حرفه‌ای‌ها — فلُّ سَفَه
دوشنبه، ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ | 
Monday, 29 April 2024 | 
شماره: ۴۴
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی
درج: دوشنبه، ۱۴ آذر ۱۳۸۴ | ۱:۰۹ ق ظ
آخرين ويرايش: دوشنبه، ۱۴ آذر ۱۳۸۴ | ۱۱:۱۴ ق ظ
موضوع: سينما

  • حرفه‌ای‌ها

سه‌شنبه شب هفته‌ی گذشته تا ديروقت از خانه بيرون بودم، با دوستی رفته بودم رستوران شانديز، در خيابان جردن، تا غذايی «مشدی» بخورم. به خانه که آمدم ساعت نزديک ۲۲:۳۰ بود. تلويزيون را روشن کردم تا ببينم امشب فوتبالی هست يا نه. کانالها را يکی يکی می‌زدم که به کانال ۲ رسيدم. با ديدن چهره‌ی لی ماروين خشکم زد. بعد سر و کله‌ی برت لنکستر و کلوديا کارديناله و جک پالانس هم پيدا شد. فيلم رو به پايان بود. در پايان فيلم نامش هم آمد: حرفه‌ای‌ها. از فيلمهای ريچارد بروکس بود — کارگردان و فيلمنامه‌نويس فيلمهايی مانند «گربه روی شيروانی داغ» و «در کمال خونسردی» و «گلوله را گاز بگير». خب اين هم از خاطرات بچگيهايم بود. داشتم حسرت می‌خوردم که چرا نتوانستم فيلم را ببينم که «تکرار» برنامه در نوار زير صفحه آمد: پنجشنبه ۱۲:۵۰. خوشحال شدم و در روزنامه‌ی پنجشنبه‌ام يادداشت کردم که فيلم را حتماً ببينم. جز برخی فوتبالهای باشگاههای اروپا، و برخی فيلمهای «سينما ۴» و گاهی «سينما ۱»، هيچ برنامه‌ی ديگری را از تلويزيون تماشا نمی‌کنم و گاهی حتی اينها را هم فراموش می‌کنم. به هر حال، پنجشنبه هم از راه رسيد.

فيلم وسترن و قهرمانانش تمامی کودکی من بوده است. اما من هرچه بزرگتر شدم وسترن کوچکتر شد، تا اکنون، که ديگر واقعاً وسترن مرده است. و البته من هم کم و بيش. در تمام مدت تماشای «حرفه‌ای‌ها» چنان مجذوب فيلم شده بودم که از جايم تکان نمی‌خوردم. مدتهاست که ديگر از تماشای فيلم چندان لذت نمی‌برم، اما اين بار بسيار لذت بردم. داستان فيلم داستانی بديع نبود: مأموريتی برای چند سابقه‌دار، با پولی هنگفت، و کاری پر خطر و به نظر محال. «کار محال»، در اين داستان، «بازپس گرفتن» همسر جوان مالدار سپيدمويی از چنگ راهزن يا انقلابيی مکزيکی بود. فيلم دو عنصر لازم برای نگهداشتن توجه تماشاگر دوازده ساله را به قول يان فلمينگ، خالق «جيمز باند»، داشت: «هفت‌تير و زن». اما برای من آنچه اين بار در فيلم جالب توجه بود اينها بود، چيزهايی که حالا برايم مهم است:

۱) جهان دهه‌ی ۱۹۶۰ عجب جهانی بود. انديشه‌ی انقلابی آن قدر نفوذ داشت که هاليوود هم از «انقلابيها» حمايت می‌کرد! اما البته «حرفه‌ای‌ها»ی غربی در کسوت «مزدور» می‌توانستند از پس همه‌ی انقلابيها برآيند! «انقلاب» در کشورهای فقير جهان سوم جز کشت و کشتارهای قهرمانانه، با پولهای دزدی و اسلحه‌های خارجی، هيچ نبود. عشق هم گاهی پا به ميان می‌گذاشت. اما اين هم برای اين بود که پسرهای فقير دل‌شان خوش باشد.

۲) ماجراجويی از برای ماجراجويی نيز همواره جايی در زندگی غربی دارد. آدمهايی هستند که خطر کردن را بيش از هرچيز دوست دارند، و کارشان را در هر حال خوب انجام می‌دهند، حتی اگر هيچ چيز از آن عايدشان نشود. غربی هميشه کارش را درست انجام می‌دهد، و به قراردادش عمل می‌کند، حتی اگر برضد هموطن خودش باشد.

۳) اربابان پير که دختران جوان را با پول همسر خود می‌سازند، آنان را نمی‌توانند نگاه دارند. ارزشهای جهان جديد از راه رسيده است و انقلابيهای فقير به حق خود می‌رسند، اما به کمک خارجيهای مزدور. «مزدورها» چندان هم بی‌اخلاق نيستند. به قراردادشان عمل می‌کنند، اما جانب «دل» را هم نگه می‌دارند.

۴) سخنان حکيمانه هم در فيلمنامه خوب جا می‌افتد: «برخی زنها از يک پسربچه يک مرد می‌سازند، و برخی از يک مرد يک پسر بچه». وفا به عهد اگر برای کارفرما هم لازم نباشد، برای دوست که لازم است. «رفاقت» تنها چيزی است که در جهان تبهکاری نيز می‌تواند دوتا آدم را کنار هم نگه دارد.

۵) و بالاخره، نمی‌دانم چرا اين هنرپيشه‌های قديمی را که از بچگی می‌شناسم اين قدر دوست دارم، و هرگز گمان نمی‌کنم اينها دارند بازی می‌کنند. هنرپيشه‌های سينمای هاليوود در دهه‌های ۴۰ تا ۷۰ واقعاً چيز ديگری بودند. هرگز آن دوران ديگر نمی‌آيد. بازيگرانی مانند مارلون براندو و آنتونی کوئين و برت لنکستر يا جان وين يا گريگوری پک و ... واقعاً ملموس بودند و آنها را آدم حس می‌کرد.    



آدرس دنبالک اين مطلب: http://www.fallosafah.org/main/weblog/trackback.php?id=44
مشاهده [ ۴۵۰۳ ] :: دنبالک [ ۵۹۹۸ ]
next top prev
دفتر يادها گفت و گوها درسها کتابها مقالات کارنامه
يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / دوشنبه، ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org
Powered By DPost 0.9