شريعتی بعد از ۳۰ سال (۳) — فلُّ سَفَه
دوشنبه، ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ | 
Monday, 29 April 2024 | 
شماره: ۱۷۱
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی
درج: يكشنبه، ۱۱ شهريور ۱۳۸۶ | ۴:۰۶ ق ظ
آخرين ويرايش: يكشنبه، ۱۱ شهريور ۱۳۸۶ | ۵:۳۵ ق ظ
موضوع: روشنفکری

انسان در گرسنگی ناقص است، در بيسوادی ناقص است...، اما انسان است. اما انسانی که از آزادی محروم است انسان نيست. آن که آزادی را از من می‌گيرد ديگر هيچ چيز ندارد که عزيزتر از آن به من ارمغان دهد («انسان بی‌خود»،
مجموعه‌ی آثار، ۲۵، ص ۳۵۹)



  • شريعتی بعد از ۳۰ سال (۳)

اکبر گنجی نخستين بخش از مقاله‌ی خود را با سخنی درباره‌ی نقد شريعتی و شيفتگان و مخالفان و ناقدان او آغاز می‌کند، ماجرايی که از زمانی قبل شروع شده و همچنان ادامه دارد، اما ما هرگز نمی‌فهميم که چه کسانی اين نقدها را نوشته‌اند، فقط دو جمله از اعضای خانواده‌ی او در پاسخ به ناقدانی که شريعتی را متهم به مخالفت با دموکراسی کرده‌اند به عنوان شاهدی بر ناشکيبايی شيفتگان او آورده می‌شود. بدين ترتيب، در همين ابتدای کار نورپردازی صحنه به نفع مخالفان يا ناقدان شريعتی طراحی می‌شود. گنجی می‌نويسد:

گویی انسان ها بدون امر مقدس نمی توانند به حیات بشری خود ادامه دهند. مقدس معانی گوناگونی دارد: کمال محض، خطاناپذیری، چون و چرا ناپذیری، پرسشناپذیری و غیره. خدا امر قدسی است. انبیا افرادی مقدس تلقی میشوند. پیام انبیا (متون دینی) مقدس تلقی میشود. برخی مکانها و زمانها مقدس تلقی میشود. انسانها دامنه فرآیند مقدس سازی را به حوزه های دیگر نیز می گسترانند. مگر نه آنکه زمانی مارکسیسم – لنینیسم مقدس تلقی می شد و هر پرسش و نقدی، تجدید نظر طلبی، فرصت طلبی و امپریالیستی محسوب می گردید؟ ما آدمیان فقط ایدئولوژی ها را مقدس نمی کنیم، انسانهای زمینی را هم مقدس و چون و چرا ناپذیر می کنیم. مهمترین نشانه آنکه شخصی را به موجودی مقدس تبدیل کرده اند این است که اگر آن شخصیت در معرض پرسش و نقد قرار گیرد، ناقد از سوی شیفتگان آن شخصیت با موجی از اهانتها روبرو می شود و به انواع وابستگیهای ناشایست متهم می گردد، و اسرار خصوصی زندگیش "افشا" می شود. متأسفانه به نظر می رسد که کسانی می کوشند از شریعتی نیز چهره ای مقدس بسازند. این شیفتگان شریعتی در برابر انتقاداتی که بر اندیشه های وی وارد می شود از خود ناشکیبایی بسیاری نشان می دهند.

قرار دادن ماجرای فکری شريعتی در بطن بحثی ميان امر مقدس و نامقدس و شيفتگان و دشمنان او به معنای ويران کردن بحث از اساس است، چرا که گويی شريعتی فقط می‌تواند برای شيفتگان و مخالفانش موضوعی جذاب باشد! اما آيا نمی‌توان از شريعتی به عنوان موضوعی فکری بدون طرفداری يا مخالفت پيشينی سخن گفت؟ آقای گنجی مدعی است:

شیفتگان یک مکتب و یک متفکر، بسیاری از لوازم منطقی و پیامدهای عملی مکتب و نظام فکری متفکر را نمی‌بینند. در صورتی که مخالفان، وحتی دشمنان، آن نکات را بهتر می‌بینند و تشخیص می‌دهند.

آيا می‌توانيم با اين پيشداوری آقای گنجی درباره‌ی اهميت مخالفان يا دشمنان شخص موافقت کنيم و از همين ابتدا به آنان امتياز بيشتری دهيم؟ آيا اين خود ديدگاهی غيرانتقادی نيست؟ اگر شيفتگان به روی ضعفها کورند، دشمنان نيز به روی قوتها کورند. تحقيق علمی «بی حُبّ و بُغض» آغاز می‌شود. آيا بر اين اصل اجماعی وجود ندارد؟ اگر بی‌حب و بغض با شريعتی رو به رو شويم هم ضعفهای او را خواهيم ديد و هم قوتهايش را. در نتيجه، می‌توانيم به بازيگران بيشتری نيز برای ورود به بحث چشم داشته باشيم. انديشه‌ی شريعتی می‌تواند موضوعی جذاب برای مورخ و محقق انديشه باشد، بدون آنکه آن شخص از قبل متعهد به شيفتگی يا دشمنی باشد. مضافاً آنکه حملات ضعيف و نسنجيده‌ی دشمنان می‌تواند خود موجب تقويت انديشه‌ی ضعيف شود و نه نابودی آن.

