زندانی زمستان — فلُّ سَفَه
جمعه، ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ | 
Friday, 3 May 2024 | 
شماره: ۲۰۴
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی
درج: شنبه، ۶ بهمن ۱۳۸۶ | ۱۱:۲۵ ب ظ
آخرين ويرايش: شنبه، ۶ بهمن ۱۳۸۶ | ۱۱:۲۵ ب ظ
موضوع: زندگی

  • زندانی زمستان

این زمستان خیلی به من سخت گذشت. هم از برای سرما و هم از برای حبس در خانه. در خانه سرما می‌خوردم، چون گرم نبود و مجبور بودم با لباس سنگین بنشینم و کار کنم و زیر چند لحاف و پتو بخوابم، و در نتیجه بیشتر بخوابم، چون در رختخواب گرمتر بودم و هوای سرد هم خوابم را عمیقتر می‌کرد. و در بیرون هم امکان پیاده‌روی و رفتن به استخر نداشتم. این روزها وقتی می‌نشینم پای دستگاه سنگینی نفس‌هایم را حس می‌کنم، وقتی هم برای امتحان می‌روم دانشگاه سنگینی پاهایم را. من اگر هرروز یکی دو ساعتی راه نروم از هم می‌پاشم. بعد از اینکه چندهفته پیش در آن برف و سرما رفتیم استخر و دماغ‌سوخته برگشتیم، پنجشنبه با دوستانی دیگر قرار گذاشتم بروم استخر. چون آن دوستم گفت استخرها فقط یکی دو روز تعطیل بودند. اما از بخت بد پنجشنبه هم هرجا رفتیم تعطیل بود. به علت قطع گاز. به ناگزیر در برگشت کمی قدم زدیم و بعد با همان سر و وضع نه چندان مرتب و با ساکهای ورزشی رفتیم قهوه‌خانه‌ی فرهنگسرای نیاوران. مدتی نشستیم و گپ زدیم. و آمدیم خانه. راستی مهرجویی را هم دیدیم!



آدرس دنبالک اين مطلب: http://www.fallosafah.org/main/weblog/trackback.php?id=204
مشاهده [ ۳۵۲۴ ] :: دنبالک [ ۰ ]
next top prev
دفتر يادها گفت و گوها درسها کتابها مقالات کارنامه
يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / جمعه، ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org
Powered By DPost 0.9