نویسندگان نامرئی یا اشباح نویسنده! — فلُّ سَفَه
چهارشنبه، ۹ آبان ۱۴۰۳ | 
Wednesday, 30 October 2024 | 
شماره: ۳۹۳
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی
درج: جمعه، ۱۴ آذر ۱۳۹۳ | ۸:۴۷ ب ظ
آخرين ويرايش: جمعه، ۱۴ آذر ۱۳۹۳ | ۸:۴۷ ب ظ
موضوع: دانشگاه

  • نویسندگان نامرئی یا اشباح نویسنده!

در دوران دانشجویی، در میانۀ دهۀ ۶۰، یک روز دکتر مجتهدی در دفتر گروه برایم از ‏بی‌اعتمادی‌اش به کسانی که در خارج تحصیل کرده‌اند سخن می‌گفت (او البته خودش در فرانسه ‏دکتری گرفته است). و بعد شاهدی آورد. زمانی کسی در گروه فلسفۀ دانشگاه تهران داوطلب ‏استخدام می‌شود. در فرانسه تحصیل کرده است و بنابراین رساله‌اش به زبان فرانسه است. از او ‏دعوت به مصاحبه می‌شود و دکتر مجتهدی از متقاضی درخواست می‌کند که بخشی از رساله‌اش ‏را از رو بخواند و شرح دهد. متقاضی حتی نمی‌تواند آنچه را بنا به ادعایش به زبان فرانسه ‏نوشته است از رو بخواند، چه برسد به اینکه شرح دهد! این بی‌اعتمادی به دانشگاه‌های خارج را ‏من همیشه در گروه‌های فلسفه دیده‌ام و البته پر بیراه نبوده است، یا استاد مربوط واقعا دانشی ‏نداشته است یا قادر به بیان دانشش به زبان فارسی نبوده است! و این چیزی است که البته در ‏سال‌های اخیر به لطف ترجمه‌ها تا حدودی حل شده است.‏ اما آیا امروز کسی می‌‌‌تواند بگوید دانشگاه‌‌های داخل بهتر است؟

ماجرایی که دکتر مجتهدی گفت برای من چندان تازگی نداشت، چون قبلا چیزهایی در این باره ‏شنیده یا خوانده بودم، اینکه در خارج با پول می‌شود هر کاری کرد، حتی پایان‌نامه نوشت و این ‏فقط کار برخی ایرانی‌های با استعداد و درس‌خوان اما بی‌پول نبود که برای «بچه پولدار»های ‏تنبل و بی‌سواد پایان‌نامه و مقاله می‌نوشتند!‏

اولین بار که با ماجرای نویسندگان نامرئی پایان‌نامه‌ و کتاب و مقاله آشنا شدم در کتابی بود به نام ‏‏«ایالات نامتحد»، به قلم نویسنده‌ای فرانسوی، ولادیمیر پوزنر، به ترجمۀ محمد قاضی، چند ‏سالی قبل از انقلاب. هفتۀ پیش کتاب را از کتابخانه گرفتم تا باز نگاهی به آن بیندازم و بدون ‏مرجع چیزی نگویم. ‏

کتاب «ایالات نامتحد» (‏Les États-Désunis‏) را انتشارات خوارزمی نخست در مهرماه سال ‏‏۱۳۵۱ با شمارگان ۵۵۰۰ نسخه منتشر کرد و در آغاز سال ۱۳۵۲ نیز با شمارگان ۵۵۰۰ ‏نسخه تجدید چاپ. استقبال از کتاب شاید به دلیل عنوان به‌ظاهر ضدامریکایی آن بود. شاید هم ‏طبیعی بود، چون ترجمۀ محمد قاضی بود و خوارزمی هم ناشری معتبر. و البته به یاد داشته ‏باشید که جمعیت ایران در آن هنگام ۳۰ میلیون نفر بود و هنوز این همه درس‌خوانده به جهان ‏صادر نکرده بود و مردمش هم عادت نداشتند هرروز بدانند که نرخ سکه یا ارز چقدر است؟ ‏وقتی برای مطالعه داشتند و برای همین انقلاب کردند! به هر حال، پوزنر فصل دوم کتابش را با ‏اعلانی در یکی از روزنامه‌های نیویورک آعاز می‌کند که در آغاز دهۀ ۱۹۳۰ در امریکا دیده ‏است:‏