آيا شريعتی «بت» و/مقدس بود و/است؟

من نمی‌دانم که آقای گنجی آگاهانه به چيزی به نام «امر مقدس» باور دارند يا نه. اما از نوشته‌ی ايشان چنين به نظر من می‌آيد که ايشان از موضوعاتی همچون «ليبراليسم» و «دموکراسی» و «حقوق بشر» به عنوان اموری مقدس سخن می‌گويند که می‌تواند معيار و ملاک برای مطلوب بودن هر متفکری باشد. دلمشغولی ايشان فقط اين است که آيا شريعتی می‌تواند سخنی در مدح «ليبراليسم» و «دموکراسی» و «حقوق بشر» گفته باشد يا نه، و اگر گفته باشد اين گفته‌ها چگونه می‌تواند با سخنانی سازگار باشد که او در ذم آنها گفته است. آقای گنجی به دنبال اين نيست که نشان دهد در کتابهای شريعتی سخنان متعارض و متناقضی درباره‌ی اين مباحث وجود دارد، ايشان فقط به روی آن جمله‌هايی تکيه می‌کنند که شريعتی در ذم اين مفاهيم سخن گفته است. حل تعارضها و تناقضها به عهده‌ی هواداران و پيروان شريعتی گذاشته می‌شود. از آنجا که ايشان هواداران شريعتی را متهم به مقدس‌سازی شريعتی کرده‌اند، شايد بهتر باشد که اول هواداران شريعتی را با سخنانی از خود شريعتی تنبيه کنيم تا متوجه شوند کار اشتباهی می‌کنند و شريعتی از مقدس‌سازی و بت‌سازی بيزار است. شريعتی در همان «امت و امامت» چگونگی برخورد با انديشه‌‌هايش را شرح می‌دهد:

آنچه من می‌گويم مسلماً تازه هست، اگرچه ممکن است درست هم باشد. بنابراين، هرچه می‌گويم نظريه است و به عنوان جزم و قطع نيست، فقط به انديشيدن دعوت می‌کند و همين!...

شما خود با تفکر و جستجوی بيشتر با پرسش و طرح در مجامع علمی، بايد کاری کنيد که اين مسائل پخته و حلاجی شود.
نبايد از طرح علمی موارد اختلاف هراس داشت و نيز نبايد برای مصلحت، به تحريف حقيقت پرداخت. («علی»، مجموعه‌ی آثار، ۲۶، ص ۴۸۷)

او در جای ديگری نيز با آنان همين گونه سخن می‌گويد:

اين است که به هر حال، تا آنجايی که عقل و امکانات‌مان اجازه می‌داده، برنامه‌ای تدوين کرده‌ايم — که اين طرح اوليه‌ی آن است — خام و قابل تکميل شدن؛ و از هرکسی که انتقاد بکند و پيشنهاد تازه بدهد و در انديشه‌ی تکميلش باشد، دعوت می‌کنيم، تا هرچه را که ضعيف می‌داند، حذف کند، و با تجربه‌ها و اظهار نظرهای آزادانه و صميمانه‌اش ياری دهد که اين برنامه‌ها و طرح‌ها ادامه بيابند و روز به روز تکامل پيدا کند؛ و در اين راه و کار هيچ تعصبی وجود ندارد، که دو نعمت بزرگ داريد: يکی نعمت «محروم بودن» است، و آن ديگری نعمت «رهبر نداشتن»، که با اين دو نعمت به صورت مريدانی برای يک مراد در نيامديد و در نخواهيد آمد، و هيچ کس ملاک و ميزان اعمال و عقايد شما نخواهد بود، و شخصيتی وجود ندارد که بتواند شما را از تعقل و انديشيدن منع کند. هرکس — چه اينجا بيايد و سخن بگويد و چه آنجا بنشيند و سخن بشنود — از يک صنف و يک نوع ارزش و يک مقام و يک دعوت است، و وجه مشترک و پيوند ما و شما — و ما همه با هم — ايمان و اعتقاد و درد مشترک و اين پرسش مشترک است که: «جز اين نيست که بايد کاری کرد، پس چه بايد کرد؟»
در اينجا، و در اين کار، نه شخصيتی وجود دارد و نه اسم و رسم و مقام و جاذبه و عظمتی — از لحاظ علمی يا اجتماعی و يا فردی — که کس بودن و شخصيت داشتنش بتواند گروهی را به خود جذب کند. رابطه‌ی مريد و مرادی، رابطه‌ی طبقاتی دوره‌های کهنه است و دست بوسيدن، مظهر شرک و بردگی است، و آنکه مريد کسی باشد، خود شانس «کسی شدن» را نخواهد داشت. پس بی‌رابطه‌ی مريد و مرادی و بی دست بوسيدن بايد دست داد و کار کرد. («اسلام‌شناسی» ۱، مجموعه‌ی آثار، ۱۶، ص ۲۰۴–۲۰۳)

