«برانداز» کیست و «براندازی» چیست؟ — فلُّ سَفَه
جمعه، ۷ دی ۱۴۰۳ | 
Friday, 27 December 2024 | 
شماره: ۶۴۷
نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی
درج: دوشنبه، ۲۸ آذر ۱۴۰۱ | ۵:۱۸ ب ظ
آخرين ويرايش: دوشنبه، ۲۸ آذر ۱۴۰۱ | ۵:۱۸ ب ظ
موضوع: سیاست

  • «برانداز» کیست و «براندازی» چیست؟

 یکی از شگردها و ترفندهای نظام‌های غاصب جبّار و متجاوز و ستمگر و «روشنفکران مرتجع و درباری» و «روزنامه‌نگاران جیره‌خوار» و مزدور آنها و «تبلیغاتچی‌ها» و «پندار‌پردازان» («ایدئولوگ‌ها») مزورشان، که گاه خود را «اصلاح‌طلب» و گاه «اصول‌گرا» می‌نامند، تهی کردن کلمات از معنا و دلالت راستین خود است. فاشیست‌ها و کمونیست‌های روسی و چینی قرن بیستم و شریعت‌گرایان و آخوندهای درباری قدیم و جدید در این کار سابقه‌ای طولانی و مهارتی مثال‌زدنی دارند. کافی است فقط به کلماتی مانند «مرتد» و «محارب» و «مفسد فی‌الارض» و «حزب‌الله» و «دین» و «اسلام» و «امام» و «امت» و «ولایت» و «طاغوت» و «مستضعف» و ... بنگریم که چگونه از معنای آغازین و تاریخی و مشترک خود بیرون رفته و برای هر چیز مربوط یا نامربوطی به کار گرفته می‌شوند. اما تنها اینها نیستند، بلکه کلماتی غیردینی و انسانی مانند «عدالت» و «آزادی» و «انقلاب» و «اصلاح» و «براندازی» و «دشمن» و ... نیز چنین‌اند. اما «نظام ولایت فقیه» تنها از اصطلاحاتی مانند «محارب» و «مرتد» و «مفسد فی‌الارض» و «منافق» نیست که برای سرکوب مخالفانش با اتهام‌های واهی و بی‌اساس سود می‌جوید، بلکه از اصطلاحاتی مانند «برانداز»، «همکاری با دولت متخاصم»، «جاسوس»، «نفوذی»، «اغتشاشگر»، «تبلیغ علیه نظام»، «توهین به مقامات نظام»، «توهین به مقدسات»، «توطئه و تبانی علیه امنیت ملی» و ... نیز سود می‌جوید که کلماتی غیردینی‌اند. هیچ‌کدام از این کلمات معنای مشخص و تعریف‌شده‌ای ندارند و کسانی که با این کلمات مورد اتهام قرار می‌گیرند هرگز به‌درستی معلوم نمی‌شود که با اتکا به کدام سند و مدرک و شاهد مستقلی، در برابر دادگاه عادلانه‌ای، اطلاق این کلمات و اتهامات بر آنان رواست. اکنون یکی از این کلمات را که «برانداز» است بررسی می‌کنیم تا ببینیم مدلول واقعی این کلمه چیست یا چه کسی است.

