آیا نسل گذشته «اشتباه» کرد که انقلاب کرد؟ — فلُّ سَفَه
جمعه، ۷ دی ۱۴۰۳ | 
Friday, 27 December 2024 | 
شماره: ۶۲۴
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی
درج: چهارشنبه، ۱۳ مهر ۱۴۰۱ | ۲:۲۱ ب ظ
آخرين ويرايش: چهارشنبه، ۱۳ مهر ۱۴۰۱ | ۲:۲۱ ب ظ
موضوع: سیاست

  • آیا نسل گذشته «اشتباه» کرد که انقلاب کرد؟

یکی از سخنان نااندیشیده و به ظاهر حق به جانبی که نسل نو یا جدید به نسل گذشته یا قدیم می‌گویند این است که شما «اشتباه کردید که انقلاب کردید!». چنین سخنی مانند این است که فرزندان به پدر و مادرشان بگویند شما آشتباه کردید که با هم ازدواج کردید باید با کسی دیگر ازدواج می‌کردید تا ما به جای این شکل و قیافه یا جنسیت کسی دیگر می‌بودیم؟ آری، ما ممکن است هر بار که کاری می‌کنیم و به نتیجهٔ دلخواه نمی‌رسیم خود را سرزنش کنیم که «اشتباه کردیم که چنین کردیم». نباید این رشته را می‌خواندیم. یا این شغل را انتخاب می‌کردیم یا با این شخص ازدواج می‌کردیم یا اینجا می‌ماندیم و از این قبیل. اما باید از خود بپرسیم که از کجا معلوم که اگر این کار را نمی‌کردیم و کار دیگر را می‌کردیم نتیجه بهتر از این بود؟ ما همواره راه‌های مختلفی را در برابر خود می‌بینیم و برای زیستن ناگزیر از انتخاب کردن یا انتخاب نکردن هستیم. برخی از انتخابی که کرده‌اند یا انتخابی که نکرده‌اند خشنودند و برخی نه. نتایج کردارهای ما همواره به دلخواه ما نیست، چون همواره همه چیز پیش‌بینی‌پذیر نیست. ما تنها در جایی می‌توانیم کسی را سرزنش کنیم که کاری را به خطا انجام داده است که از پیش معلوم بوده باشد که «خطا»ست. اما پنجاه سال پیش چه کسی تصور می کرد که «انقلاب» خطاست؟ ما در زندگی چگونه می‌‌توانیم از پیش بدانیم که اگر بر این هواپیما سوار شدیم و هواپیما سقوط کرد یا آن را در آسمان با موشک زدند «خطا» کرده‌ایم که سوار هواپیما شده‌ایم؟ ما در جایی می‌توانیم از «درست» و «خطا» سخن بگوییم که «درست» و «خطا» از پیش معلوم باشد. من اگر «بنزین» بنوشم و از پیش بدانم که بنزین است «خطا» کرده‌ام و هر اتفاقی که برایم بیفتد خودم را باید سرزنش کنم. اما اگر شیر نوشیدم و مسموم شدم و مُردم چه کسی حق دارد مرا سرزنش کند که «خطا» کرده‌ام که «شیر» نوشیده‌ام؟ 

 هرکس در حوزهٔ خصوصی زندگی خود بسیار بهتر از حوزه‌های دیگر امکان کامیابی دارد تا در حوزه‌های عمومی‌تر، اگر راه‌های شناخته‌شده را برود، چون با اراده‌های کم‌تر و کوچک‌تری رو به رو می‌شود و نظم و ترتیبی هست که او را از نتیجه مطمئن می‌کند. اما در سیاست و تاریخ چنین نیست. هنگامی که قدم به حیطهٔ جامعه و سیاست بگذاریم بی‌شمار اراده‌ها هست. نتیجه می‌تواند به دلخواه هیچ کسی نباشد. در تاریخ و سیاست ما در تاریکی راه می‌رویم مگر اینکه راه را از پیش روشن کرده باشیم. نگونبختی جامعه‌های استبدادی همین است که نه حاکمان و نه محکومان هیچ کدام نمی‌‌دانند «پس از این» چه خواهد شد. همین تاریکی است که انقلاب را ناگزیر می‌کند. کسی برای تفریح کردن «انقلاب» نمی‌کند. اگر «انقلاب» نمی‌خواهیم «چراغ‌ها را روشن کنیم». انقلاب‌ها برای این روی می‌دهند که مردم به سودای روشنایی در انتهای راه به حرکت می‌آیند. کسی چه می‌داند شاید توهمی بیش نباشد. اما در تاریکی نیز نمی‌توان نشست. 

تاریخ به یک حرکت ساخته نمی‌شود. زندگی با یک حرکت آغاز می‌شود اما با یک حرکت پایان نمی‌یابد. هریک از ما می‌باید آن کاری را تمام کند که پدرومادرش ناتمام گذاشته‌اند. ما ادامهٔ راهی هستیم که نیاکان‌مان ساخته‌اند. گام‌های بعدی با ما و نسل‌های بعد از ماست. هریک از ما همان کاری را بکند که وجودش به او می‌گوید بکند، با تمام احساس و اندیشه‌اش. ما ناگزیریم زندگی کنیم و زندگی چیزی تکراری نیست. گذشتگان فردای خود را آفریدند و با آن زیستند. اکنونیان فردای خود را بیافرینند و در آن و با آن زندگی کنند.   



آدرس دنبالک اين مطلب: http://www.fallosafah.org/main/weblog/trackback.php?id=624
مشاهده [ ۹۷۳ ] :: دنبالک [ ۰ ]
next top prev
دفتر يادها گفت و گوها درسها کتابها مقالات کارنامه
يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / جمعه، ۷ دی ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org
Powered By DPost 0.9