چند قضاوت — فلُّ سَفَه
دوشنبه، ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ | 
Sunday, 28 April 2024 | 
شماره: ۱۴۴
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی
درج: جمعه، ۱۸ اسفند ۱۳۸۵ | ۲:۵۹ ق ظ
آخرين ويرايش: جمعه، ۱۸ اسفند ۱۳۸۵ | ۳:۵۴ ب ظ
موضوع: زندگی

  • چند قضاوت

با اينکه طالعم گفته بود که بروم دنبال کار خودم وبه کارهايم برسم، اما چون سری به «زمانه» زدم (بايد «اينترنت» را جدی بگذارم کنار)، چيزی خواندم که باز دوست دارم در اينجا درباره‌ی آن بنويسم. اما ابتدا يک يادآوری. اين صفحه همان‌طور که از نامش پيداست بخشی از «سايت» من است که «روزنامه» نام دارد و مقصود از بخش «روزنامه»ها يادداشتهای روزانه‌ای است که من برای خودم و کسانی که مخاطبانم هستند می‌نويسم. اين دفتر بيانگر درگيری و مواجهه‌ی من با جهان اطرافم است و نه با اين يا آن شخص. و اگر درباره‌ی اشخاص می‌نويسم، انديشه‌هايشان يا رفتارهايشان، برای اين است که به جهان من وارد می‌شوند. و اگر خودنمايی می‌کنم، برای خودم می‌کنم. اين دفتر نه مانند «دفتری کاملاً خصوصی» است که من هرچه در واقع می‌انديشم در آن ثبت شود (و کاملا امپرسيونيستی و شخصی باشد)، و لذا من آن را از چشم اغيار پنهان کنم، و نه مبادرت به مقاله‌نويسی و کتاب‌نويسی است که من خواسته باشم بر طبق قواعد پذيرفته‌شده و رسمی چيزی منتشر کنم و بنابراين تابع ضوابط و قواعد جهانی بيرونی و رسمی باشم. اما اين قاعده شامل بخشهای ديگر سايت نمی‌شود و آنها همان طور هستند که از پيش تعريف شده‌اند — يعنی بر طبق قواعد و نظام جهان بيرونی. بنابراين، اين دفتر می‌تواند شامل خصوصياتی از هردو و در عين حال هيچ يک باشد و شايد بهتر باشد آن را «فرزند نامشروع» عصر «سايبر» بدانيد — دورگه‌ای کامل يا «واقعيتی مجازی». اين دفتر شامل تأثرات آنی و لحظه‌‌ای من و در عين حال فهم و انديشه و تحليل من از جهانی است که در آن زندگی می‌کنم، اما واکنشهايم را در عين توجه به اينکه «کيستم» و «کجايم» تنظيم می‌کنم — يعنی می‌دانم که مرا می‌بينند و من چه شخصی هستم، اما در عين حال می‌دانم که مرا نمی‌خواهند همان طور ببينند که در هر جای ديگری می‌بينند، در خيابان يا در دانشگاه و سخنرانی يا در کتابها و مجلات.

و اما سخن من. مهدی خلجی چيزی درباره‌ی «اغواگری پست مدرنيسم» نوشته است که گزارشی است درباره‌ی شروع فلسفه‌ی جديد در ايران تا ترجمه‌ی متون پست مدرن. اينکه گزارش او تا چه اندازه درخور است در اينجا محل اعتنای من نيست. اما قبل از آن می‌خواهم نکته‌ای حقوقی و فنی را به او و مديران «راديو زمانه» يادآور شوم. سايتهای اينترنتی رسمی و نهادی، چه در داخل و چه در خارج از کشور، اگر می‌خواهند اعتباری فرهنگی و علمی داشته باشند، نمی‌توانند همان گونه رفتار کنند که صاحبان وبلاگهای شخصی رفتار می‌کنند. انتشار مقاله يا مصاحبه‌ای در اينترنت، در سايتی رسمی و نهادی، اگر آن نهاد می‌خواهد اعتباری داشته باشد، بايد تابع قواعد و ارزشهای پذيرفته‌شده در جهان بيرونی باشد، يعنی همان جهانی که روزنامه‌ها و مجلات در آن منتشر می‌شوند، حتی اگر بخواهد نوشته‌های عامه‌پسند هم منتشر کند. بنابراين، نويسندگان و گردانندگان «راديو زمانه» بايد با خود بينديشند که آيا گفتارهای آنان به همان صورتی که از سوی خودشان منتشر می‌شود، از سوی منابعی ديگر نيز برای انتشار پذيرفته می‌شود؟ مثلاً، همين نوشته‌ی مهدی خلجی را «نشر دانش» و «جهان کتاب» يا «نگاه نو»، يا هر مجله‌ی فرهنگی ديگری که در خصوص نقد کتاب يا فلسفه منتشر می‌شود، حاضر است بدون «حک و اصلاح» منتشر کند؟

