نقد — فلُّ سَفَه
چهارشنبه، ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ | 
Wednesday, 15 May 2024 | 
شماره: ۲۲۵
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی
درج: شنبه، ۷ ارديبهشت ۱۳۸۷ | ۹:۱۹ ب ظ
آخرين ويرايش: شنبه، ۷ ارديبهشت ۱۳۸۷ | ۹:۳۴ ب ظ
موضوع: زندگی

یاد باد آنکه به اصلاح شما می‌شد راست
نظم هرگوهر ناسفته که حافظ را بود


  • نقد

خب، با «چشمان شعله‌ور» و «نگاه شعله‌ور» آغاز کنیم. نمی‌دانم شما چه حدسی زده‌اید. اما من حدس می‌زنم که «شعله‌ور» ترجمه‌ای برای “flame” باشد. ترجمه‌ی معمول برای این کلمه «شعله» است، اما این کلمه نیز مانند هرکلمه‌ی دیگری می‌تواند معانی متعدد حقیقی و مجازی داشته باشد: «برق»، «درخشش»، «از کوره در رفتن»، «ابراز شدید احساسات»، «شور»، «عشق»، «تب و تاب»، و حتی در زبان عامیانه، «عاشق». شما در تجربه‌ی شخصی خودتان وقتی به چشم کسی نگاه می‌کنید و در آن احساسی شدید می‌بینید چه چیزی می‌گویید؟ شعله‌های آتش؟ آیا تاکنون در توصیف چشمان کسی گفته‌اید: چشمانش شعله‌ور بود؟ شاید گفته باشید: چشماش آتیش داشت، اما نگفته‌اید چشمانش شعله‌ور بود؟ خب، شما احساس می‌کنید این صفت ابهامی برای شما به وجود می‌آورد: شعله‌ور بودن چیزی به معنای در آتش سوختن چیزی است. آیا چشمان یا نگاه شعله‌ور جز چشمان و نگاهی که در آتش می‌سوزند می‌تواند معنای دیگری در زبان فارسی داشته باشد؟ برای چنین کلمه‌ای جز همین کتاب یا همین دست ترجمه‌ها چه مرجع دیگری می‌توانید بیابید؟ زبان طبیعی شما، یعنی زبانی که با آن بار آمده‌اید و برای هر احساس و مشاهده و تجربه‌ی خودتان به‌طور طبیعی از آن استفاده می‌کنید، چه واژگانی برای توصیف گرمای سوزانی که ممکن است از چشم کسی به قلب شما وارد شود و شما آن را احساس کنید در اختیار شما می‌گذارد؟

کلمه‌ی “flame” در انگلیسی می‌تواند احساسهای متضادی را بیان کند: خشم و عشق و نفرت. برق نگاه یا چشم کسی ممکن است تا عمق وجود ما را بسوزاند: چه با عشق چه با نفرت چه با خشم. اما در این نگاه چه چیزی هست؟ شعله، آتش؟ این همان برقی است که ما در نگاه کسی احساس می‌کنیم. خب، تا جایی که من می‌دانم، ما در توصیف معمول خود از برق نگاه یا چشمان کسی سخن می‌گوییم: برق شادی در چشمانش می‌درخشید؛ چشمانش از خشم برق می‌زد؛ برق عشق در چشمانش هویدا بود. یا خودمونی‌تر برق چشاش منو کشته! هیچ وقت گفته‌اید شعله‌ی چشماش منو کشته! برق توصیفی معمول برای احساس همان گرمای سوزان است. با این وصف، ما از برافروختگی چهره‌ی کسی، در نتیجه‌ی خشم، یا باریدن آتش از چشم کسی، حاکی از شرارت، سخن می‌گوییم. اما اگر می‌خواستیم «شعله‌ور» را نگاه داریم باز ممکن بود. می‌باید موضوع این شعله را مشخص می‌کردیم. چشمانش از چه چیزی شعله‌ور بود؟ بنابراین، می‌توانستیم به جای «با چشمان شعله‌ور» به‌راحتی بگوییم «با چشمانی شعله‌ور از خشم». در این صورت مشکلی نبود و شاید این در اصل هم وجود داشته و یک افتادگی معمول در حروفچینی باشد. با این وصف، باز معادلهای بهتری نیز وجود داشت: «با چشمانی که آتش خشم از آن زبانه می‌کشید» یا حتی راحت‌تر «با نگاهی خشمگین» یا «با چشمانی خشمگین». مترجم شاید در اینجا خواسته است صفتی یک به یک اختیار کند، اگر چیزی از قلم نیفتاده باشد، و این کار او را با مشکل مواجه کرده است، چه چنین چیزی در هر زبانی بنا به طبیعت آن زبان ممکن نیست. با این حال، می‌توان گفت که خواننده مقصود او را با کمی تقلا درمی‌یابد، گرچه او به زبانی فصیح سخن نگفته است. علاوه بر آن، در کلمه‌ی انگلیسی یک دوسویگی نهفته است که در هرترجمه‌ی فارسی طبعاً از میان می‌رود: برقی در چشمان که فقط حاکی از خشم نیست بلکه عشق نیز هست. اما آیا اکنون ما می‌توانیم با چنین مواردی به حکمی کلی درباره‌ی کل کتاب و همه‌ی آثار مترجم یا توانایی‌های او بپردازیم. آیا سزاست که ما به تحقیر او بپردازیم؟ خب، بهتر است ببینیم کار نقد در ادبیات چیست و چرا این کار این قدر دردناک و ناراحت‌کننده است.