من گمان نمی‌کنم با اين جملات هيچ يک از شاگردان يا مريدان شريعتی بتوانند مانع از نقد ناقدی شوند. پس می‌توانيم بپرسيم چگونه می‌تواند سخنان آقای گنجی درباره‌ی «تقدس بخشيدن» به شريعتی درست باشد مگر اينکه ما خود به «تقدس» ديگری نياز داشته باشيم: «تقدس» «تقدس‌شکنی»! «تقدس نقد»، «تقدس دموکراسی»، «تقدس حقوق بشر». پس آيا درست است که بدون مقدسات نمی‌توان زيست؟ آيا هر دفاعی از هر امر مقدسی می‌تواند برای آن امرمقدس سودمند باشد؟ اگر دفاع ناشيانه از «اسلام» می‌تواند موجبات «وهن» اسلام را فراهم کند، و دفاع ناشيانه از شريعتی موجب «وهن» شريعتی شود، آيا دفاع ناشيانه از «نقد» و «تقدس‌زدايی» و «دموکراسی» و «آزادی» و «حقوق بشر» نيز نمی‌تواند موجب «وهن» اين مفاهيم شود؟

ادامه دارد

پيوندها:

 اکبر گنجی: یوتوپیای لنینیستی شریعتی («زمانه»، چهارشنبه، ۲۰ تیر ۸۶)؛ اکبر گنجی: شريعتی؛ نفی‌کننده‌ی حقوق بشر («زمانه»، پنجشنبه، ۲۱ تیر ۸۶)؛ اکبر گنجی: نظریه‌پردازی شريعتی برای فقیهان («زمانه»، جمعه، ۲۲ تیر ۸۶)؛ اکبر گنجی: شریعتی؛ زنان گونی پوش و علم بورژوایی («زمانه»، دوشنبه، ۱۵ مرداد ۸۶)؛ اکبر گنجی: شريعتی؛ مدافع صيغه و چندهمسری («زمانه»، جمعه، ۲۶ مرداد ۸۶)؛ اکبر گنجی: وداع با شريعتی («زمانه»، جمعه، ۲۶ مرداد ۱۳۸۶)

ناقدان: 

احمد زيدآبادی: نقد خشن و بی‌موقع («روز»، پنجشنبه، ۲۱ تير ۸۶)؛ احمد زيدآبادی: چرا شريعتي را ستايش مي‌كنم؟ («روز»، پنجشنبه، ۱۸ مرداد ۸۶)؛ حسن يوسفی اشکوری: سرچشمه را نمی‌توان آلود! («روز»، سه‌شنبه، ۳۰ مرداد ۸۶)؛ محمود هرمزی: شريعتی باری ديگر («اخبار روز» ، دوشنبه، ۲۲ مرداد ۸۶)؛ ف. م. سخن: يوتوپيای لنينيستی شريعتی و نقل قول ناقص از لنين («گويا»، پنجشنبه ۲۸ تیر ۸۶)؛ ف. م. سخن:  اکبر گنجی، دکتر شريعتی و جمهوری اسلامی ايران («گويا»، سه شنبه، ۲۶ تير ۸۶)، ف. م. سخن: حکايت کشف اکبر گنجی و داستان های ذبيح الله منصوری («گويا»، شنبه، ۳ شهریور ۸۶)؛ محمود دلخواسته: رويکرد گنجی به شريعتی و انقلاب ۵۷ بر چه اساسی استوار است؟ («گويا»، چهارشنبه، ۲۷ تير ۸۶)؛ محمود دلخواسته: در جستجوی حقیقت یا قدرت؟ («گويا»، «زمانه»، جمعه، ۲ شهریور ۸۶)؛ داريوش سجادی: از مجید سوزوکی تا اکبر گنجی («انتخاب»، دوشنبه، ۲۹ مرداد ۸۶)

ستايشگران: 

مهدی نياکی: گنجی: انديشمند نابهنگام! («روز»، سه‌شنبه ۲۶ تير ۸۶)؛ مازيار رادمنش: «به بهانه‌ی دوازدهمين جايزه» («روز»، سه‌شنبه ۱۶ مرداد ۸۶)؛ فرهاد جعفری: سرچشمه به حد کفايت آلوده هست! در حاشيه يادداشتی از آقای حسن يوسفی اشکوری («گويا»، پنجشنبه ۱ شهریور ۱۳۸۶)؛ داريوش برادری: مشکل ایرانیان با نقد و «قتل» سمبولیک («زمانه»، پنجشنبه ٨ شهريور ۸۶)



آدرس دنبالک اين مطلب: http://www.fallosafah.org/main/weblog/trackback.php?id=171
مشاهده [ ۱۶۷۹۴ ] :: دنبالک [ ۴۳ ]
next top prev
دفتر يادها گفت و گوها درسها کتابها مقالات کارنامه
يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / دوشنبه، ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org
Powered By DPost 0.9