مهدی خلجی برای نشان دادن اينکه فلسفه‌ی «پست مدرن» چگونه در ايران فهميده شده است قضاوتهايی می‌کند که به گمان من دقيقاً تفاوت نوشتار او را با نوشتاری رسمی نشان می‌دهد. او از ترجمه‌ی مقاله‌ای به قلم دکتر رشيديان مثال می‌آورد، اصطلاح hyperreality و معادل مترجم برای آن:

عبدالکریم رشیدیان در ترجمه بخشی از کتاب بودریار با عنوان «مبادله نمادین و مرگ» همه جا Hyperreality را به معنای «واقعیت مفرط» ترجمه کرده؛ یعنی بر پایه معنای لغوی Hyper.

و او بر مبنای اين ترجمه‌ی غلط نتيجه می‌گيرد:

اگر کسی هایپرریالیتی را در آثار بودریار، «واقعیت مفرط» دریابد و ترجمه کند، می‌توان گفت که تقریباً چیزی از نظریه‌های او درنیافته است.

و در پايان هم او نتيجه می‌گيرد:

مقاله «مبادله نمادین و مرگ» در کتاب از «مدرنیسم تا پست مدرنیسم» نوشته لارنس کهون (ويراستار فارسی، عبدالکریم رشیدیان، نشر نی، چاپ دوم، ۱۳۸۱، تهران) در جوار مقالاتی دیگر از پست مدرن‌ها آمده است. اغلب ترجمه مقالات پست مدرن‌ها در این کتاب مثل «واقعیتی مفرط» نامفهوم، آشفته و با این همه، اغواگر است.

دو حکمی که او صادر کرده است هردو «مغالطه» و نادرست است:

(۱) ترجمه‌ی hyperreality به «واقعيت مفرط» هرقدر هم مهمل باشد باز بدان معنا نيست که کسی که اين معادل را به کار می‌برد از توضيح «معنا»ی آن ناتوان است. شخص می‌تواند معادل غلط به کار ببرد، اما توضيح درست بدهد، چون معانی بسياری از اصطلاحات از خود «واژه» بيرون نمی‌آيد. اگر متن ترجمه را بخوانيد خواهيد ديد که تمام آن چيزهايی را که مهدی خلجی گفت می‌توان در تعريف «واقعيت موهوم» يا «مجازی» يا «تصويری» (اين معادل کنونی من) گفت. ”hyper“ مترادف با ”photo“ نيز هست و ”hyperrealism“ را ”photorealism“ نيز می‌گويند. البته اين دو اصطلاح ارتباطی با آنچه بودريار می‌گويد ندارند. و خود اصطلاحاتی جداگانه‌اند. «فوتورئاليسم» سبکی است در هنر که به بازنمايی مفصل و دقيق جنبه‌های پيش پا افتاده و عوامانه‌ی زندگی توجه می‌کند. و باز يک معادل ديگر برای «هايپر» توجه به جزئيات و دقيق شدن در آنهاست.

(۲) ذکر يک نمونه «غلط» و سپس صدور اين حکم که اغلب مقالات اين کتاب نامفهوم و آشفته است نه تنها غيرمنطقی بلکه نامنصفانه و در حکم دادن «پيشداوری بد» به خواننده و «تشويش اذهان» است.

اما از قضا خود مهدی خلجی هم در گزارش خود بی‌اشتباه نيست. نخست، آن طور که او می‌گويد:

کلمه Hyper در معنای لغوی آن، «شدید» «مفرط» و «فوق العاده» فهمیده می‌شود. Hyper active یعنی کسی یا چیزی که فوق العاده فعال است یا Hyper sensitive یعنی کسی که زودرنج و حساس است.

