نامه‌ای درباره‌ی روشنفکر دینی — فلُّ سَفَه
چهارشنبه، ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ | 
Wednesday, 15 May 2024 | 
شماره: ۲۲۶
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی
درج: دوشنبه، ۹ ارديبهشت ۱۳۸۷ | ۲:۵۸ ق ظ
آخرين ويرايش: دوشنبه، ۹ ارديبهشت ۱۳۸۷ | ۱۲:۳۹ ب ظ
موضوع: روشنفکری

  • نامه‌ای درباره‌ی روشنفکر دینی

با سلام، آیکون "شما بنویسید" وبلاگتان کار نکرد مجبور شدم ایمیل بزنم.

به نظر من مقایسه نقاش دینی با روشنفکر دینی اشتباهی بوده که از جانب آقای جهانبگلو سر زده. ولی این مقایسه اشتباه نباید ما را به اشتباه بودن اصل گفته ایشان رهنمون کند. بین نقاشی و روشنفکری تفاوت اصولی هست. نقاش دینی کسی است که موضوعات دینی بکشد که فراوان هم پیدا می شوند. اما روشنفکر دینی به کسی نمی‌گویند که فقط در مورد موضوعات دینی فکر کند. در این صورت همه علمای مذهبی از شیخ کلینی و علامه مجلسی و آیت الله بروجردی و آیت الله منتظری و مصباح یزدی، همه می شوند روشنفکر دینی، در حالی که هیچکدام از روشنفکران دینی خود را در این طبقه نمی گذارند.

البته برای پرداختن به روشنفکری دینی باید مفهوم روشنفکری و دین، به طور کاملا دقیق و تمام تعریف شود و سپس در باره امکان جمع آنها بحث شود. اما اگر عجالتا از این تعریف مستقل از مصداق، طفره برویم، و به خود مصادیق روشنفکری دینی برسیم، جمع‌ناپذیری این دو را آشکارا می‌بینیم. واقعیت قضیه این است که روشنفکری یک مقوله انسان محور است و بنابراین بر محور عقل خطاپذیر و تجربه ابطال‌ی پذیر استوار است، در حالی که دین مقوله ای است خدا محور. روشنفکران دینی ما تا زمانی روشنفکر دینی محسوب می‌‌شوند که بحث های درون دینی بکنند و از دایره خارج نشوند. در حالی که روشنفکر برای خود مرزی قائل نیست و از خارج شدن از مرز دین هراسی ندارد. البته روشنفکران دینی ما برای اینکه متصف به بی‌دینی نشوند، دارند مرزهای دین را گشاد می‌کنند که تفکرات آنها را در خود جای دهد. این کار آنها یک کار غیردینی است، چرا که دین آمده است که به بشر بگوید چکار بکن، نه اینکه بشر بخواهد خطوط دین را ترسیم کند. مگر اینکه دین را از ابتدا محصولی بشری بدانیم و اشکالی در تغییر مرزهای آن نبینیم، در حال که مقصود از دین و دینداری این نیست. اگر دین را محصول تجربه بشر بدانیم، دین و فکر هر دو یکی می‌شوند و جدال از میانه بر می خیزد.خلاصه بگویم:

روشنفکر، بر سر دو راهه انتخاب بین فکر خودش و فرموده‌ی دین، جانب فکر خودش را می گیرد ولو اشتباه از آب در بیاید. دیندار، بر سر این دو راهه ، جانب دین را می گیرد. تا زمانی که دو راهه‌ای نیست، و عقل بشری و دین هر دو یک چیز می‌گویند، مشکلی نیست. مشکل بر سر این دو راهه‌هاست که روشنفکری و دینداری هر کدام راه خود را می‌روند و دیگر در یک پیکر واحد نمی گنجند. و این است لب کلام آقای جهانبگلو.

پاینده باشید

علی

پاسخ:

