بیمار، پزشک و جراحی: آیا «سیاست» شباهتی به «پزشکی» دارد؟ — فلُّ سَفَه
جمعه، ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ | 
Friday, 29 March 2024 | 
شماره: ۵۸۶
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی
درج: پنجشنبه، ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۱ | ۸:۵۷ ب ظ
آخرين ويرايش: پنجشنبه، ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۱ | ۸:۵۷ ب ظ
موضوع: سیاست

  • بیمار، پزشک و جراحی: آیا «سیاست» شباهتی به «پزشکی» دارد؟


استفاده از «تشبیهات» یکی از راه‌های آسان‌فهم کردن مسائل و راه حل‌ها برای عامهٔ مردم است، اما این کار می‌تواند هم‌هنگام سرشار از خدعه و دغل و توجیه‌تراشی برای جنایتکارانه‌ترین کارها و کردارها نیز باشد. تشبیه عملی سیاسی به عملی پزشکی از جمله شگردهایی است که سیاستمداران و ایدئولوگ‌ها و نظریه‌پردازان و روشنفکران و آخوندهای درباری (وابسته به نظام) و روزنامه‌نگاران تبلیغاتچی برای توجیه ضرورت اعمال خشونت‌آمیز یا دردآور برای جامعه بدان متوسل می‌شوند تا بگویند فلان برنامهٔ سیاسی مانند «عملی پزشکی» ضروری است، عملی که می‌تواند با قطع عضوی و درد و خونریزی همراه باشد، اما برای نجات بیمار لازم است. اما آیا شیاهتی میان بیمار (بدن زندهٔ یک فرد) و جامعه (انبوهی از افراد) و سیاست و پزشکی و سیاستمدار و پزشک هست؟ یا این تشبیه تنها توجیهی است برای جنایت و تحمیل خشونت و درد و محنت به جامعه، در جایی که هیچ نیازی به چنین کاری نیست. وانگهی، آیا جامعه است که نیاز به جراحی دارد یا «دولت» یا «نظام» است که باید جراحی شود؟: بیمار کیست و علت بیماری چیست یا کیست؟ آیا «فلاکت» و «بدبختی» مردم از نادانی و ناتوانی فکری «نظام» است یا از خودشان؟ هواداران براندازی و انقلاب هم می‌توانند بگویند که «هر بدی و رنجی که هست از دولت و نظام است و ما باید این غدهٔ سرطانی را از مغز یا سر جامعه بیرون آوریم و جراحی کنیم تا جامعه از این همه درد و رنج آسوده شود!» باری، اگر هرکس خود را «پزشک» و «جراح» بداند و علت درد را هم فلان چیز آن وقت هرکس دست به تیغ می‌شود و خیال می‌کند با بریدن یا کشتن یا قطع کردن فلان چیز همه چیز درست می‌شود. مگر انقلاب‌ها برای این رخ نمی‌دهند که روشنفکران یا مردم گمان می‌کنند که هرچه بدبختی است از «نظام» است و تا «سر» درمان نشود هیچ چیز درست نمی‌شود؟ بنابراین، استفاده از «تشبیهات» پزشکی آسان است، اگر ما بخواهیم خشونتی غیرضروری را به نام «عمل جراحی» به ذهن‌های زودباور و عاری از اندیشه به باورانیم. اما «سیاست» پزشکی نیست. 

آیا میان جامعه و بدن زندهٔ انسانی شباهتی هست؟ آیا میان پزشک و سیاستمدار یا دولتمرد شباهتی هست؟ آیا می‌توان افراد یا گروه‌ها یا کشورهایی را «غدهٔ سرطانی» نامید، و قلع و قمع کرد و نابودی آنها را به برداشتن «غده»ای در بدن یا «جراحی» تشبیه کرد؟ آیا می‌توان برخورد خشونت‌بار با مسائل اجتماعی را به جراحی تشبیه کرد و «خون و خونریزی» یا درد و رنج حاصل از آن را به ضرورتی ناشی از عمل جراحی نسبت داد؟ آیا می‌توان کشتن افراد سیاسی مخالف یا معترضان به زور و ستم و ریختن خون تظاهرکنندگان خیابانی را «حجامت» نامید؟ 

میان پزشک و سیاستمدار و انقلابی هیچ شباهتی نیست. پزشک شخص کارآزموده‌ای است که زیر نظر استادی درس خوانده و آموزش ‌دیده است. از مراجع معتبر گواهی و جواز کار دریافت کرده است. تجربه‌ای در کار به دست آورده است. صدها بیمار دیده است. بیماران او را شناخته‌اند. به او رجوع کرده‌اند. تشخیص او را پذیرفته‌اند. بیماران امکان مراجعه به دیگر پزشکان را داشته‌اند. با این همه در نهایت با دیدن مشکلی در بدن خود و وخامت حال خود پذیرفته‌‌اند به زیر تیغ جراحی بروند تا در ازای رنجی که متحمل می‌شوند و هزینه‌ای که می‌پردازند سلامتی خود را بازیابند. بیمار است که به نزد جراح می‌رود و نه جراح به نزد بیمار! با این همه، بیماران بعد از عمل جراحی می‌توانند از کار پزشک راضی باشند یا ناراضی و در صورت اثبات بی‌کفایتی و سهل‌انگاری پزشک، از او شکایت کنند و او را به دادگاه بکشانند.   

اما سیاستمداران یا انقلابی‌ها چطور؟ آنها کجا درس خوانده‌اند؟ در چه رشته‌هایی دانش آموخته‌اند؟ صلاحیت «کشورداری» را از کجا آموخته‌اند؟ چگونه به «قدرت» رسیده‌اند و مصدر کاری شده‌اند؟ آیا مردم آنها را برگزیده‌اند؟ آیا مردم می‌توانند آنها را به‌راحتی برکنار کنند؟ آیا آنها در برابر کارهایی که کرده‌اند پاسخگو هستند؟ آیا مردم عادی می‌توانند از آنان شکایت کنند و آنان را به دلیل بی‌کفایتی و بی‌برنامگی به دادگاه بکشانند؟ 

پاسخ این است: در کشورهایی که سیاستمداران یا انقلابی‌هایی با زور به قدرت رسیده‌اند تنها با زور از قدرت به زیر کشیده می‌شوند. بنابراین، سیاستمداران و انقلابی‌هایی که حتی گاهی خواندن و نوشتن را هم درست نمی‌دانند نه تنها «پزشک» نیستند، بلکه خود علت نابسامانی و غارت و چپاول اقتصادی‌اند، بنابراین، آن که خود بیماری‌زا بوده است و علت بیماری نمی‌تواند درمانگر نیز باشد و خود را جراحی کند. نخست، آنان خود باید «جراحی» شوند تا جامعه بتواند روی پای خود بایستد و «سر»ی سالم داشته باشد تا بفهمد کار «سیاستمدار» جراحی نیست! جامعه‌ای که در «سر» بیمار است، با درست کردن «شکم» سالم نمی‌شود! اما البته درست است که «ناراحتی شکم» سر را نیز بیمار می‌کند یا به باد می‌دهد.  




آدرس دنبالک اين مطلب: http://www.fallosafah.org/main/weblog/trackback.php?id=586
مشاهده [ ۹۴۹ ] :: دنبالک [ ۰ ]
next top prev
دفتر يادها گفت و گوها درسها کتابها مقالات کارنامه
يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / جمعه، ۱۰ فروردين ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org
Powered By DPost 0.9