مرثيه برای درختان — فلُّ سَفَه
دوشنبه، ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ | 
Monday, 29 April 2024 | 
شماره: ۱۸۶
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی
درج: شنبه، ۱۰ آذر ۱۳۸۶ | ۹:۴۸ ب ظ
آخرين ويرايش: شنبه، ۱۰ آذر ۱۳۸۶ | ۹:۴۸ ب ظ
موضوع: زندگی

درختی را در باغ اره می‌کنند، درختان ديگر آن‌قدر ساکت‌اند که انگار برای اره شدن نوبت گرفته‌اند!

جواد مجابی


  • مرثيه برای درختان

اين «کاريکلماتور» جواد مجابی را سالهاست که به ياد دارم و بسيار دوست دارم — گمان می‌کنم در ماهنامه‌‌‌ی «ستاره سينما» بود، به سردبیری اسماعیل نوری‌علاء، در سالهای ۵۲ يا ۵۴، که آن را نخستين بار ديدم و نه تنها در دفتر يادداشتهايم نوشتم بلکه همواره به خاطر سپردم. به راستی که بهترين سخن سخنی است که آن را به خاطر بسپرند و همواره با خود تکرار کنند. «کاريکلماتور» اصطلاحی بود که نخستین بار احمد شاملو در سال ۴۶ يا ۴۷ برای جملات کوتاه و تصویری و پرمغز پرویز شاپور به کار برد. شايد شاملو به اين دليل اين «اصطلاح» را ساخت که پرويز شاپور کاريکاتوريست بود و به نويسندگی روی آورده بود. در آن سالها هنوز کسی نيچه يا ويتگنشتاين را چندان نمی‌شناخت، و ميلی به تقليد از آنان به وجود نيامده بود، اما ميلی به وجود آمده بود به گفتن سخنان حکيمانه‌ای که سرشار از معنا و به گونه‌های مختلف تأویل‌بردار بود. استفاده از «آفوريسم» يا کلمات قصار و سخنان نغز، البته تاريخی کهن دارد، و شايد همزاد با شعر باشد، شعر منظومی که می‌خواهد کلام حکمت باشد. در ميان فيلسوفان و شاعران باستان و سپس در جهان اسلام نيز در ميان فيلسوفان و حکيمان و شاعران و صوفیان نيز اين گونه سخنگويی ارج و قرب بسیار داشت و يکی از دلايل عامه‌پسندی حکمت آنان همين سخنان نغز بود. باری، اکنون سخنم چيز ديگر است.

گمان می‌کنم يکی از دلايل سقوط شاه همين بود که هيچ چيز را در روزگار او نمی‌شد به زبانی بی ابهام و بی‌ياری استعاره‌ها و نمودگارها گفت، و اين «ابهام» چندان بالا گرفت که ديگر هيچ چيز نبود که «عليه» او نباشد. کافی بود که شخص ذهن خود را به کار می‌انداخت و در ورای هر کلمه معنايی و شباهتی را جست و جو می‌کرد، آن وقت همه‌ی قفلها گشوده می‌شد و همه چيز از ستمی بی‌پايان شکايت می‌کرد. شايد به همين دليل بود که زبان اين همه قدرت داشت و شعر اين همه پرقدرت بود. شعر بدون ابهام و ايهام بارش به مقصد نمی‌رسد. اما امروز؟ شايد ما بدکاری می‌کنيم که اصلا به صراحت از چيزی یاد می‌کنيم. شايد اصلا بدکاری می‌کنيم که از زمان و مکان نام می‌بريم. ما قدرت زبان را از دست داده‌ايم چون زيادی معاصريم. ما به عنوان خواننده و نويسنده زیادی آسانياب شده‌ايم. شايد هم تقصیر ما نيست، «زمانه» عوض شده است.



آدرس دنبالک اين مطلب: http://www.fallosafah.org/main/weblog/trackback.php?id=186
مشاهده [ ۳۵۰۶ ] :: دنبالک [ ۰ ]
next top prev
دفتر يادها گفت و گوها درسها کتابها مقالات کارنامه
يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / دوشنبه، ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org
Powered By DPost 0.9