دوست عزیز،

سلام. نمی‌دانم شما این مقالاتی را که من در پایان نوشته‌ام درباره‌ی سخن آقای جهانبگلو به آنها پیوند داده بودم دیده‌اید یا خیر؟ اگر مقاله‌ی شیلز را که ترجمه‌ی «مدخل» دايرة‌المعارف دین، زیر نظر الیاده، درباره‌ی «روشنفکران [دینی]» است خوانده باشید حتماً توجه کرده‌اید که او چگونه ابتدا «روشنفکران» و سپس «روشنفکران دینی» را تعریف کرده است. خب، اگر نخوانده‌اید آن مقاله را حتماً بخوانید و سپس به من بگویید چه چیزی در تعریف شیلز و بحث او درباره‌ی «روشنفکران دینی» برای شما نادرست و ناموجه است تا درباره‌ی آن بحث کنیم. اما اینکه فرموده‌اید در صورتی که به کسانی که درباره‌ی مسائل دینی می‌اندیشند «روشنفکر دینی» بگوییم آن وقت تکلیف علمای سنتی چه می‌شود؟ عرض کنم ما می‌توانیم از صفتهای دیگری به اضافه‌ی دینی برای آنان استفاده کنیم. مثلاً، ما برای دسته‌ی اول می‌توانیم بگوییم: روشنفکران دینی سنتی/سنت‌گرا/محافظه‌کار/مرتجع/درباری و ... دیگر صفتها بسته به نوع خصوصیتی که در آنان سراغ داریم و برای روشنفکران دینی دسته دوم از صفات دیگری مانند: روشنفکران دینی نوگرا/مترقی/روشن‌اندیش و ... استفاده کنیم. همین امر در خصوص روشنفکران لائیک و سکولار نیز صادق است. آنان نیز همه به یکسان «روشنفکر» گفته نمی‌شوند، مثلاً، مارکس به «روشنفکران محافظه‌کار» و «روشنفکران مترقی» اعتقاد داشت؛ گرامشی به «سنتی» و «ارگانیک»؛ سارتر به «متعهد» و «غیرمتعهد»؛ فوکو به «عام» و «خاص» و ادوارد سعید به ترکیبی از همه‌ی اینها ... مورخان تاریخ اندیشه‌ها و اجتماعی نیز می‌توانند از «روشنفکران بورژوا»، «لیبرال»، «درباری»، «مارکسیست»، «فاشیست»، «نازی»، و ... سخن بگویند.

و اما در خصوص محوریت عقل و انسان در «روشنفکری» و «خدا» در دین. دینی که شما آن را فرستاده‌ی خدا می‌دانید در چه حد فرستاده‌ی خداست؟ آیا شما می‌توانید بگویید تمامی کتابهای حدیث و کلام و فقه و تصوف را خدا فرستاده است؟ اگر، در اسلام، آنچه خدا فرو فرستاده است تنها منحصر به قرآن است، پس هرچیز دیگری که مستنبط از قرآن و درباره‌ی «گفتار» آن است تأملات بشری است. از همین رو فقه و کلام و تصوف و هر علم یا اندیشه‌ی دیگر دینی ظنی است و مفید یقین نیست وبه همین دلیل صاحبان همه‌ی مذاهب و فرق در هر دینی حقی مساوی برای ابراز عقیده و نظر خود دارند. و از همین رو در قرآن گفته شده است که خداوند در روز جزا درباره‌ی همه اختلافات حکم می‌کند. اما اگر برای همه‌ی فرق دینی آزادی مساوی وجود ندارد، این امر به دلیل نابرابری آنان در قدرت و «بی‌تحملی» گروههای صاحب قدرت است.

و سرانجام اینکه «روشنفکران نوگرای دینی» همواره از نظر همتایان سنتی خود دارای «عقیده‌ی سالم» (ارتودوکس) شمرده نمی‌شوند و متهم به این می‌شوند که افکار بشری خود را در فهم دین دخالت می‌دهند و از سنت منحرف می‌شوند. بنابراین، جنگ و ستیز عمده در میان روشنفکران دینی نوگرا با روشنفکران دینی سنتی یا سنت‌گرا جنگ بر سر «مشروعیت» است. هرکدام از این دو باید نشان دهد تا چه اندازه می‌تواند برای خود از «سنت» حمایت کسب کند. نتیجه‌ی حرکت تاریخی روشنفکران دینی نوگرا بسته به این نبرد تاریخی بر سر مشروعیت است.

در همین زمینه ببینید:

روشنفکران دینی (ادوارد شیلز) || دین و ناقدان روشنفکر آن (پل تیلیش) || دین و روشنفکران (هانا آرنت) || سرآمدان فطری، روشنفکران و دولت (هانس - هرمن هاپ) || سنت روشنفکری در ایران (خودم)



آدرس دنبالک اين مطلب: http://www.fallosafah.org/main/weblog/trackback.php?id=226
مشاهده [ ۳۹۹۶ ] :: دنبالک [ ۵۱ ]
next top prev
دفتر يادها گفت و گوها درسها کتابها مقالات کارنامه
يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / چهارشنبه، ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org
Powered By DPost 0.9