یکی از کلماتی که دستگاه‌های امنیتی «نظام» و همین طور «اصول‌گرایان» و «اصلاح‌طلبان» و روزنامه‌نگاران و «پندار‌پردازان» (ایدئولوگ‌های) آنها برای مخالفان «نظام جمهوری اسلامی» به یکسان به کار می‌برند «برانداز» است. اما چرا می‌گویند «برانداز» و نمی‌گویند «انقلابی»؟ یا «تحوّل‌خواه»؟ شاید بگویید چون خودشان را «انقلابی» می‌دانند! اما آیا کسانی که عضو «نظام حاکم»‌اند و به‌طور انحصاری از مزایای قدرت و ثروت برخوردارند و تنها به زور بر سر کارند می‌توانند «انقلابی» باشند؟ «انقلابی» کیست؟ این هم از آن اصطلاحات کژ و کوژشده‌ای است که می‌باید آن را روشن کنیم. اما به این پرسش بعد پاسخ می‌دهیم. اکنون ببینیم «برانداز» کیست و چرا «اصول‌گرایان» و «اصلاح‌طلبان» همراه و همداستان با نیروهای امنیتی (فراموش نکنید که نخستین بنیانگذاران سازمان‌ اطلاعات امنیتی جمهوری اسلامی ایران از اصلاح‌طلبان بعدی بودند!) برای اشاره به مخالفان «نظام» از این کلمه سود می‌جویند و آنها را «برانداز» می نامند؟ 

ساواک، پیش از انقلاب، برای گروه‌های چریکی مسلح از عنوان «خرابکار» استفاده می‌کرد. و خود استفاده از همین کلمه می‌تواند نشان دهد که ساواک در ارزیابی خود از فعالیت این گروه‌ها چقدر خام بود و چقدر این فعالیت‌ها را دست کم می‌گرفت! کلمهٔ «خرابکار» احتمالاً برابرنهاده‌ای برای کلمهٔ انگلیسی یا فرانسوی «سابوتاژ»/“sabotage” بوده است. مقصود از «خرابکاری» نابود کردن عمدی چیزی به منظور فعالیتی سیاسی یا نظامی است، مانند خرابکاری در کارخانه یا زیرساخت‌های شهری، پل‌ها و خطوط راه‌آهن و برق و دیگر چیزها، به منظور ضربه زدن به دشمن. این کار به ویژه فعالیتی است که مبارزان مردمی و میهنی در هنگام اشغال کشور خود علیه نیروهای اشغالگر انجام می‌دهند. در اعتصابات کارگری کشورهای سرمایه‌داری و لیبرال نیز «خرابکاری» در روند تولید بخشی از اهرم‌های فشار کارگران و سندیکاها برای وادارسازی «سرمایه‌داران» یا «دولت» برای قبول خواسته‌های آنان بوده است. اما «برانداز» کیست و «براندازی» چیست؟

ما می‌توانیم از سرنگونی یا برانداختن نظامی به دست گروهی از افراد سخن بگوییم که به منظور کسب قدرت و با استفاده از زور انجام می‌شود، مانند کودتاچیان نظامی که حکومتی را ساقط می‌کنند یا برمی‌اندازند و خود قدرت را به دست می‌گیرند. در اینجا «سرنگون کردن» و «برانداختن» فقط یک «فعل» است و در پشت سر آن هیچ چیز دیگری جز کسب قدرت نیست. «سرنگون کردن» در اینجا با زور انجام می‌شود، گروهی مسلح گروه مسلح دیگری را در مقام نظام حاکم به زیر می‌کشند. در زبان انگلیسی برای این فعل از “overthrow” استفاده می‌کنند. ما در فارسی از «سرنگون کردن» یا «برانداختن» برای این معنا می‌توانیم استفاده کنیم. اما اصطلاح «برانداز» و «براندازی» برای کسانی که «خواهان تغییر»اند یا «انقلابی»اند کلمه‌ای موذیانه‌تر و پیچیده‌تر است و البته نارواست.

