شريعتی بعد از ۳۰ سال — فلُّ سَفَه
جمعه، ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ | 
Friday, 3 May 2024 | 
شماره: ۱۶۹
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی
درج: چهارشنبه، ۷ شهريور ۱۳۸۶ | ۴:۰۱ ق ظ
آخرين ويرايش: جمعه، ۹ شهريور ۱۳۸۶ | ۲:۱۳ ب ظ
موضوع: روشنفکری

شريعتی: «بسياری از مسائل اجتماعی و مذهبی گذشته را که ما امروز به عنوان مخالف يا موافق مطرح می‌کنيم، به اين علت از درک مفهوم «واقعی» آن عاجز می‌مانيم که آن را از پيکره‌ی زنده‌اش که محيط اجتماعی و جو زمانی و وجدان و روح دوره‌ای است که جزء لاينفکی از آن است منتزع می‌سازيم و به صورت يک «موضوع مستقل مجرد علمی» بدان می‌نگريم. چگونه می‌توان «حجاب» را فهميد يا معنی و احساس تعدد زوجات را دريافت جز آنکه آن را در بطن جامعه و زمان و روح مسلط دوره و شرايط تاريخی‌ای که اينها در آن پديد آمده و شکل گرفته و تلقی می‌شده قرار داد؟» («بازگشت به خويشتن»، مجموعه‌ی آثار، ج ۴، ص ۲۷۹)


شريعتی: «مذهب، علم‌پرستی، تجدد، دموکراسی، ليبراليسم ... همه از حقايق بزرگ و عوامل مقدس پيشرفت مادی و معنوی بشريت‌اند و در عين حال اگر درست بنگريم خواهيم ديد که آسيا و افريقای اين دو قرن اخير چه زخمهای کاری از همين «حرف‌ها» خورده‌اند! حرفهايی که در آن جغرافيا «حرف حساب» بودند و در اين جغرافيا «حرف مفت»، و ای کاش فقط «مفت». چه تاوان سنگينی که بابت اين حرفها پرداخته‌ايم. همه افسون و افسانه» («بازگشت به خويشتن»، مجموعه‌ی آثار، ج ۴، ص ۲۸۵)



  • شريعتی بعد از ۳۰ سال

مدتهاست که می‌کوشم خودم را راضی کنم ديگر سری به اينترنت نزنم و چيزی از اينجا و آنجا نخوانم و فقط بچسبم به کارهای تعريف‌شده‌ی خودم و به هيچ چيز ديگر اصلاً فکر هم نکنم — گور پدر روشنفکری، اين ميل به همه‌چيز دانی و همه‌چيز خوانی. دلگی و وبگردی ديگر بس. اما اين دل هرزه‌گردم باز راضی نمی‌شود. و باز از کار می‌افتم و به چيزهايی می‌پردازم که اصلاً به من مربوط نيست. نمی‌دانم، اين بار می‌توانم باز يک جنگ کوچک بکنم و بعد يک توبه‌ی درست و حسابی يا نه. باری، مدت زمان زيادی است که از خواندن بسيار‌ی تُرّهات و ياوه‌گويی‌ها به ستوه آمده‌ام و بدجوری در تب و تابم. روح پرآشوب و ناآرامم فرمان جنگ می‌دهد، و تن خسته و عافيت‌طلبم اندرز کناره‌گيری و بی‌اعتنايی. بارها نوشتم در اين روزها و شبها و ناتمام رها کردم. با خود می‌گفتم يک عده پول می‌گيرند اين چيزها را می‌نويسند و نان‌شان را در می‌آورند، به من چه که چه می‌نويسند. يک عده ديگه هم پول بگيرند، درست و غلط حرفهای آنها را معلوم کنند. باز هم به من چه. اما وقتی کار به شريعتی رسيد، بدجوری آتش گرفتم. نمی‌دانم اين آنتيگونه با من چه کرده است — بدجوری به مرده‌ها حساسم. آن هم مرده‌ای که هيچ وقت برای پول در آوردن يا اسم در کردن چيزی ننوشته است. با اين همه، بيش از همه خريدار داشته و اسم در کرده است. البته، شايد من اين جوری فکر می‌کنم و او هم آدمی بوده مثل همه‌ی آدمها. که می‌داند. فرصت نيافت امتحان پس دهد! خب، حالا می‌دانم که تا اين حرفها را ننويسم راحت نمی‌شوم. پس می‌نويسم. چون در اين یکی دو ماه چندبار طالعم گفته است بنويس و ننوشته‌ام. حالا می خواهم به حرف طالع دو روز پيشم بکنم و به حرف رورتی که می‌گفت: «آزادی را پاس بدار، حقيقت از خودش دفاع خواهد کرد». بالاخره، بايد يکی خر شود و مفت و مجانی برای حقيقت کار کند.

