries that led to important advances in science.
 
Literature is also printed material published by a company that informs people about its products or services: They handed out literature at the meeting about their new softwar

۲. هرگونه اطلاع و خبر دربارهٔ موضوعی، به‌ویژه اطلاعلاتی که کارشناسان یا متخصصان آن را نوشته باشند. 

مثال‌ها در انگلیسی: ۱. مهم است که از تازه‌ترین نوشته‌ها و اخبار[ادبیات!؟] مربوط به حوزهٔ کارتان آگاه باشید. ۲. دربارهٔ این بیماری نوشته‌هایی [ادبیات!؟] بسیار اندک هست.

 ۳.  هر اطلاع و خبری که  دربارهٔ موضوعی نوشته شده باشد. 

۱. کتاب‌های [ادبیات!؟] پزشکی پُر از نمونه‌هایی از کشف‌های اتفاقی‌اند که به پیشرفت‌هایی مهم در علم انجامیدند.

۴. دفترچه‌ها [ادبیات!؟] ی راهنمای محصولات صنعتی. شرکت‌های صنعتی کتابچه‌ها یا دفترچه‌هایی [ادبیات!؟] برای مشتریان کالای خود فراهم می‌کنند که در جعبهٔ هر دستگاه برقی هست.

خب ابطحی (؟) و خلجی، و کسانی همچون آنان که کم هم نیستند، چون این داستان «ادبیات» تازه نیست و حتماً بسیاری دیگر پیش‌تر آن را تذکر داده‌اند و «امر معروف و نهی منکر» را به جا آورده‌اند، گویا در اینجا «ادبیات» را در برابر همین معنای دوم «لیتراچر» در انگلیسی به کار می‌برند. اما آیا سخن گفتن از «ادبیات پزشکی» در فارسی معنایی دارد؟ آیا ما در زبان فارسی به هر چیز مکتوب یا چاپ‌شده‌ای «ادبیات» می‌گوییم؟ «ادب» و «ادبیات» در عربی و فارسی به چه معنایی است و ما تاکنون آن را چگونه فهمیده‌ایم؟ آیا «ادبیات فقهی» یا «ادبیات پژوهشی» یا «ادبیات نظامی» یا «ادبیات صنعتی» برای ما معنایی دارد؟ یا سخن گفتن از اینکه باید از «ادبیات (نوشته‌ها یا مقالات و کتاب‌های) مربوط به حوزهٔ کارت» آگاه باشی؟ یا ادبیات (دفترچهٔ) آیفون را نگاه کن ببین چی نوشته؟ 

اکنون سری به فرهنگ‌های انگلیسی به فارسی بزنیم، ببینیم هموطنان زباندان دیگرمان چگونه این اصطلاح را فهمیده و ترجمه کرده‌اند. 
۱. داریوش آشوری (۱۳۷۴)، فرهنگ علوم انسانی، در برابر“literature” دو برابرنهاده دارد: الف) ادبیات؛ ب) نوشتارگان [نوشته‌های یک زمینه یا رشته].

آشوری در خصوصی معنای دوم به شیوهٔ معمول خود دست به واژه‌سازی زده است (نوشتارگان. من این واژه را در برابر “corpus” به کار می‌برم)، اما ظاهراً این یکی چندان نگرفته است. علاوه بر این، او از معنای سوم (دفترچه و کتابچهٔ کالاهای صنعتی) یادی نمی‌کند. 

۲. علی محمد حق‌شناس و دیگران (۱۳۸۰)، فرهنگ معاصر هزاره: انگلیسی ـ فارسی، در برابر“literature” پیشنهادهایی بیش‌تر دارد: الف) ادبیات، ب) آثار ادبی، ج) نوشته‌ها، کتاب‌ها، د) (محاوره) بروشور، دفترچه. 

چنانکه پیداست عیب فرهنگ‌های انگلیسی ـ فارسی یا واژه‌‌نامه‌های تخصصی این است که تنها معادل یا برابر را پیشنهاد می‌کنند و مانند فرهنگ‌های انگلیسی کلمه را در جمله و در کاربرد معنا نمی‌کنند و توضیح نمی‌دهند. از همین رو، بر ما دانشجویان است که نخست به فرهنگ‌های انگلیسی به انگلیسی رجوع کنیم و بعد برای رای‌زنی و مقابله به فرهنگ‌های انگلیسی - فارسی.  