کار نقد

نوشتار و گفتار از میان همه‌ی کارهایی که می‌شناسیم بیشترین استعداد را برای نقد دارند. چه کسی برایش مهم است که پزشکان یا مهندسان چه می‌کنند؟ آیا پزشکان یا مهندسان به نقد یکدیگر می‌پردازند؟ آیا در پزشکی و مهندسی نقد مهم است؟ آیا پزشکان و مهندسان کمتر از دیگران در کارشان اشتباه می‌کنند؟ برای چه کسی مهم است که اشتباهات آنان چیست، جز آنکه زیانی دیده است؟ اما اگر آنان اشتباه کنند ضرر و زیانش چقدر است؟ سیاستمداران چطور؟ آنان تا چه اندازه قابل نقدند؟ کارفرمایان چطور؟ خب، ظاهرا هیچ چیز مانند نوشتار و گفتار قابل نقد نیست. هیچ چیز به اندازه‌ی اندیشه‌ها قابل نقد نیست. هیچ چیز از نوشتار یا گفتار بی‌بهره‌تر از منافع سرشار یا حتی منافع اندک نیست. با این همه هیچ چیز در خشونت به پای نقد گفتار و نوشتار نمی‌رسد؟ چرا نویسنده‌ای باید تا آنجا پیش رود که خواستار مرگ و نیستی و بدنامی کسی دیگر شود؟ چرا نویسنده‌ای می‌کوشد کسی را با خاک برابر کند؟ آیا پندارهای ما درباره‌ی خودمان یا نوشته‌های‌مان این قدر ارزش دارند؟ آیا خرده‌گیری کسی بر نوشته‌ی ما آن قدر گران است که او را باید با زشت‌ترین صفات خوار کنیم؟ آیا خشونتی که در هر نقد گفتاری و نوشتاری پیش می‌آید از این رو نیست که شخص همه چیزش را در گفتار و نوشتارش گذاشته است؟ آیا گفته‌های ما همه چیز ماست؟ می‌توانیم بپرسیم چرا برخی سعی می‌کنند در گرداگرد خود خندقی از آتش بکشند و چرا هرگونه نقد یا هماوردی را با تندترین پاسخها تلافی می‌کنند؟

ادای سهم

ما در مقام نویسندگان و دانشجویانی که با نوشتار و گفتار سر و کار داریم چیزی جز زبان در اختیار نداریم، چیزی جز اندیشه‌هایی که باید به آنها وضوح و صراحت بخشیم در اختیار نداریم. اما ما تولید‌کننده‌ی همه‌نوشتارها و گفتارهای خود نیستیم. ما از چیزهایی استفاده می‌کنیم که دیگران قبل از ما پدید آورده‌اند. آیا ما حق نداریم در درستی آنچه می‌خوانیم فکر کنیم و پیشنهادی بدهیم؟ حق نداریم در جلوی هرچیز علامت سؤالی قرار دهیم و این مسأله را با دیگران در میان بگذاریم؟ حق نداریم از درستی آنچه می‌دانیم دفاع کنیم؟ ما چگونه می‌توانیم از این حق‌مان استفاده کنیم؟ تولید فکری و نوشتاری ما چگونه می‌تواند پدید آید؟ و اشتباه چگونه می‌تواند برطرف شود اگر بیان نشود؟ آیا دیگران موظف‌اند که ما را در خفا از اشتباهات‌مان آگاه کنند؟ آیا بدون کاری که نویسندگان مختلف در ردّ اندیشه‌های یکدیگر می‌کنند می‌توان به بهتر شدن امید داشت؟ آیا باید با آرزوی مرگ و نیستی‌ و رسوایی به استقبال کسی رفت که به سراغ ما آمده است؟

قدما هرگز باکی از این نداشتند که نوشته‌های خود را در میان دیگران بخوانند و از آنان طلب یاری کنند. آنان هرگز خود را بهترینان نمی‌پنداشتند. امروز ما توقع داریم ویراستاران و دوستان در خفا نوشته‌های ما را ویرایش کنند و ما در ملاً عام از همه بد بگوییم وخود را معیار همه‌ی کتابهای خوب معرفی کنیم. اما چه فایده از اینکه  دیگران ما را آن چیزی بدانند که واقعاً نیستیم.



آدرس دنبالک اين مطلب: http://www.fallosafah.org/main/weblog/trackback.php?id=225
مشاهده [ ۳۳۹۸ ] :: دنبالک [ ۰ ]
next top prev
دفتر يادها گفت و گوها درسها کتابها مقالات کارنامه
يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / چهارشنبه، ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org
Powered By DPost 0.9