Sun Sign: Cancer

Date Of Birth: July 9

Your Horoscope for AUGUST 26, 2007

You don't usually like to make waves, Saeed. You like to watch events unfold and react to situations in a private way. But today something could be happening that inspires a stronger response. You might need to defend your point of view. Or you might need to protect someone from harm. You might be able to correct a misunderstanding and boost someone's morale. Try to put on your angel wings and do some good!

در اين چندسال بسياری از دوستان و دانشجويان همواره نظرم را درباره‌ی نوشته‌های اکبر گنجی پرسيده‌اند. اما من جز گهگاه و با يکی دو کلمه ابراز نظری نکرده‌ام. اصلاً خوشم نمی‌آيد درباره‌ی اشخاص نظر بدهم، مگر آنکه بی‌درنگ نظرم را اثبات کنم. خب، کسانی که می‌خواهند بدانند من درباره‌ی نوشته‌های اکبر گنجی چه نظری دارم می‌توانند بررسی من از اين چند نوشته‌ی اخير او درباره‌ی شريعتی را بخوانند.

فقر روزنامه‌نگاری: چرا صفت «ژورناليستی» به معنای دشنام است؟

«از بدبختيهای جامعه‌ی ما فقط اين نيست که امروز بيش از فيلسوف و خداشناس و اسلام‌شناس فقيه داريم و بيش از فقيه واعظ و روضه‌خوان — يکی هم اين است که بيش از دانشور و عالم و محقق و دانشمند روشنفکر داريم و بيش از روشنفکر روزنامه‌نگار! و متأسفانه فرهنگ عمومی جامعه‌ی ما را بيشتر خطبا و وعاظ و روضه‌خوانان و مداحان و روشنفکران و روزنامه‌نگاران و ديگر "اهالی منبر" يا "ارباب وسايط جمعی" شکل داده‌اند و می‌دهند» — اين سخن را دوستی اهل نظر بارها به من گفته است و مرا از «روشنفکری» و افتادن در ورطه‌ی «ژورناليسم» برحذر داشته است. راستی چرا گاهی ما از «روشنفکری» و «روزنامه‌نگاری» با نفرت ياد می‌کنيم و در عوض «دانشوری» را می‌ستاييم؟ آيا ميان «دانشوری» و «روشنفکری» و «روزنامه‌نگاری» تباينی مطلق وجود دارد؟ آيا «دانشور» کسی است که در دانشگاه يا مراکز پژوهشی کار می‌کند و در رشته‌ای خاص مطالبی می‌نويسد که فقط خود و همتايانش می‌فهمند؟ و در نتيجه، مخاطبان محدودی دارد؟ آيا «روشنفکر» کسی است که به هرچيزی می‌پردازد و از همه چيز سر درمی‌آورد، يا مدعی است که سر درمی‌آورد؟ و علاوه بر آن آرمانگرايی است که دانش را برای کمک به ديگران و پيشرفت جامعه می‌خواهد و به آزادی و عدالت حساس است؟ اما از حيث دانش در مرتبه‌ای پايين‌تر از دانشور است. و سرانجام، آيا روزنامه‌نگار واسطه‌ای است ميان دانشوران و روشنفکران با عوام مردمان که انديشه‌های بزرگ را کوچک می‌کند تا به فهم مردمان کوچک درآيند؟

می‌توان استدلال کرد که تباين مطلقی وجود ندارد. دانشور می‌تواند روشنفکر باشد و به کار روزنامه‌نگاری هم بپردازد و با مردمان ارتباط نزديکتری بيابد. در اين صورت او شايد بهتر از روزنامه‌نگاران حرفه‌ای بتواند به پيشرفت دانش و فرهنگ و گسترش آن در ميان مردمان کمک کند. در اين صورت او شايد خود را پايين آورده باشد، اما جامعه را بالا برده است. پس اگر کانت و ديگر فيلسوفان بعد از او راغب شدند که در روزنامه چيزی بنويسند، اين بدان معنا نبود که آنان سطح انديشه را پايين آوردند. اما آيا عکس آن نيز صادق است؟ آيا روزنامه‌نگار می‌تواند خود را تا سطح دانشور برکشد؟ بلی، چرا نتواند؟ مگر امروز بسياری از نويسندگان ابتدا از حرفه‌ی روزنامه‌نگاری آغاز نکرده و بعد به مدارج بالاتر نرسيده‌اند. پس، می‌توانيم موافقت کنيم که «دانشوری» و «روشنفکری» و «روزنامه‌نگاری» صرفاً به شغل نيست. اما چرا وقتی دانشوران می‌خواهند به روشنفکران دشنام دهند آنان را «ژورناليست» می نامند و وقتی روشنفکران می‌خواهند به دانشوران دشنام دهند آنان را «آکادميک» می‌نامند؟ «روزنامه‌نگاران» و «روزنامه‌نگاری» در اين ميان چه گناهی دارد؟