«زبان» و «ترجمه» در علوم انسانی و ادبیات و فلسفه دارای اهمیتی بیش از دیگر علوم است، هرچند هیچ علمی بی‌زبان نیست. فلسفه و ادبیات و علوم انسانی همچون علوم تجربی با «امور واقع» سر و کار ندارند و با امور واقع سنجیده نمی‌شوند. در پزشکی و داروسازی و فیزیک و ریاضیات مهم نیست که ما به دارویی چه نام می‌دهیم یا چه «نمادها»یی را به کار می‌گیریم یا از چه زبانی بهره می‌بریم (هرچند در آنجا هم بی دلیل نامگذاری نمی‌کنند و «قرارداد» مهم است و دلبخواهی نیست)، انگلیسی یا فارسی، چون مهم «مدلول» است که در «جهان تجربی» است و نام‌ها به آن اشاره می‌کنند. از همین رو پزشکان و داروسازان و مهندسان و دیگر اهل فن می‌توانند زبانی را به کار گیرند که فقط خودشان آن را بفهمند و کسی دیگر از آن سر در نیاورد. رسم به کار بردن کلمات بیگانه در زبان هم از رسوم اهل فن از آخوندها تا پزشکان و مهندسان و دیگر اصحاب علم بوده است. به عبارت دیگر، اصلاً مهم نیست که آخوندها یا پزشکان و مهندسان و فیزیکدانان و ریاضیدانان به فارسی سخن بگویند یا به عربی یا به انگلیسی یا به زبانی یأجوج و مأجوج و ترکیبی از هردو زبان. اما زبان در فلسفه و ادبیات و علوم انسانی «زبان مشترک» ملتی در طی هزاره‌هاست، انباشته از تاریخ و سنت و جهانی زیسته در کلمات. این «زبان مشترک» ادبی نویسندگان و شاعران است که فرهنگ و سنّت و زیست‌جهان ملتی را در طی هزاره‌ها نگاه می‌دارد و به او هویتی متمایز از دیگران می‌بخشد. هنگامی که می‌خوانیم «وجود ما معمایی است حافظ/که تحقیقش فسون است و فسانه»، دیگر نباید خود یا خواننده را با کلمهٔ «اگزیستانس» بفریبیم، یا هنگامی که می‌خوانیم «کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را»، دیگر نباید «وجود» را به جای «هستی» بگذاریم. 

ایران بدون آثار ادبی فردوسی و ناصر خسرو و خیام و سنایی و عطار و نظامی گنجوی و مولوی و سعدی و حافظ چه می‌بود؟ زبان هر ملتی «جهان»ی می‌زاید و می‌سازد که زبان ملتی دیگر را به‌راحتی بدان راه نیست. هر زبانی «جهانی» دارد و با هر زبانی ما به جهانی قدم می‌گذاریم که «جهان تجربی» و همگانی ما نیست. زبان ادبیات جهان روح و دل و ذهن و درون و اندیشه را می‌گشاید. «ترجمه» کلیدی است که ما برای ورود به این جهان داریم. ترجمه، برخلاف آنچه معمولاً تصور می‌شود، به معنای «انتقال مفاهیم از زبانی بیگانه به زبانی بومی» نیست. ترجمه، به معنای دقیق، روندی است که هرچیز نامفهوم را بدان وسیله معنادار می‌کنیم، ما برای فهم بسیاری از واژگان ادبی خودمان نیاز داریم به فرهنگ‌های فارسی و مقالات تخصصی رجوع کنیم و حتی دست به پژوهش بزنیم تا بتوانیم توضیحی برای معنای آنها بیابیم: چه کسی تاکنون توانسته است به قطع و یقین بگوید که معنای «قلندر» یا «رند» در کاربرد شاعران و نویسندگان فارسی چیست؟ 

زبان‌های خارجی نیز به همین گونه است. هر کلمه می‌تواند بیش از یک معنا داشته باشد و آن معانی دیگر در زبانی دیگر با همان نخستین معادل فهم‌پذیر نیست. ما در فارسی کلمهٔ «شیر» را داریم که از آن دست کم ۳ یا ۴ چیز می‌فهمیم: ۱) مایع سفید رنگ نوشیدنی که از پستان حیوانات پستاندار دوشیده می‌شود. ۲) حیوان درنده و شکوهمند و ترسناکی که سلطان جنگل نامیده می‌شود. ۳) شخص دلیر.۴) اهرمی یا دسته‌ای متصل به لوله برای باز و بسته کردن جریان آب یا گاز یا دیگر مایعات از آن. 

اگر کسی بخواهد این کلمه را به انگلیسی ترجمه کند باید به حای کلمهٔ واحد فارسی «شیر» که مشترک لفظی و دارای ۴ معناست از ۴ کلمه یا بیش‌تر در انگلیسی استفاده کند و نه از یک کلمه. ۱) “milk”. ۲) “lion”. ۳)  “ [the] brave” ۳) “tap”. این نکته در خصوص هر زبانی و کلمات چندمعنایی آن نیز درست است. ما به‌ندرت در زبانی کلماتی داریم که تک‌معنا باشند.      