پس عجب نيست که مترجم هم، مانند مهدی خلجی، معنای اين «پيشوند» را بدون کاوش بيشتر همين‌طور بفهمد. اما پيشوند ”hyper“ در زبان انگليسی تنها به معنای «شديد» يا پرکار نيست، بلکه اين پيشوند به معنای «ورای» نيز هست. به همين دليل اين امکان که در زبان انگليسی نيز کسی اين واژه را به معنای «فراواقعيت» (و سوررئال) بفهمد هست. و اين البته اشتباه است (و به همين دليل در انگليسی هم به خواننده‌ی ناآشنا توضيح میدهند که از خود واژه گمراه نشود). اگر در اينترنت ما hyperlink داريم hypertext هم هست. و پيشوند hyper در هردوجا به يک معنا نيست. و ترجمه‌ی هردو به «فراپيوند» و «فرامتن» درست نيست. و اصولا، پيشوند ممکن است به کلی معنای لغوی و تحت‌اللفظی خود را از دست بدهد. چنانکه در «هايپرتکست» مقصود «متن تصويری» است، متنی که در آن می‌توان همه چيز را به هم ارتباط و ارجاع داد، از تصوير تا صدا و نيز متنهای ديگر. ناقد البته نکوشيده است خود معادلی پيشنهاد کند، اما توضيح او هم در اين باره چندان مفهوم نيست که:

«آن‌چه ما واقعیت (ریالیتی) می‌پنداریم، چیزی نیست جز هایپرریالیتی؛ یعنی ارجاع به کدها و جهان کدها ورای واقعیت. کار او بررسی نظام کدها و سرشت و قوانین حاکم بر آن است»

سخن بودريار به گمان من با اين تعبير روشنتر است که بگوييم، به گفته‌ی بودريار، ما امروز با «واقعيتی موهوم»، خيالی يا مجازی (هايپر)، سر و کار داريم که جز مشتی نشانه چيزی نيست، يعنی هيچ «ماديتی» ندارد و فقط در عالم نشانه‌ها خلق می‌شود و در آنجا بايد دنبالش گشت (سوپرمدلها و دختران رويايی در واقع وجود ندارند؛ اما به ما چنين نشان می‌دهند که آنها وجود دارند). بنابراين، ما امروز فقط در جهانی زندگی می‌کنيم که ساخته‌ی تصورات و پندارهاست، و نه البته فقط پندارهای خودمان، بلکه کسانی که می‌توانند برای ما اين «انگاره‌ها» و «پندارها» و «تصويرها» را خلق کنند. نمونه‌اش، همه‌ی چيزهايی که ما مصرف می‌کنيم از «مک دونالد» و «کوکاکولا» گرفته تا «آدامس» و «خميردندان» و تصاويری که از دختران روی جلد مجلات و آگهیهای تبليغاتی از «زن» در ذهن ما نقش می‌بندد. بدين طريق، تصويری که ما از «جامعه»، «زن»، «قهرمان»، «شادی»، «لذت»، «علم»، «هنر» و هرچيز ديگر در ذهن داريم فقط و فقط «تصوير» است و هيچ واقعيتی ندارد. و البته نظامهای اجتماعی و سياسی و وسايط ارتباط جمعی و همين نوشته‌های خود ما کارشان خلق چنين جهانی است. جهانی که فقط تصويری است ساخته شده برای ما. و از همين رو بود که او گفت «جنگ خليج فارس اتفاق نيفتاده است!» و اين نتيجه‌ی همان چيزی بود که نيچه زودتر از همه گفت: «چگونه جهان افسانه شد». و هايدگر با تعبير «عصر جهان- تصوير» از آن سخن گفت و بودريار هم از آنان پيروی کرد.



آدرس دنبالک اين مطلب: http://www.fallosafah.org/main/weblog/trackback.php?id=144
مشاهده [ ۵۶۹۲ ] :: دنبالک [ ۱۲۴ ]
next top prev
دفتر يادها گفت و گوها درسها کتابها مقالات کارنامه
يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / دوشنبه، ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org
Powered By DPost 0.9