به یادش — فلُّ سَفَه
پنجشنبه، ۱۰ آبان ۱۴۰۳ | 
Wednesday, 30 October 2024 | 
شماره: ۲۳۴
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی
درج: شنبه، ۱۸ خرداد ۱۳۸۷ | ۲:۴۱ ب ظ
آخرين ويرايش: پنجشنبه، ۲۳ خرداد ۱۳۸۷ | ۹:۲۵ ب ظ
موضوع: زندگی

  • به یادش

نادر ابراهیمی نویسنده‌ی محبوب سالهای نوجوانی ما بود. می‌گویم «ما»، چون من و دیگر همکلاسانم در دوره‌های آغازین و پایانی دبیرستان، در سالهای آغازین دهه‌ی ۵۰، همگی خواننده‌ی کتابهايش بودیم. کتابهایش را به یکدیگر قرض می‌دادیم، نایابهایش را پیدا می‌کردیم و در کلاسهای ادبیات و نوشتن انشا از شیوه‌ی نویسندگی‌اش تقلید می‌کردیم. اما مسلماً او نمی‌توانست نویسنده‌ی همه‌ی عمر من باشد. با قدم گذاشتن به سالهای جوانی چندان طولی نکشید که فقط از نوشته‌های او خاطره‌ای برایم باقی ماند. خاطره‌ای شیرین. سال ۵۹–۵۸، در درکه زندگی می‌کردم. هرجمعه صبح، وقتی حدود ۸ صبح راه «پلنگ‌چال» را در پیش می‌گرفتم، نادر ابراهیمی را می‌دیدم که تنها از کوه برمی‌گشت. معلوم بود که کوهنوردی حرفه‌ای است. سلامش می‌کردم و او با خنده‌ای پاسخ می‌گفت. هنوز هم، البته گاهی، وقتی نویسنده‌ یا هنرمندی را می‌بینم که دوستش دارم بی‌اختیار سلامش می‌کنم. چیزی که گاهی در این شهر سخت دهاتی می‌نماید.

انقلاب همه‌ی رشته‌های فکری مرا [یا ما را] با نسل بزرگتر از خودم گسست، دیگر نه شعر، نه داستان، نه نمایشنامه، نه سینما، نه ترجمه، نمی‌توانست تصویری از وضعیت معاصر کشورم به من بدهد. خلئی دهشتناک بود. يأسی مطلق. تنهایی سرنوشت ما شده بود. در آن سالها فقط می‌توانستی بپرسی کی کجاست، مرده است یا زنده، کدام کشور است، چه می‌کند، خانو‌اده‌اش چطور است، از هم پاشید، خودکشی کرد ... دیگر کسی به هیچ چیز نیندیشید. یاد گرفتیم به هیچ چیز نیندیشیم. روزگار «روشنفکران» سپری شده بود. روزگار «دکانداری» رسیده بود. روشنفکرانی که گرانترین بها را برای «سقوط» نظام قدیم پرداخته بودند. بعد از سقوط نیز بهایی بس گرانتر برای «تحکیم» نظام تازه پرداختند. دهه‌ی ۴۰ و ۵۰ عصر طلایی فرهنگ و ادبیات ما بعد از مشروطیت بود. اکنون سی سال از انقلاب گذشته است. کجاست ادبیات و فرهنگ‌مان؟ حتی بزرگترین نویسندگان‌مان نیز نتوانستند بعد از انقلاب چیزی همسنگ آثار گذشته‌ی خود پدید آورند. باری، نادر ابراهیمی بسیار تلاش کرد برپا و استوار بماند. بسیار نوشت و بسیار کوشید. همین برای بودن کافی است. يادش گرامی باد.

 

چند سالی پیش یکی دو داستان از او را در سایت قدیم آوردم: دعوت به شراب کهنه؛ کوی، کوی دانشگاه



آدرس دنبالک اين مطلب: http://www.fallosafah.org/main/weblog/trackback.php?id=234
مشاهده [ ۳۴۳۰ ] :: دنبالک [ ۸ ]
next top prev
دفتر يادها گفت و گوها درسها کتابها مقالات کارنامه
يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / پنجشنبه، ۱۰ آبان ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org
Powered By DPost 0.9