اکنون بیایید «ادب» را به انگلیسی ترجمه کنیم، برای ترجمهٔ «ادب» با توجه به کاربردهای مختلف آن در متون این برابرها را می‌توان پیشنهاد کرد:

۱. «ادب» به معنای «ادبیات» (“literature”)

۲. «ادب (ادب داشتن)» به معنای «رفتار شایسته»، «حُسن معاشرت»، «برخورد خوب و شایسته»  (“politeness”, “good manners”, “courtesy”, “etiquette”)

۳. «ادب (ادب کردن)» به معنای «مجازات» کردن کسی و به راه آوردن او و مقید کردن او (“punishment”, “discipline”)

۴. «ادب» به معنای «تهذیب» و «پیراستگی» (“edification”, “refinement”)

۵. «ادب» به معنای «انسان‌گرایی»، یا مطالعهٔ دستور زبان و صرف و نحو و علم لغت و «دانش‌های انسانی» (ادبیات و تاریخ و فلسفه) (“humanism”, “humanities”)

۶. «ادب» به معنای «آداب‌دانی» و «رفتار متمدنانه» و «مؤدبانه» (“civility”)

۷. «ادب» به معنای «فرهنگ» و «فرهیختگی» (“culture”, “sophistication”)

چنانکه می‌بینید «ادب» کلمه‌ای بسیار پُرمعناتر از کلمهٔ “literature” در زبان انگلیسی است. «لیتراچر» تنها یکی از برابرهای «ادب» است. اما اینکه چرا در انگلیسی “literature” برای هرچیز مکتوب یا چاپی به کار رفته است، احتمالآ به ریشهٔ آن برمی‌گردد که به معنای «یاد گیری یا آموختن از روی حروف الفبا» بوده است. در عربی «ادب» به معنای «آموختن» و «فرهیختن» بوده است.   
اکنون ما برای معانی و کاربردهای دیگر کلمهٔ “literature” در زبان انگلیسی نیز همین کار را می‌باید بکنیم، چنان که برای معانی متعدد هر کلمه‌ٔ دیگری می‌باید واژه‌ای متناسب با آن بیابیم. مگراینکه تصور کنیم چون این کاربرد غلط را سال‌هاست افرادی دارند به کار می‌برند و خودشان یا دیگران می‌فهمند که دربارهٔ چه چیزی دارند سخن می‌گویند پس همچنان به کار خود مشغول باشند! ما البته نمی‌توانیم کسی را ملزم و مجبور کنیم که «درست» بنویسد یا درست «سخن» بگوید، اما دست کم می‌توانیم این «ارزش» را به وجود آوریم که چیزی به نام «ادب» و «ادبیات» هست که فرد عامی را از فرد فرهیخته جدا می‌کند. فردی که نمی‌تواند «درست» بنویسد یا سخن بگوید نمی‌تواند جایی در میان «اهل ادب» داشته باشد. همین و بس.

قلندران حقیقت به نیم‌جو نخرند

قبای اطلس آن‌کس که از هنر عاری استب

به هر تقدیر، زبان ما هم مانند هرچیز دیگرمان از محیط زیست تا اقتصاد و سیاست و حکومت و آموزش و خانواده می‌تواند در معرض آلودگی و نقصان و کژی و کاستی و بدرفتاری و زوال و انحطاط قرار گیرد و کسانی که می‌فهمند یا دستی به قلم دارند دست کم این آگاهی را باید بیابند که با «زبان» نیز همچون «طبیعت» و «انسان» و «حیوان» و هر چیز زندهٔ دیگر نباید هرطور که دل‌شان خواست رفتار کنند. همهٔ ما در آلودگی طبیعت سهمی داریم. چون زندگی ما به هر حال با نابود کردن بخشی از منابع طبیعت ملازم است. همهٔ ما نیز در آلودن و نابود کردن و کژدیسگی زبان نیز سهمی داریم، چون همهٔ ما ناگزیر از سخن گفتن و نوشتن هستیم و همواره نیز آگاه نیستیم که چه می‌گوییم یا می‌نویسیم! اما همواره راهی هم برای «اصلاح» هست. بدون دانش و خودآگاهی نمی‌توانیم از نابودی محیط زیست جلوگیری کنیم. بدون آشنایی با «ادبیات» و حفظ حریم نوشتن و سخن گفتن نیز نمی‌توانیم خطاهای خود را از میان ببریم. ما ارباب «زبان» نیستیم و «زبان» بندهٔ ما نیست. ما آفرینندهٔ زبان نیستیم، بلکه آفریدهٔ «زبان» هستیم. 




آدرس دنبالک اين مطلب: http://www.fallosafah.org/main/weblog/trackback.php?id=662
مشاهده [ ۶۰۴۲ ] :: دنبالک [ ۰ ]
next top prev
دفتر يادها گفت و گوها درسها کتابها مقالات کارنامه
يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / دوشنبه، ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org
Powered By DPost 0.9