‏«اعلانی در یکی از روزنامه‌های نیویورک توجه مرا به خود جلب کرد، به این طرح و شرح: ‏

دفتر نویسندگان اشباح

نویسندگان مجرب در خدمت شما

مقالات – گزارشها – اعلامیه‌های مهم – نطقها – نامه‌های بسیار «خصوصی» – کمکهای ادبی ‏‏– هر نوع کار مربوط به تألیف و تحقیق.‏

ما می‌نویسیم، شما فقط امضا می‌کنید. من می‌دانستم که در ایالات متحد چنین جایی هست و به ‏زبان خودشان آن را ‏Ghostwriters‏ «نویسندگان اشباح» می‌نامند. رفتم و نشانی آن را جستم». ‏‏(ص ۲۲)‏

برای پوزنر که تازه مدتی به امریکا آمده بود، این از عجایب امریکا بود. چیزی که در اروپای آن ‏دوران شاید او هرگز ندیده بود و نشنیده بود. من هم در دوران قبل از انقلاب چنین چیزهایی در ‏ایران ندیده بودم و نشنیده بودم. اما گویا نه پوزنر، و نه من، و نه شاید هیچ کس دیگر نمی‌دانست ‏که امریکا در حال «پیشروی» در همۀ جهان است و این «امریکانیسم» فقط هالیوود نیست! و ‏‏«امپریالیسم» یا «توسعه‌طلبی شاهانه» فقط در گرفتن زمین و کشور نیست. اکنون قرن بیستم ‏است و به گونه‌ای دیگر باید «جهان گرفت»!‏

در اواخر دهۀ ۱۹۸۰ یا اوایل ۹۰ هنگامی که در مرکز نشر دانشگاهی مشغول به کار بودم یک ‏روز در کتابخانۀ مرکز نشر شماره‌ای از مجلۀ ادبی فرانسوی ‏Lire ‎‏ را دیدم که به «سرقت ادبی» ‏‏(‏plagiarisme‏) اختصاص داشت. مجله پر بود از سرقت‌های ادبی استادان و دانشجویان و ‏نویسندگان آزاد از یکدیگر و از هر دانشگاهی بود، حتی سوربن. بندهایی از سرقت‌ها را سطر به ‏سطر کنار هم گذاشته بودند. در این گونه مچ‌گیری‌ها و مقایسه‌ها دیگر نیاز به هیچ محکمه و دفاع ‏و شاهدی نیست. متن خود گویاست و حکم را می‌شود درجا صادر کرد!‏

باری، این روزها که این چیزها را دربارۀ تقلب استادان می‌شنوم، باز چیزی تازه نمی‌شنوم. از ‏برخی آنها پیشتر آگاه بوده‌ام، البته نه تا بدین حد، و برخی دیگر را هم آگاهم و دوست هم ندارم ‏کسی را آگاه کنم. آنچه مهم است این است که ما بدانیم چگونه جامعه‌ای داریم که «متقلب» ‏پرورش می‌دهد و متقلب می‌تواند سالها به کارش ادامه دهد. اکنون کشور ما نه تنها کشور ‏اختلاس‌ها و دزدی‌های بزرگ، جنایت‌ها و ستم‌های بزرگ که کشور تقلب‌های علمی بزرگ ‏است، به‌گونه‌ای که در هیچ کجای جهان شاید هرگز نتوانید نشانی از آن بیابید. آری، ما کشور و ‏مردمی بی‌نظیر و بزرگ هستیم. بر منکرش لعنت! اما پرسش این است چرا «این‌قدر بزرگ» در ‏همه چیز؟ ‏

 

 


آدرس دنبالک اين مطلب: http://www.fallosafah.org/main/weblog/trackback.php?id=393
مشاهده [ ۳۴۵۳ ] :: دنبالک [ ۰ ]
next top prev
دفتر يادها گفت و گوها درسها کتابها مقالات کارنامه
يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / چهارشنبه، ۹ آبان ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org
Powered By DPost 0.9