«براندازی»، وقتی از سوی نیروهای نظامی و امنیتی یا تبلیغاتچی‌های آنان، برای کسانی که خواهان تغییر مقامات یا سیاست‌های جاری و کلی کشورند به کار برده می‌شود بدان معناست که «گروهی با دسیسه و توطئه در پی برانداختن نظام حاکم کشور از راه زورند» و بدین سان «نظام» در صدد دفاع از خود با استفاده از زور است و بنابراین هرچه با آنان می کند «روا»ست. و حال آنکه چنین نیست. در واقع، «نظام» («رژیم») در اینجا با تغییر کلمات خواست «تغییر» (“change”) را مساوی با «سرنگونی» (“overthrow”) قرار داده و به کسانی حمله می‌کند که جز تغییر مقامات یا سیاست‌ها خواست دیگری نداشته‌اند. در اینجا ما به کلمات خاص برای «براندازی» و «براندازی» می‌رسیم که با «سرنگونی» نیز متفاوت است و این کلمات همواره از سوی «نظام حاکم» و دستگاه‌های تبلیغاتی آنان به کار می‌رود تا برخورد حداکثری و شدید و خشن با مخالفان را توجیه کند، توگویی آنان مشتی دسیسه‌گر و مسلح‌اند که می خواهند جکومتی مردمی را به زور براندازند. بنابراین، کسانی که «خواهان تغییر» یا «انقلابی»‌اند نباید فریب این تبلیغات را بخورند و خود را «برانداز» بنامند. و کسانی که خود را واقعاً «اصلاح‌طلب» می‌نامند نباید هرگز از این کلمه برای کسانی که خواهان تغییرند سود جویند. 

در زبان انگلیسی برای فعل «برانداختن»، بدین معنا که کسانی می‌کوشند بنیاد نظامی سیاسی یا دینی را سست کنند، از کلمهٔ “subvert” و برای «براندازی» از کلمهٔ  “subversion” و برای اسم فاعل «برانداز» از “subverter” استفاده می‌شود. این کلمات هم در زمینهٔ «دینی» و «اعتقادی» مورد استفاده قرار می‌گیرند و هم در زمینهٔ «دولتی» و «سیاسی». در قرون وسطی کسانی که از نظر کلیسا «ولایت کلیسا» را با نظریات خود سست می‌کردند «برانداز» نامیده می‌شدند. این اتهام مبتنی بر «نیّت‌خوانی» بود. با چنین اتهامی هرکس که در جست و جوی حقیقت بود و سستی نظر یا عقیده‌ای را اثبات می‌کرد «برانداز» شمرده می‌شد. در نظام‌های «ولایت‌خواه» و «استبدادی» و «تمام‌خواه»، که «حکومت کردن» حقی تمام عمر برای یک فرد یا گروه است، طبیعی است که هرگونه «خواست تغییر» مترادف با «براندازی» است. و بنابراین از نویسنده تا شاعر و فیلمساز و فیلسوف و دانشجو و جامعه‌شناس همه «برانداز»اند، چون چیزی می‌گویند یا می‌آندیشند که «خواست نظام» نیست. اما در نظام‌هایی که «خواست تغییر» را به عنوان حقی طبیعی برای همهٔ مردم کشور پذیرفته‌اند، و هیچ چیز مصون از «تغییر» نیست، همهٔ مقامات کشور و حتی قوانین و خود «نظام» (“system”) و چیزی به نام «رژیم» ندارند، طبیعی است که جایی برای «براندازی» و «انقلاب» نیست، چون «تغییر» قانونمند و قاعده‌مند است و تنها چیزی است که می‌تواند از بروز «براندازی» و حتی «انقلاب» پیشگیری کند. «براندازی» (کودتا) و «انقلاب» تنها در جامعه‌های «استبدادی» و «ولایت‌خواه» و «تمام‌خواه» ممکن است، چون راه دیگری برای «تغییر» نیست.

دوشنبه، ۲۸ آذر، ۱۴۰۱


Telegram: @fallosafahmshk




آدرس دنبالک اين مطلب: http://www.fallosafah.org/main/weblog/trackback.php?id=647
مشاهده [ ۱۰۰۳ ] :: دنبالک [ ۰ ]
next top prev
دفتر يادها گفت و گوها درسها کتابها مقالات کارنامه
يکشنبه، ۳ شهريور ۱۳۸۱ / جمعه، ۷ دی ۱۴۰۳
همه‌ی حقوق محفوظ است
Fallosafah.org— The Journals of M.S. Hanaee Kashani
Email: fallosafah@hotmail.com/saeed@fallosafah.org
Powered By DPost 0.9