ميرايان ماندگار — فلُّ سَفَه
سه شنبه، ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۳ | 
Tuesday, 14 May 2024 | 
شماره: ۴۰
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی
درج: سه شنبه، ۱ آذر ۱۳۸۴ | ۱۲:۱۱ ق ظ
آخرين ويرايش: سه شنبه، ۱ آذر ۱۳۸۴ | ۱۲:۱۱ ق ظ
موضوع: زندگی

  • ميرايان ماندگار

حالا تعيين «ماندگاری» يا «ناماندگاری» اهل قلم هم به دست حکومت افتاده است. گويی مردم برای اين آثار نويسنده‌ای را می‌خوانند که «حکومت» بر آن مُهر تأييد زده است و اگر اين مُهر را نداشته باشد ديگر خوانده نمی‌شود! قضا را چنان افتاد که از سال ۵۸ به بعد کمتر کسی از «دارالحکومه» بود که يادی از «اهل قلم» کند. چنان خود را بی‌نياز می‌ديدند که گمان نمی‌کردند روزی روزگاری برسد که «مردم» باز بدانند که شاعرانی داشتند و نويسندگانی. اما چندی است که به دلجويی از اهل قلم مشغول‌اند، شايد برای اينکه خاتمی را اهل قلم نواختند و او نيز آنان را. از ميان اهل هنر همواره شاعران و نويسندگان خطرناکتر شمرده می‌شوند. آنان مانند اهالی سينما و موسيقی و نقاشی و ديگر هنرهای شنيداری و ديداری يا تزيينی نيستند که بتوانند به خدمت دستگاهی درآيند يا کارشان چنان با پول و سرمايه گره خورده باشد، که يا به مخاطبان خود محتاج باشند، يا به حمايت دستگاهی دولتی. از همين روست که هرگز سينماگر يا موسيقيدانی يا نقاشی به زندان نمی‌افتد يا کشته نمی‌شود، اما شاعر و نويسنده خطرناک است و يا به زندان می‌افتد يا کشته می‌شود. هيچ چيز به اندازه‌ی قلم خطرناک نيست. چراکه هيچ چيز به اندازه‌ی قلم با ظلم ناسازگار نيست و هيچ کس همچون شاعر و نويسنده فريادش رسا نيست. قلم هنوز قدرت خود را دارد. پس چه بايد کرد؟ زمانه عوض می‌شود و زمامدار نه.

هنرمند مطرودی است که خود را به او ساييدن موجب عزت است، اما بايد بهوش بود که او خود عزيز نشود. او را بايد فقير و درمانده نگهداشت و سگان تازی را در پی‌اش فرستاد. اما همينکه از پا افتاد بايد جنازه‌اش را برداشت و بر گرد حرم قدرت طواف داد تا ببينند که چه عطوفت دارد اين بت.

مالرو اين انديشه‌ی قديمی، ماندگاری هنرمند از راه آفرينش را چه خوب بيان کرد، وقتی که گفت «هنر راهی است برای فرار از مرگ». تمامی تمدن بشری چيزی جز فرار از مرگ نبوده است و اگر انسان به مرگ تسليم بود چرا چنين چيزها ساخت که عمرشان از عمر او بيش است و چرا چنين سعی در نگهداری چنين چيزها کرد که او می‌رود و آنها می‌مانند. هنرمند را آثارش ماندگار می‌کند و آنان که خاطره‌ها با او دارند و خاطره‌ها از او می‌گيرند راز اين ماندگاری را حفظ می‌کنند.

منوچهر آتشی را از «ديدار در فلق» و ترجمه‌ی «فونتامارا»ی سينيور سيلونه و مقالات و اشعارش در «رودکی» می‌شناسم. هرگز از کسانی نبوده است که تأثيری عميق در ذهنم گذاشته باشد، با اين وصف او از تبار قلم است و «قلم توتم من است». او ماندگاريش را از قلمش خواهد داشت و اکنون از «در ارباب بی‌مروت دنيا» رفت و بر درگاهی ديگر نشست. باداکه مروت بيند.       



آدرس دنبالک اين مطلب: http://www.fallosafah.org/main/weblog/trackback.php?id=40
مشاهده [ ۵۰۸۰ ] :: دنبالک [ ۳۲۶۰ ]
next top prev
دفتر يادها گفت و گوها درسها کتابها مقالات کارنامه
يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / سه شنبه، ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org
Powered By DPost 0.9