خب، من عجالة با راست و دروغ اين دشنامها کاری ندارم. اما می‌خواهم نشان دهم اگر «ژورناليستی» دشنام باشد، و اگر «علمی» و «آکادميک» نوشتن فضيلت، نوشته‌ی اکبر گنجی درباره‌ی شريعتی «ژورناليستی» است آن هم از کثيفترين نوعش. اين بحث را از فردا ادامه می‌دهم.

ادامه دارد

پيوندها:

 اکبر گنجی: یوتوپیای لنینیستی شریعتی («زمانه»، چهارشنبه، ۲۰ تیر ۸۶)؛  اکبر گنجی: شريعتی؛ نفی‌کننده‌ی حقوق بشر («زمانه»، پنجشنبه، ۲۱ تیر ۸۶)؛ اکبر گنجی: نظریه‌پردازی شريعتی برای فقیهان («زمانه»، جمعه، ۲۲ تیر ۸۶)؛ اکبر گنجی: شریعتی؛ زنان گونی پوش و علم بورژوایی («زمانه»، دوشنبه، ۱۵ مرداد ۸۶)؛ اکبر گنجی: شريعتی؛ مدافع صيغه و چندهمسری («زمانه»، جمعه، ۲۶ مرداد ۸۶)؛ اکبر گنجی: وداع با شريعتی («زمانه»، جمعه، ۲۶ مرداد ۱۳۸۶)

ناقدان: 

احمد زيدآبادی: نقد خشن و بی‌موقع («روز»، پنجشنبه، ۲۱ تير ۸۶)؛ احمد زيدآبادی: چرا شريعتي را ستايش مي‌كنم؟ («روز»، پنجشنبه، ۱۸ مرداد ۸۶)؛ حسن يوسفی اشکوری: سرچشمه را نمی‌توان آلود! («روز»، سه‌شنبه، ۳۰ مرداد ۸۶)؛ محمود هرمزی: شريعتی باری ديگر («اخبار روز» ، دوشنبه، ۲۲ مرداد ۸۶)؛ ف. م. سخن: يوتوپيای لنينيستی شريعتی و نقل قول ناقص از لنين («گويا»، پنجشنبه ۲۸ تیر ۸۶)؛ ف. م. سخن:  اکبر گنجی، دکتر شريعتی و جمهوری اسلامی ايران («گويا»، سه شنبه، ۲۶ تير ۸۶)؛ ف. م. سخن: حکايت کشف اکبر گنجی و داستان های ذبيح الله منصوری («گويا»، شنبه، ۳ شهریور ۸۶)؛ محمود دلخواسته: رويکرد گنجی به شريعتی و انقلاب ۵۷ بر چه اساسی استوار است؟ («گويا»، چهارشنبه، ۲۷ تير ۸۶)؛ محمود دلخواسته: در جستجوی حقیقت یا قدرت؟ («گويا»، «زمانه»، جمعه، ۲ شهریور ۸۶)؛ داريوش سجادی: از مجید سوزوکی تا اکبر گنجی («انتخاب»، دوشنبه، ۲۹ مرداد ۸۶)

ستايشگران: 

مهدی نياکی: گنجی: انديشمند نابهنگام! («روز»، سه‌شنبه ۲۶ تير ۸۶)؛ مازيار رادمنش: «به بهانه‌ی دوازدهمين جايزه» («روز»، سه‌شنبه ۱۶ مرداد ۸۶)؛ فرهاد جعفری: سرچشمه به حد کفايت آلوده هست! در حاشيه يادداشتی از آقای حسن يوسفی اشکوری («گويا»، پنجشنبه ۱ شهریور ۱۳۸۶)؛ داريوش برادری: مشکل ایرانیان با نقد و «قتل» سمبولیک («زمانه»، پنجشنبه ٨ شهريور ۸۶)




آدرس دنبالک اين مطلب: http://www.fallosafah.org/main/weblog/trackback.php?id=169
مشاهده [ ۸۲۹۰ ] :: دنبالک [ ۲۱ ]
next top prev
دفتر يادها گفت و گوها درسها کتابها مقالات کارنامه
يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / جمعه، ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org
Powered By DPost 0.9