زبان خانهٔ «وجود» است یا «هستی»؟ — فلُّ سَفَه
پنجشنبه، ۳۰ فروردين ۱۴۰۳ | 
Thursday, 18 April 2024 | 
شماره: ۵۱۶
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی
درج: سه شنبه، ۲۶ اسفند ۱۳۹۹ | ۳:۱۶ ق ظ
آخرين ويرايش: سه شنبه، ۲۶ اسفند ۱۳۹۹ | ۳:۱۸ ق ظ
موضوع: ترجمه

  • زبان خانهٔ «وجود» است یا «هستی»؟

یکی از مهملاتی که برخی از مترجمان ایرانی هایدگر و مقلدان بی‌اندیشهٔ آنان بر زبان می‌رانند و اینجا و آنجا می‌نویسند این جملهٔ اوست که «زبان خانهٔ وجود» است. اگر کلمه‌ای یا جمله‌ای باشد که بتوان با آن ثابت کرد شخص آثار هایدگر را نخوانده است و تنها چیزی جایی دیده است و همین طور مقلدانه و نیندیشیده لقلقهٔ زبان کرده است، و زبان را هم آن طور که هایدگر می‌گوید نمی‌شناسد همین جمله است، اما چرا این جمله مهمل است؟ به این دلیل که فعل و مصدر «وجود»، چه در عربی (وجد و مشتقات آن) و چه در لاتینی (existere) و چه در زبان‌های اروپایی امروز (exist)، هیچ نقش بنیادی در شکل‌گیری زبان ما ندارد. ما می‌توانیم کتابی بنویسیم بدون اینکه حتی یک بار از کلمهٔ «وجود» استفاده کنیم،چنان‌که در قرآن هرگز از این کلمه استفاده نشده است (البته از «وجد» به معنای «یافتن» استفاده شده است)، و همین طور در «شاهنامهٔ» فردوسی، و بنابراین ما می‌توانیم بدون این فعل («وجود») همچنان زبان داشته باشیم. اما بدون «است/هست» و مصدرهای آن «استن»/«هستن» و «بودن» و زمان‌های سه‌گانهٔ آن «هست» و «بود» و «باش» (کسانی که نام کتاب هایدگر را وجود و زمان ترجمه می‌کنند، یا می‌گویند توجه ندارند که «وجود» ارتباطی با زمان ندارد) هرگز، چون ما حتی قادر به بیان یک جمله یا فهم هیچ چیز نیستیم. ما از فعل و مصدر «هستن» و «بودن» است که زبان و زمان‌ها را داریم. پس وقتی می‌گوییم : «زبان خانهٔ هستی» است، یک معنای آن این است که ما به دلیل این فعل است که زبان داریم و قادر به فهم و بیان هرچیزی هستیم و بنابراین اگر چیزی را با «است» و «هست» و صورت‌های مختلف زمانی آن به هم نبندیم هیچ چیزی برای بیان کردن یا فهمیدن نداریم. زبان ما با این فعل گره خورده است. از همین روست که هایدگر تعجب می‌کند که اقوامی که این فعل در زبان‌شان نیست چگونه می‌توانند فلسفهٔ یونانی یا اروپایی را بفهمند؟ چون فلسفه با زبان سرشته شده است. از همین روی هر زبانی فلسفه‌ای دارد خاص خود و هیچ فلسفه‌ای را نمی‌توان فهمید، مگر نخست زبان آن را بفهمیم. فلسفه یونانی است و زبان فلسفه یونانی. اقوامی می‌توانند فلسفهٔ یونانی را بفهمند که زبان‌شان به زبان یونانی نزدیک باشد. هایدگر مدعی بود زبان آلمانی به زبان یونانی نزدیک است. اما هایدگر اگر زبان دری پارسی می‌دانست می‌فهمید که زبان پارسی از هر زبان دیگری به یونانی نزدیک‌تر است. دربارهٔ تفاوت «هستی» و «وجود» بیش از اینها می‌توان سخن گفت و گفته‌اند. اما در این دم برای آن که بخواهد آغاز به فهمیدن کند همین کافی است (همین متن را ملاحظه کنید ببنید آیا من نیازی داشتم از کلمهٔ «وجود» برای بیان مقصودم استفاده کنم؟ یا یک جمله بگویم که به «وجود» نیازی باشد؟).



آدرس دنبالک اين مطلب: http://www.fallosafah.org/main/weblog/trackback.php?id=516
مشاهده [ ۱۶۹۳ ] :: دنبالک [ ۰ ]
next top prev
دفتر يادها گفت و گوها درسها کتابها مقالات کارنامه
يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / پنجشنبه، ۳۰ فروردين ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org
Powered By DPost 0.9